عصر یک روز تابستان که کرمان بودم دست بچه های فامیل را گرفتم همه را به دعوت خودم به سینما بردم. آن سال فیلم مهمان مامان داریوش مهرجویی حسابی گل کرده بود و شمار زیادی از مردم برای دیدن فیلم به سینماها می رفتند. فیلم که تمام شد لبخند رضایت بر لب اغلب مهمانانم نشسته بود و با دیده تحسین و تشکر بمن نگاه می کردند.
سال گذشته بود که این بار مهمانان کمتری را برای دیدن فیلم چه خوبه برگشتی باز هم از جناب مهرجویی به سینما بردم. فیلم به ذائقه مهمانان بر خلاف دفعه گذشته خوش نیامد و من هم با خودم عهد کردم دیگر بی گدار به آب نزنم.
امروز که فیلم اشباح نمایش عمومی اش را در سینماهای گروه در تهران به پایان رساند و خداحافظی تلخی با سینماها کرد؛ می اندیشم که چرا سرنوشت سینمای استاد در سال های اخیر و بعد از سنتوری به اینجا ختم شده است؟
اشباح طنازانه نیست و با اقتباس از شاهکار هنریک ایبسن می خواهد در زمره سینمای اندیشمند باشد اما در اجرا فیلم به ملغمه ای تبدیل شده است که نه تنها تفکر برانگیز نیست، سهل است باور پذیر جلوه نمی کند و نقبی به عوالم تماشاچی نمی زند. فیلم اینجایی نیست و بازیگران در ایفای نقش تحلیل درستی از آن چه باید بروز می داده اند، ندارند. استاد بی حوصله است و شلختگی فیلم هایش را نوعی سبک می داند و همه چیز را آگاهانه و عامدانه می پندارد. نظر ایشان محترم اما ما هم حق انتخاب داریم. استاد نداریم؟
امروز نمایش عمومی فیلم اشباح ساخته مهرجویی در حالی در سینماهای گروه به پایان می رسد که بعد پنج هفته مجموع فروش فیلم در تهران وشهرستانها حدود ۲۰۰ میلیون تومان بیشتر نشده است. برخورد سرد و منفی تماشاگران با فیلم های سال های اخیر سازنده گاو و هامون، از نارنجی پوش شروع شد، در فیلم چه خوبه که برگشتی به اوج رسید و حالا در “اشباح” به بایکوت فیلم و عدم حضور سینمادوستان در سالن های سینما ختم شد. بهانه هایی مثل فصل امتحانات و تب جام جهانی از سینماگر بزرگی مثل مهرجویی پذیرفته نیست و خوشبختانه او نیز به چنین توجیهاتی متوسل نشده است.
البته شکست سنگین این دوره از اکران را باید به نام کیومرث پور احمد نوشت که با “پنجاه قدم آخر” عقب گرد آشکاری کرده است و و خاطره خوش فیلم های خوب سال های دورش را چون حسرتی در دل علاقمندان سینمایش مشتعل می کند.
مطمئناً در شبکه ویدیویی نیز کسی چشم انتظار اشباح و پنجاه قدم آخر نمانده است.
اضافه کردن نظر