همانقدر که در انتصاب مدیرکل ارشاد استان در ابتدای دولت سیزدهم تعلل صورت گرفت، متاسفانه در تغییر مدیرکل نیز زمان زیادی از دست رفت. در یکسال گذشته به جز انتقاد و اعتراض اصحاب فرهنگ، هنر و رسانه، دوایر نظارتی وزارت ارشاد نیز پیشنهاد تغییر مدیرکل سابق را داده بودند اما در عمل واکنش موردانتظار برای پاسخگویی به مطالبات فعالان فرهنگی استان دیده نشد و بازهم چندین ماه به آسانی از دست رفت.
در حکم انتصاب سرپرست جدید اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان وزیر توجه به بندهای ۱۲ گانه در حکم مدیرکل سابق استان را خواستار شده است، اما مطالعه آن حکم که در ۹ دی ۱۴۰۰ صادرشد، خبر از ۱۱ بند میدهد.!
براستی وقتی در ۲۰ ماه گذشته مدیرکل قادر به اجرای همه یا بندهایی از وظایف ۱۱ گانه نبوده است، چطور میتوان انتظار داشت سرپرستی که برای اداره و تمشیت امور منصوب شده است، مجال انجام چنین کاری را داشته باشد.؟
در ارزیابی عملکرد مدیرکل سابق ارشاد استان باید به این نکته توجه داشت که ناتوانی و عدم موفقیت وی در عملیاتی کردن بندهای ۱۱ یا ۱۲ گانه فقط ناشی از نداشتن مهارتهای ارتباطی، مدیریتی و دانشی بوده است و یا آنکه اصولاً وظایف تعیین شده ناظر به واقعیات میدانی نبوده است؟
متأسفانه آنچه که در حکم انتصاب مدیران استانی کمتر به آن توجه میشود، مزیتهای نسبی هر استان در حوزه فرهنگ و هنر است. به همین خاطر یک حکم و متن واحد و اصطلاحاً تیپ برای همه مدیران نوشته و به آنها ابلاغ میشود.
نامزدهای احراز پست مدیریت فرهنگ و ارشاد اسلامی استان باید در زمینههای زیر از آزمون سرفراز بیرون آیند و نصاب لازم را به دست آورند.:
آشنایی با زبان و ادبیات فارسی، آشنایی اجمالی با جنبههای تکنیکی در رشتههای مختلف فرهنگی و هنری، داشتن صلاحیت و تجربه مؤثر در یکی از شاخههای فرهنگی و هنری، توانمندی در ایراد سخنرانی با رعایت فصاحت و بلاغت و اجتناب از مطول گویی، داشتن تحلیل از تحولات تاریخی/ فرهنگی استان، وقوف کافی به دادههای آماری و تحلیل آنها در حوزه فرهنگ و هنر، آشنایی با مفاخر، آثار و تألیفات آنها، همزیستی با اهالی فرهنگ و هنر استان، برخورداری از تألیفات و یا تحقیقات متناسب، اطلاع از ظرفیتهای دینی و مذهبی استان و نهادهای مردمنهاد در حوزه دین و سرانجام ارائه برنامه پیشنهادی برای مدیریت اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی در چارچوب سیاستها و کلان برنامههای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
به این ترتیب از مدیرانی که حائز امتیاز و شرایط پیشگفته هستند، میتوان انتظار داشت بار بر زمین مانده را بردارند و با جلب اعتماد نماینده ولی فقیه در استان و استاندار و معاونین وی، ابتکار عمل را در اداره جلسات شورای فرهنگ عمومی استان به دست گرفته و از همه ظرفیتهای مادی و معنوی استان برای اعتلای فرهنگی آن مددگیرند.
اما به جز تواناییهای مورد انتظار از مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی، مدیران ارشد وزارت متبوع ایشان نیز همگام با تحولات اجتماعی، تغییر سبک زندگی و انقلاب در حوزه فناوری ارتباطات، باید برای انجام وظایف نظارتی، هدایتی و حمایتی مقرر، روزآمدسازی را مدنظر قرار دهند. بیش از ۲۰ سال است که ادارات ارشاد با مشکل تأمین نیرو و اعتبار برای تجهیز فرهنگسراها و تالارهای مرکزی و بهرهبرداری شایسته از آنها روبرو هستند. در این مدت دولتها با اعلام ناتوانی در تأمین این احتیاجات طرح اجاره مراکز فرهنگی را در قالب مزایده به اجرا گذاشتند که به دلیل مقرون به صرفه نبودن استقبالی از آن به عمل نیامد و در عمل بسیاری از زیرساختهای موجود مستهلک شدند و یا استفاده موثری از آنها به عمل نیامد و یا آنکه بلاستفاده ماندند. به عنوان مثال در اراک مجتع ستارگان(سینما استقلال سابق)، فرهنگسرای آیینه، مجتمع آفتاب و تالار مرکزی قابل اشاره هستند. این در حالیست که بودجه فرهنگی نهادهای نظامی به مراتب بیش از ادارات ارشاد و چندین برابر آن است! و ادارات ارشاد برای بهرهبرداری مستمر از فرهنگسراهایی که از منابع عمومی ساخته و تجهیز شدهاند با معاذیر و موانع قانونی مواجه هستند.
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پیش از عزل و نصب مدیران باید چالشهای موجود را برطرف کند و جدا از جذب ۴۰۰ نیروی حزباللهی، صدها کارشناس و متخصص آشنا با حوزههای فناوری اطلاعات، هنر دیجیتال، رسانههای برخط، چند رسانهایها، مدیریت فرهنگسرا، فیلم و سینما، هنرهای نمایشی، تجسمی، موسیقی، تعزیه و علوم قرآنی، صدا، نور، دکور و چهرهپردازی و … را برای فعالیت و پویایی فرهنگسراها، تالارهای مرکزی و مجتمعهای فرهنگی موجود و در دست احداث به استخدام درآورد و این نیاز حیاتی و استراتژیک را با تحول اساسی در اعتبارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مقارن سازد.
اضافه کردن نظر