روزانه های سینمایی
پایان تلخ شاهگوش

پایان تلخ شاهگوش

شاهگوش پایانی غافلگیر کننده داشت.! نه از این حیث که بیننده با ابتکار و خلاقیت تیم سازنده برای پایان بندی آن رو دست خورده باشد؛ بلکه از آن جهت که این نوع سر و ته داستان را به هم آوردن می توانست در قسمت های قبلی هم رخ دهد و کار را به ۲۸ قسمت نکشاند. حرف خوبی زد قاتلی که او را نمی بینیم. (راستی چرا اورا نمی بینیم!؟) قاتل رو به سرخی و خفته گفت: “دو سه تا کوچه پایین تر بودم اینقدر لفتش دادید که حوصله ام سر رفت و اومدم خودمو معرفی کنم.”

فرجام “شاهگوش” نشان داد که پاشنه آشیل مجموعه های نمایشی در شبکه نمایش خانگی پایان بندی آنهاست. شورای پروانه ساخت و نمایش که در دوره جدید یک شورای واحد هستند، چندان دخالت و نقش مسئولانه ای در جزییات سناریوها ایفا نمی کند و ناظر و نماینده ای هم بر روند کار نظارت نمی کند. به اسم اینکه کار با سرمایه بخش خصوصی ساخته می شود و دولت نقش حداقلی را باید ایفا کند – که البته تا حدی هم درست است- متاسفانه نظارت دولت در حد بازبینی آنچه که به شورا ارائه شده، محدود گردیده است. در حالیکه تحلیل بازخورد مجموعه در بازار و در بین مخاطبان، انتظارات ایجاد شده در بین بینندگان، بحث کارشناسی و علمی در باره فیلمنامه و خط سیر داستان، حلقه ای مفقوده در زنجیره نظارت کیفی است.

شاید اگر در ابتدای راه اکبر عبدی، در کمرکش راه محسن تنابنده و رضا رویگری(بخاطر بیماری)و در قسمت های پایانی احمد مهرانفر، از تیم جدا نمی شدند و قادر به ادامه نقش آفرینی در ارنج میرباقری می شدند، سریال جور دیگری به خط پایان می رسید. در مصاحبه ای از کارگردان خوانده ایم که پنجاه درصد توانش را صرف کار کرده و خیلی از ایده هایش باید با جلوه های ویژه عینیت می یافتند که زمینه استفاده از آن برایش فراهم نبوده است.

“تلخی بی پایان” قهوه تلخ به “پایان تلخ” در قلب یخی و شاهگوش بدل شد وبعید نیست شوق و اشتیاق مخاطبان برای پیگیری مجموعه های تازه ای مثل ابله و ماه تی تی را به سردی بکشاند. تماشاگرانی که بیش از یکسال پیگیر شاهگوش بودند؛ با وجود نام و اعتبار کارگردان پرآوازه ای مثل داود میرباقری، دوست ندارند احساسات شان بازیچه دست نوقلم هایی ولو با استعدادی بشود که در تیتراژ از آنها به فیلمنامه نویس یاد شده است. نویسندگانی که کوشیده اند تا برای ایده محوری عدالت و عدالت خواهی موقعیت های نمایشی پراکنده ای دست و پا کرده و خیلی در قید ارتباط انداموار آنها با یکدیگر نباشند.

آنها می پرسند آیا این بهترین پایان برای مجموعه بود؟ روند داستان در ۲۷ قسمت قبل حکم می کرد که ارابه داستان اینچنین در خط پایان از حرکت بازماند؟ گیرم که شاهگوش موفق به خلق تیپ و شخصیت های تازه ای در عرصه درام نویسی شده باشد و با عبور از خط قرمزها، تعریض و کنایه ای به رویدادهای تلخ ایران معاصر زده باشد، خب که چی؟ آیا این مواد و مصالح به مولفه هایی برای ماندگار شدن قصه شاهگوش بدل شد؟ دست باز تیم سازنده در شبکه نمایش خانگی از حیث طرح موضوع در مقایسه با تلویزیون، چه نتیجه ای را در برداشت؟ آیا مخاطبان توانستند واقعیات عریان جامعه پیرامون خود را در سریال به نظاره بنشینند؟ سرمایه گذارانی که در اقدامی تحسین برانگیز با وجود ریسک بالای سرمایه گذاری، خواسته های تیم تولید را بی جواب نگذاشتند، اینک خرسندند که سرمایه اشان وقف کاری فرهنگی و تاثیر گذار شده است؟

احتمالاً تجربه، بینش عمیق و مهارت بالای میرباقری در سینما و تلویزیون، باعث شده است تا در مرجع نظارتی کسی هم سطح او نبوده و نتوانسته است در فضایی مفاهمه آمیز با او به تعامل پرداخته تا از حاصل آن، روند و خاتمه بهتری برای مجموعه طراحی شود. در این صورت نقص موجود در مجموعه های شبکه باقی می ماند و تضمینی برای کیفیت بخشیدن به آنها در آینده نیز نخواهد بود.

راه چاره در آن است که مرجع نظارتی وزن خودش را ارتقا بخشیده و حسب مورد از مشاوران و صاحب نظرانی خوش فکر بهره ببرد. چهره هایی که راز و رمز ارتباط با هنرمندان بزرگ را بلد باشند و بتوانند در یک طوفان فکری، ایده های خوبی را به مجموعه سازان ارائه بدهند. کاری که در بین شخصیت هایی که می شناسم، جعفری جلوه درشبکه اول سیما و سینما شگرد داشت. بعد از ناکامی بزرگانی چون؛ مهرجویی، پوراحمد، کیمیایی و میر کریمی در فیلم های اخیرشان، حالا نوبت به میرباقری رسیده تا به این فهرست اضافه شود.

سعید رجبی فروتن

در کنار روزمرگی های معمول، این جا خودم و افکارم را ثبت می کنم. از فرهنگ و هنر تا سینما و نمایش خانگی... می توانید نوشته های من را در «روزانه های سینمایی» دنبال نمایید.

۱۳ comments

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

  • اقا فروتن پایان بندی که تبدیل به یک معضل اساسی برای سینما و تلویریون و نمایش خانگی تبدیل شده است دیگه نمیدونم اینو چی بگم برخی فیلمسازان با خودشون چی فرض کردن که این طور سریال ها و فیلمها رو تمام میکنن. درود بر سینمای سالهای قبل منظور دهه ۷۰ ۸۰- شرف داشت به این شو فیلم الان .
    اگرنگاهی به سریالهای نمایش خانگی کنیم ۹۰ درصدشون از پایانی بلاتکلیف و عقیم رنج میبرن . این اخرا که با تموم شدن قلب یخی و شاهگوش دیگه به نقطه اوجش رسید در سینما جوی راه افتاده که تحت تاثیر از سینمای پایان باز که بیننده پا در هوا معلق نگه میداره و خوشحالم سازمان سینمایی در سیاست هاش به این موضوع اشاره کرد که شاید فیلمسازان دست از این شلخته بازی بردارن.
    وقتی فیلمی بدون پایان منطقی تمام بشه بیننده کل فیلم رو با یک تجربه تلخ تمام میکنه و در ذهنش اون فیلم برایش تبدیل به یک فیلم ضعیف میشه البته اگرکل دقایق فیلم خوب باشه.
    میتونم حدس بزنم این جور پایان بندی کلا از فیلم پوچ جدایی نادر از سیمین شروع شده که حالاکه اسکار گرفته همچیش خوبه . خودمون هم میدونیم که این اسکار بخاطر اون پایان بندی نیست /
    امیدوارم با پایان شاهگوش لعنت اله دیگه شاهد چنین سریالهای سطح پایینی نباشیم .
    در مجموع سینما و کلا نمایش ما دوچار فقر پایان بندی بجا و منطقی شده حالا اینو کجای دلمون بزاریم .

  • بــنده شاهــگوش رو خیلی می پسندیدم و خیلی هم دوستش داشتم و هر وقتی که به مرکز پخش مییومد سریعا یه مجموعه بر میداشتم و میبردم و میزاشتم طبقه ی دوم ( خونه ی خودم ) و بعد شام از طبقه ی سوم مییومدم پایین و خونه ی خودم شاهگوش و یا هر سریالی باشه رو نـگاه میکردم …
    خلاصه شاهگوش به نظرم سریال خوبی بود اما با پایان تلخش دیگه مردم حاضر به خریدن سریالهای آقای میـــرباقــری نمیشونـــد …

  • گل گفتید ،در واقع پایان شاهگوش این نظر رو برای من تقویت کرد که جناب میرباقری صرفا به دلیل اینکه بودجه سلمان تأمین نشده دست به این کار زدند و بر خلاف تبلیغات به فکر خلق شاهکار نبوده أند،در أصل تا زمانی که تلوزیون پول داشت چه جایی بهتر از انجا اما حالا که پول ندارد شبکه نمایش خانگی می شود سرزمین ارزوها و چه و چه …….
    نکته دوم که دوست دارم نظر شما رو در موردش جویا شوم مسئله خود تشکری ها و به به و چه چه های عوامل بعد از پایان کار و جایزه دادن به همدیگر است ،بدون انکه از تعداد تیراژ کار یا نظر و بازخورد مردم حرفی زده شود ،درست مثل خودتجلیلی هایی که تلوزیون از کارهایش دارد ،در حالی که قرار بود شبکه نمایش خانگی اینگونه نباشد

  • ظاهرا پایان تلخ فقط برای ما نماینده ها و افرادی بوده که پیگیر و بیننده بودن اما تو جشن پایان سریال شاهگوش همه شاد و خوشحال به استقبال سریال جدید شبکه رفتن جایی هیچ اثر و نشانی از نماینده ها نبوده و فقط و فقط اوایل تولید و توزیع سریال از نماینده ها یاد میشه اون هم در حد یک برگ فکس که ارسال میشه،خیلی از این افرادی که در جشن حضور داشتن به جرات میشه گفت حتی یک قسمت هم از این سریال رو هم ندیدن کاش وقتی برسه که به ما نماینده ها به عنوان افرادی نگاه نکنن که فقط برای شرکت ها عناوین رو توزیع میکنیم و باعث گردش مالی شرکت ها هستیم..

    http://artna.org/fa/gallery/report/635

  • نقد جناب فروتن چنان عالی بود که نیاز به تصحیح و تکمیل نیست فقط من یک جمله بگم به نظرم بهترینسریال شبکه تا الان ویلای من بود البته این نظر شخصیها منه…

    • نگاه جانبدارانه به شاهگوش به نقل از کافه سینما: میرباقری در شاهگوش هم مانند مختار انفعال و بی تفاوتی قوم ما را هدف گرفته. اینکه خیلی چیزها را می بینم و می شنویم و می گوییم به جهنم! اما اسد خفته از این جنس نیست. او مثل مختار قصد قیام و انتقام ندارد. در اتاقش داخل کلانتری نشسته و حقوقش را می گیرد و می تواند مثل خیلی از ما روز را بی تفاوت به شب برساند. اما طبیعت از او شخصیتی ساخته که نمی تواند بی خاصیت باشد. نسبت به بقیه حساس تر است. گوش های تیزی دارد که خیلی چیز ها را می شنود و حالا این شخصیت می خواهد در محدوده خودش عدالت را اجرا کند. اینجاست که متوجه ساختار درست سریال می شویم. شاهگوش بدون اینکه بخواهد این داستان ها را کامل کند، سعی می کند درک اسد خفته را از محیط پیرامون و جامعه کامل کند. خواننده دوره گرد و قاضی و روحانی و روانشناس و استاد داشنگاه و مجری تلویزیون و مربی فوتبال و قهرمان قوی ترین مردان ایران و سردار قدرتمند نیروی انتظامی و پسرش و.. می آیند و می روند و میرباقری سعی می کند وضعیت فعلی آنها را در جامعه به بهترین شکل روایت کند و به دنبالش اسد خفته از مرحله ای به مرحله بعد برسد. داریوش مهرجویی سالها قبل در مصاحبه ای به درستی اشاره کرده بود که نوع اندیشدن ایرانی ها دورانی است یعنی نمی توانند در ذهنشان از نقطه الف به نقطه ب برسند. بلکه با گردش بین حوادث و رویداد ها و مفاهیم مختلف به شناخت می رسند و این اتفاقی است که برای قهرمان شاهگوش می افتد. حتی پایان بندی جسورانه سریال هم او را به تفکر وا می دارد که چرا بی تفاوت نبود؟ چرا سرش مثل بقیه به کارش نبود؟ طبیعتا این پایان هر کسی را به سمت تقدیرگرایی و بی تفاوتی می کشاند اما اسد خفته دقیقا قرار است “هر کسی” نباشد و وقتی می بیند دیگر در ماجرای قتل رحمان کله پز چالشی برایش وجود ندارد با پرسنلش بر سر برداشت اشتباهشان از رنگ لباس نیروی انتظامی درگیر می شود!

  • این سریال و همه سریالهای قبلی شبکه نمایش خانگی نشان داد ارشاد آن گونه که در فیلمهای سینمایی خود را وکیل و وصی مردم میداند در قبال شبکه نمایش خانگی چنین مسئولیتی را احساس و یا اعمال نمیکند و جای نهاد حمایت از حقوق حقه مصرف کننده ای که به امید نظارت ارشاد بیست و هفت قسمت را از جیب خود مهمان یا بهتر بگوییم میزبان سریال و تهیه و پخش کنندگان آن بوده اند و سود کلانی را به سوی جیب ایشان روانه کرده اند واقعن خالیست

  • متاسفم از اظهارنظرهای سطحی.
    آیا فراموش کرده اید یکی از رسالت های یک فیلم بازگویی معضلات و مشکلات جامعه است؟
    آیا در ۲۷ قسمت قبل انتقادهای شدید میرباقری نسبت به متدین نماها ، دولت و جامعه را ندیدید؟
    آیا این اتقادها را با به سخره گرفتن مشکلات توسط مهران مدیری در آثارش یکی می دانید؟
    آیا پشت صحنه ویژه قسمت ۲۸ را ندیده اید که میرباقری و همکارانش چه زحمتی کشیده اند؟ فکر میکنم ده نمکی برای کل فیلم هایش به اندازه یک قسمت شاهگوش زحمت به خود نداده.
    آیا سناریو زیبا ، دیالوگ نویسی محشر و تکنیک فیلمبرداری عالی شاهگوش رو با سریال های سطحی مهران مدیری یکی می دانید یا در مواقعی ویلای من رو برتر می دانید؟
    آیا فکر نمی کنید منظور میرباقری ما بودیم؟ ماکه او را متهم به دم دستی ترین نوع پایان می کنیم قاتلیم؟

  • در اینکه پایان شاهگوش سرهم بندی شده و عاری از هرگونه خلاقیتی بود شکی نیست، اما چرا راهکار را در نظارت بیشتر می‌بینید؟ تمام ارزش بخش خصوصی به نظارت کمتر و رهایی از قوانین و پروسه‌های سخت و وقتگیر دولتی است. مطمئنا اضافه کردن نظارت کیفی در حد فیلمنامه، نه تنها هیچ کمکی به این مسئله نمی‌کند، بلکه اندک میل و رغبت بخش خصوصی به سرمایه‌گذاری در این حیطه را هم از بین می‌برد. زمانی که هنوز پرونده شاهگوش بسته نشده، پروژه‌ی بعدی سازندگان وارد مرحله‌ی پیش‌تولید شده، نمی‌شود انتظار خلاقیت و زحمت زیاد از دست‌اندرکاران سریال داشت.

    در ضمن، جدا از محتوی و موضوعات خیلی خوب این صفحه، این حجم از اشتباهات دستوری و املایی در حدی که خواندن متن را برای خواننده سخت می‌کند، واقعا ناامید کننده است.

مرا در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید