روزانه های سینمایی
رقصی چنین میانه میدانم ارزوست

رقصی چنین میانه میدانم ارزوست

حجت الاسلام رسایی در بخش پایانی برنامه تلویزیونی هفت از میدانداری بازیگران سینما و موسیقی در برنامه ها گله کرد و خواستار اهمیت دادن به کتاب و نویسندگان و مولفان شد. در اینکه تلویزیون و مطبوعات ما به سبک کشورهای غربی و شرقی آنقدر که به فیلم و سریال و حواشی آنها مثل زندگی بازیگران سینما و تلویزیون اهمیت می دهند و در ساعات مختلف و به بهانه های گوناگون سراغی از آنها می گیرند، تردیدی نیست. جای انکار هم ندارد که بسیاری از فرزانگان و دود چراغ خورده های این ملک در کنج گمنامی به عرقریزان روح مشغول هستند و  در کار تالیف و  پژوهشی سترگ از نقد جان خویش مایه می گذارند و خیلی هم در کانون خبرها و توجهات قرار ندارند. نقل این نیست که چون گردش مالی کتاب در این کشور بیش از سایر محصولات فرهنگی است، حق آن در  رسانه ها بویژه از نوع دیداری و شنیداری به درستی ادا نمی شود، مشکل آنجاست که اگر ما پیش نیازهای ورود به عصر تلویزیون و سینما را می گذراندیم و بقول اساتید علوم ارتباطات وقوف و درنگ بیشتری در کهکشان گوتنبرگ یعنی عصر چاپ و فراورده های  آن مثل کتاب و نشریه ،داشتیم، آنگاه با کوله بار پر بارتری سینما و تلویزیون را به دست می گرفتیم و از آنها برای  رشد فضیلت ها بهره می بردیم. اینکه برنامه هایی شبیه نود و هفت برای عرصه کتاب و اندیشه هم به روی آنتن برود، به نظرم خیلی با ذات و ماهیت آنها همخوانی نداشته باشد. مهم آن است که در معرفی اندیشه ورزان و تجلیل از آنها کم نگذاریم و آنها را در صدر بنشانیم. آیا گردش مالی کتاب با سرانه مطالعه در کشور تناسب دارد؟ آیا سهم زیادی از سرمایه در گردش کتاب یارانه های چندین میلیارد ریالی دولت نیست که در قالب  شارژ کارت الکترونیکی کتاب در زمان برگزاری نمایشگاه های ملی و استانی واریز می شود و  احتمالا" به همین میزان اعتبار صرف خرید کتاب از ناشران برای کتابخانه های عمومی سراسر کشور هزینه می شود. بر این اساس بهتر است موضوع را از زاویه دیگری غیر از حجم سرمایه در گردش و اقتصاد کتاب و مقایسه ان با سینما بنگریم. بر این واقعیت تاکید کنیم که  اگر هالیوود آثار برجسته و چشمگیری را روانه سالن های سینما در سراسر جهان می کند و کارگردانان و فیلم نویسان هالیوودی فارغ از ملیت هایشان زبانزد مجامع سینمایی هستند، بدان خاطر است که سینمای امریکا متکی بر سنت های ادبی است. اغلب فیلم ها بر اساس داستانها و رمانهایی ساخته می شوند که در تیراژ انبوه به بازار نشر عرضه می شوند و قوام و استحکام  ساختاری و محتوایی آنها در کوره ذهن نویسندگان با تجربه تضمین شده است. سینمای اقتباسی سالهاست رویه مالوف در سینمای آمریکاست و بر خلاف کشور ما به محض موفقیت یک اثر سینمایی چند مدعی برای فیلمنامه آن پیدا نمی شود و هر کسی مدعی نمی شود که فیلم بر اساس نوشته مورد دستبرد قرار گرفته او ، ساخته شده است. ! به نظرم جناب رسایی باید بر این نقصان بزرگ تاکید می کرد که صدا وسیما برای همگانی شدن نهضت داستان نویسی به همان اندازه که برای مشاعره و قویترین مردان ایران مایه می گذارد ، ابتکار عمل بخرج بدهد و به سهم خویش مشوق رمان نویسان بشود. در اینصورت اگر چشمه رمان نویسی به جوشش درآید، محصولات جانبی آن مثل برنامه های مختلف رادیویی و تلویزیونی تولید و پخش می شوند و میدان یکسره به برنامه های ورزشی و سینمایی و جنگ های تلویزیونی  اختصاص نمی یابد. آن موقع گوش شنوایی هم برای اشکایات اهل قلم  پیدا می شود و  آستین ها برای حل مشکلات آنها بالا زده می شود.

سعید رجبی فروتن

در کنار روزمرگی های معمول، این جا خودم و افکارم را ثبت می کنم. از فرهنگ و هنر تا سینما و نمایش خانگی... می توانید نوشته های من را در «روزانه های سینمایی» دنبال نمایید.

اضافه کردن نظر

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

مرا در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید