"یکی میخواد باهات حرف بزنه" از معدود فیلم هایی است که برای قاب نمایش خانگی بسیار مناسب است. زیرا:
اغلب نماهای فیلم بسته است و ۹۰ درصد پلان ها کلوز آپ و یا مدیوم است.
بار اصلی قصه بر دیالوگ ها گذارده شده است و فضا و صحنه پس از وقوع تصادف، نقش موثری در پیشبرد ماجراها ندارند. به عنوان مثال با اینکه نیمی از داستان در شهر کرمان می گذرد هیچ نشانه ای از شهر تاریخی شهر نمی بینید و احتمالاً لوکیشن جایی در همین دور و بر تهران است.
سازنده خیلی در قید و بند کشدار کردن قصه نیست و انصافاً با رعایت صرفه جویی آبی به قصه نبسته است.!
داستان فیلم آنقدر سریع جلو می رود که بیننده وقت سر برگرداندن از نمایشگر را ندارد و باید شش دانگ حواسش را به صدای فیلم بدهد.
علیرغم مستعد بودن فیلم برای ایجاد پاساژها و کلیپ های موسیقیایی، کارگردان تن به چنین تمهیداتی نداده و به حاشیه نرفته است.
نقش آفرینی متفاوت یکتا ناصر از بازی های قبلی او در سینما و تلویزیون آشنایی زدایی می کند و فصل تازه ای را در کارنامه ای هنری وی می گشاید.
تغییر وتحول پدر دختر با بازی شهاب حسینی، فراز مهمی در داستان است که نویسنده و کارگردان از آن به راحتی عبورکرده اند و کمترین بهایی را به آن داده اند.
"یکی می خواد باهات حرف بزنه" فیلم غم انگیزی است و تماشای آن برای روزهای پایان سال – و نه آغاز بهار دلربا- توصیه می شود.
هفتاد و دومین فیلم ایرانی سال را موسسه هنرهای تصویری سوره به بازار روانه ساخته است.
اضافه کردن نظر