این روزها شایعه تغییر مدیریت سازمان عریض و طویل صداوسیما به گوش میرسد. با فرض اینکه چنین اتفاقی در آینده رخ دهد، این پرسش مطرح است که جابجایی افراد در راس هرم مدیریتی رسانه حکومتی صداوسیما به تغییر رویکردهای آن منتهی میشود یا آنکه در بر روی همان پاشنه همیشگی خواهد چرخید. قبل از پاسخ به این سوال باید بدانیم که قبل از جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران و پس از آن انتقادات از عملکرد رسانه فراگیر و نگرشهای حاکم بر آن بالا گرفته است. بدون تعارف صداوسیما سالهاست که به اعتبار نگاه محدود و سیاسی خود پسوند ملی را از دست داده است و آیینه تمام نمایی برای بازتاب علائق مردم و طیف های مختلف سیاسی نیست. خواسته یا ناخواسته این رسانه یک گروه سیاسی کوچک را نمایندگی میکند که پایگاه مردمی قابل اعتنایی ندارد و در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری نتوانسته است موفق به جذب درصد قابل توجه آرای واجدان شرایط شود. در حوزه فرهنگ و هنر نگاه متصلبانه مدیریت حاکم بر صداوسیما عملا سبب رویگردانی بسیاری از سریال سازان و برنامهسازان موفق از تلویزیون شده است. تلویزیون عامدانه بر آنچه که در کوچه و خیابان و زندگی مردم میگذرد ، بی اعتناست. جامجم نشینان اصرار بر ارائه و معرفی نوع خاصی از سبک زندگی دارند که شمول و فراگیری آن در جامعه دیده نمیشود. تلویزیون آگاهانه و عامدانه قشر خاصی از جامعه را هدف خود قرار داده است و به نیازهای سایر اقشار اهمیت نداده و شاید اساسا آنها را به رسمیت نمیشناسد.
همبستگی مردم در جریان جنگ فرصت خوبی بود تا رسانه صداوسیما همپای مردم زمینهساز بروز و ظهور دیدگاه های مختلف سیاسی و اجتماعی باشد و فقط به فهرست محدودی از شخصیتهای تکراری که در جیب دارد، اکتفا نکند. متاسفانه پس از آتش بس رادیو و تلویزیون راه گذشته خود را پی گرفتند تا نشان دهند مرغ آنها یک پا دارد و بهیچ وجه از مواضع غیرملی خود کوتاه نمیآیند.
از جنبه دیگری اگر بخواهیم به صداوسیما و مسائل آن نگاه کنیم، بزرگ بودن مشکلات صداوسیما از فربهی بیش از اندازه آن است.! تغییرات تکنولوژیکی و حتی دیجیتالی شدن فناوری تولید و پخش هم مانع از فربه شدن صداوسیما نشده است.
به تعبیری، هر کی بامش بیش برفش بیشتر
رسانهای که بخواهد همزمان بنگاهداری کند، دانشگاه و هنرستان اختصاصی و شرکتهای اقماری داشته باشد،
روزنامه منتشر کند، خبرگزاری راهاندازی کند و
تعداد کانالهای رادیویی و تلویزیونی فارسی زبان و غیر فارسی زبان آن از یکصد واحد تجاوز کند و شوربختانه ترجیحات سیاسی آن ناظر به علائق گروه اقلیتی باشد؛ البته با مسائل پیچیدهتری روبرو خواهد بود.
گفت گل بود به سبزه هم آراسته شد؛ صداوسیما تا چند سال پیش به امور نظارت بر تولیدات بخش خصوصی نمیپرداخت و آن را به دولت سپرده بود اما با راهاندازی یک تشکیلات بزرگ دیگر نظارت بر نمایش خانگی را به انحصار خود درآورد و با تأیید محتوایی سریالها و مجموعههای نمایشی، رفتار دوگانه خود را در قبال مجموعههای تلویزیونی و غیرتلویزیونی به نمایش گذاشت. منظورم آن است که هیچیک از سریالهای نمایش خانگی که یکبار برای تولید و یکبار برای پخش از صداوسیما مجوز میگیرند، از شبکههای تلویزیونی قابل نمایش نیستند و با ضوابط پخش آن همخوانی ندارند. مدیران تلویزیون برای بخشی از مردم نسخه سریالهای نمایش خانگی را مینویسند و برای بینندگان سنتی تلویزیون، سریالهایی را توصیه میکنند که خودشان آنها را ساختهاند و کاملا پاستوریزه هستند.
در بین مدیران صداوسیما تنها کسی که درصدد ادغام شبکهها و حذف باکس های متعدد مدیریتی برآمد سرافراز بود که صاحبان منافع زودتر از موعد، زمینههای حذف و برکناری او را فراهم کردند. وسعت صداوسیما و مناسبات غیرشفاف درونی و بیرونی آن، هر مدیری را در خود مستحیل کرده و او را در بهترین حالت به اداره امور و مدیریت وضع موجود مجبور خواهد کرد.
توقع حداقلی این است که اقلا تیمی مدیریت سازمان را برعهده بگیرد که بر اجرای مواضع سیاسی اجتماعی گروه خاصی اصرار نداشته باشد و آن را به عنوان یک گروه اقلیت که در انتخابات بارها بخت خود را آزموده و طرفی نبسته است، نمایندگی نکند.
ما به این مقدار تحول در صداوسیما راضی هستیم که لج ملت را درنیاورد و سوهان بر اعصاب مردم نکشد.
گفت اگر نوشم نئی نیشم چرایی
صداوسیما اگر نمیتواند تنظیمات خود را بر روی فرکانس صدایی که از ملت برمیخیزد، قرار دهد، پارازیت های مزاحم خود را بر روی موج همدلی و همبستگی مردم نفرستد.
در خوشبینانهترین حالت با تغییر مدیران ممکن است در نگاه و ممیزی قبض و بسطی صورت گیرد. یعنی سختگیری ها کم و زیاد میشوند اما همانطور که گفته شد تحول در رویکردها مهمتر از جابجایی افراد است. در این رابطه اقدام اساسی آن است که بررسی و تصویب قانون اداره صداوسیما که چندین دهه از دستور کار مجلس شورای اسلامی خارج شده است،
اضافه کردن نظر