توضیح: این یادداشت در شماره ۴۹ روزنامه سینما به چاپ رسیده است.
با توزیع قسمت دهم مینی سریال دندون طلا تازه ترین مجموعه داود میر باقری، پرونده این اثر به خیر و خوشی بسته شد و نمایش خانگی تجربه سریال اقتباسی(اقتباس از نمایشنامه ای به همین نام) را هم بر گنجینه خود افزود. بعد از مجموعه ۱۲ قسمتی گنج مظفر به کارگردانی مهران مدیری که در سال ۱۳۹۰ در شبکه نمایش خانگی توزیع شد، دندون طلا دومین مینی سریال از این نوع است که توزیع آن پس از اتمام تولید صورت گرفت. فقط با این تفاوت که گنج مظفر به عنوان نخستین مجموعه ای که به قصد عرضه در نمایش خانگی در سال ۱۳۸۶ تولید شد، چهار سال پس از ساخت روانه بازار شد تا کام کسانی که قهوه تلخ را ناتمام دیده بودند، تا حدی شیرین کند.
دندون طلا در طراحی داستان تا قسمت پنجم مواد و مصالح کافی را داشت تا درامی جذاب و پرکشش را برای بیننده خود رقم بزند و مخاطبان خصوصاً جوان را با فضاهایی روبرو سازد که پیشتر آنها را در مدیوم تلویزیون و نمایش خانگی ندیده بود. تقدیر اینگونه رقم خورد که پس از مرگ نیر( با بازی ستاره اسکندری) در اثر سانحه اتومبیل و حذف او از سریال، منحنی کشش مجموعه نیز در غیاب او تا حد زیادی افت کند و حرکت سینوسی آن، همانند پنج قسمت اول سیکل منظم و بقاعده ای نداشته باشد. از قسمت ششم از جلوه و درخشش دندون طلا کاسته شد و ظهور بازیگران تازه نفسی همچون بهداد و در ادامه باران کوثری نیز نتوانستند، خلاء تنش و درگیری دراماتیک را پوشش دهند. ماجراهای سریال در نیمه دوم از این قرار است: هنرنمایی بلبل در محافل عمومی و خصوصی، کلنجار عنایت سرخوش، بلبل و طلوع با مرجع نظارتی در وزارت ارشاد برای رفع موانع ایجاد شده در مسیر نمایش های سنتی(در نماها و میزانسن های کاملاً مشابه!)، عارضه قلبی سرخوش و خانه نشین شدن او، گرفتار شدن بلبل در دام اعتیاد و آگاهی سرخوش از نقش داشتن قنبر دیزل در این ماجرا، تلاش طلوع برای انجام پایان نامه تحصیلی با موضوع سیاه بازی، جبهه گیری نمایندگان افکار سنتی با نمایش طلوع، بازداشت سرخوش به خاطر حمل ناخواسته تریاک و …
آنچه که تماشا و پیگیری ماجراهای پراکنده و بعضاً حاشیه ای را در قسمت های پایانی مجموعه قابل تحمل ساخت، ظرافت اجرا نزد بازیگران و هدایت استادانه آنها توسط کارگردان، موسیقی و ترانه های عامیانه، اجرای بی سابقه نمایش سیاه بازی توسط جمعی از دختران ولو در دقایقی کوتاه بود. با این همه گردنبند نیر در نیمه دوم مجموعه، حکم نخ تسیبح نازکی را پیدا کرد تا بیننده ماجراهای نیمه اول را بکل از یاد نبرد و به کارکرد دراماتیک گردنبند در ادامه ماجرا امیدوار باشد. چنین کارکردی سرانجام در دقایق پایانی مجال بروز یافت و در تراژدی پسرکشی، به عنصر پر رنگ ماجرا بدل گردید. چرا دندون طلا در نیمه دوم کششی به اندازه قسمت های اولیه نداشت، قطعاً موضوع پنهانی برای میرباقری نیست. به نظر می رسد چالشی که سازنده مجموعه با آن درگیر بوده، وفاداری به نمایشنامه و پرهیز از تغییرات اساسی در آن از یکسو و گسترش خرده پیرنگ ها از سوی دیگر است تا مجموعه به نصاب لازم از حیث تعداد قسمت ها برسد. چرا؟ سریال های نمایش خانگی متکی به فروش نسخه هستند و برای اینکه از نقطه سر بسر هزینه – درآمد عبور کرده و به مرحله سوددهی برسند، باید واجد دنباله و قسمت های کافی باشند. بدیهی است هر قدر گسترش داستان بصورت منطقی صورت گیرد و اثر در ادامه از جنبه های مختلف جذابیت های خود را حفظ کند، افزایش سود گروه سرمایه گذار تضمین شده است. این فرمول در شاهگوش تا اندازه ای جواب داد و سرمایه اولیه ساخت دندون طلا را تامین کرد.!
شاید ذکر این نکته خالی از لطف نباشد که اثری را که شاهدیم در ده قسمت نزدیک به ۴۰ یا ۵۰ دقیقه ای عرضه شد ، یک نمایش حداکثر ۱۲۰ دقیقه ای بوده است که همین موضوع که اثری ۱۲۰ دقیقه ای را به ۵۰۰ دقیقه تبدیل کردن ( یعنی تقریبا ۶ برابر نمودن داستان از لحاظ زمانی ) کار بسیار دشواری است برای حفظ ریتم داستان .
بطور کلی شاید بشود گفت میشود دندون طلا را در ۵ قسمت بدون از دست دادن محتوای اصلی داستان دید ( با حذف نماهای سریال پر کن )
اما همانطور که جناب فروتن فرمودند ملاحظات دیگری هم به غیر از ریتم داستان و جذابیت های غافلگیر کننده ، مانند برگشت سرمایه که همانا در تعدد قسمت ها محقق میگردد را نیز باید در نظر داشت