واکنش های کور و احساسی ای که معدودی از فعالان شبکه نمایش خانگی در این روزها از خود نشان می دهند، بی شباهت با حال افرادی نیست که برای فرار از مرگ ناخواسته تن به خود کشی می دهند. درست از زمانی که نشانه های کاهش تقاضا و تغییر الگوی مصرف در مشتریان بازار پدیدار شد و خرید لوح فشرده اریژینال رو به نقصان گذاشت و مخاطبان آثار مورد علاقه خود را بر محمل های دیگری به تماشا نشستند، این نتیجه حاصل شد که اقشار متوسط جامعه به عنوان رکن اصلی بازار، دست به گزینشگری در بین انبوه محصولات ایرانی و خارجی و سرگرمی های رنگارنگ در شبکه های اجتماعی و تلویزیون های ماهواره ای میزنند. دیری نگذشت که نشانه های نوعی از نگرانی و بیقراری در کسانی پیدا شد که در ۱۵ سال گذشته با راه اندازی موسسه و یا شرکت پخش، همه هست و نیست خود را به بازار نمایش خانگی آورده بودند و اینک مغبون و سرخورده نه راه پس دارند و نه راه پیش. به عقب نمی توانند برگردند چون زمان به عقب برنمی گردد و نقد جوانی و سرمایه دوباره به دست نمی آید. افق پیش روی تیره و تار است چون یارای رقابت با شرکت هایی که مدتهاست برای عرضه فیلم و سریال در فضای مجازی دورخیز کرده اند، ندارند. تازه در فضای جدید نیز سرمایه ها از بختک ناامنی در امان نیستند.
برای این گروه فیلم خارجی از نوع میجر و غیر میجر اگر روزی حلال مشکلات و مرهمی بر زخم بود، حالا در شکل به ظاهر آبرومندانه اش، چراغ سبزی است برای کشاندن تماشاگران به پردیس های سینمایی و تماشای آن با بلیط همت عالی، حکم اعانه ای را دارد که می تواند صندوق خالی بیمه بیکاری سینماگران را پر کند. در سوی دیگر سکه، فیلم میجر طعمه ای شده است در دست نااهلان و سوداگرانی که از قبل همه گونه ترتیبات اداری و هولوگرام را برای آن دست و پا کرده و مجاری رسمی شبکه را با خود همراه ساخته اند. پس دلواپسان چاره ای نمی بینند جز انکه با موج عرضه فیلم های غیر مجاز همراه شوند و سهم و بهره ای از آن ببرند. این عده خود را سزاوارتر از کسانی می دانند که در اصل مهمان ناخوانده این شبکه هستند و می خواهند یک شبه ره صد ساله را بپیمایند. این جماعت در خلوتی و سکوت دفاترشان روزهایی را به یاد می آورند که دهها نفر را به استخدام درآورده بودند و گردش مالی اشان آنقدر بود که نان بخور و نمیری را سر سفره خانواده کارکنان خود بنشانند. به خاطر دارند که در انظار عموم کرٌ و فرٌی داشتند و برای دوستانی که در بازار دلالی و سفته بازی، مشغول پول پارو کردن بودند، کری می خواندند.
غرور این آدم ها حکم می کند اگر تقدیر بر رفتن آنها از وادی فیلم و ویدیو است، در شمایل آدمی شکست خورده میدان را ترک نکنند؛ پس تا جایی که می توانند از آب گل آلود و متلاطم این روزها ماهی صید می کنند بلکه جبران سرمایه های بی برگشت آنها برای توزیع فیلم ایرانی و خارجی را بکند. گرفتار شدن در دام قانون هراسی در دل اینان ایجاد نمی کند؛ بالاتر از سیاهی رنگی نیست.! تجربه همه سال های سپری شده نشان داده است که پرداخت جریمه نقدی و تکمیل یک برگه تعهد، بیشترین هزینه ای است که باید بپردازند. آنچه در این میان اهمیتی برایشان ندارد، نابود شدن اعتبار و حیثیتی است که طی سالها ذره ذره جمع کرده اند و اینک برای گریز از شکستی محتوم، چاره ای جز قربانی کردن آن ندارند.
آری در غیاب اتحاد و همگرایی صنفی و نبود نظارت یکپارچه بر بازار، ویروس تجارت سیاه فیلم های غیر مجاز، فضا را بشدت آلوده کرده است.!
اضافه کردن نظر