در شرایطی که هر هفته قسمتهای تازهای از پنج سریال ایرانی در شبکه نمایش خانگی عرضه میشود و بخشی از مشتریان دائمی محصولات شبکه، همزمان بیننده فیلمهای سینمایی در اکران آنلاین آنها هستند، طبیعی است که از شمار و تعداد فیلمهای سینمایی در شبکه نمایش خانگی در دو شکل فیزیکی و اینترنتی(استریم و دانلود قانونی)کاسته شود. شاید ادعای گزافی نباشد اگر بگوییم در این دوره کرونا زده فیلمهای سینمایی پاسوز سریالهای نمایش خانگی شدهاند در این یادداشت مروری بر فیلمهای اخیر شبکه در سینمای کرونا زده شده است:
در دو ماه گذشته هفت فیلم سینمایی در شبکه به اشکال رایج توزیع شدند که در بین آنها پنج فیلم میلیونر میامی، سال دوم دانشکده من، امیر، جاندار و خانه دیگری سال گذشته سیکل اکران خود را به تمامی پشت سرکذاشته بودند اما فیلمهای زیر نظر و جهان با من برقص اکران خود را در سالجاری ناگزیر در آنلاین ادامه دادند و در نهایت در سبد نمایش خانگی قرار گرفتند.
در بین فیلمهای جدی شبکه جاندارترین آنها «جاندار» بود که امضای دو کارگردان جوان و شهرستانی را به عنوان فیلم اول در پای خود داشت. فضای فیلم«جاندار» تنه به انبوهی ازآثاری میزند که قصه آنها در پایین شهر میگذرد و قصه و دغدغه آدمهایش تا حد زیادی ریشه در خاستگاه اجتماعی و طبقاتی آنها دارد. مضمون تکراری قصاص در پس زمینه«جاندار» بهانه و دستاویزی است تا روابط و مناسبات فرزندان یک خانواده که رابطه خواهر و برادری آنها ناتنی است، به بروز سوتفاهماتی دامن بزند.
در بین فیلمهای کمدی اثر متفاوت و معنادار «جهان با من برقص»(سروش صحت) بود که دریچه تازهای به روی سینمای کمدی گشود و فاصله معناداری را با فیلمهای «میلیونر میامی» و «زیرنظر»(مجیدصالحی) برای خود ترسیم کرد. صحت نشان داد علاوه بر اینکه کتاب باز حرفهای است، خوره فیلم است و به جز آثار جریان اصلی مشتری فیلم های خاص در سینمای جهان است.
حوصلهبرترین فیلم را نیما اقلیما با فیلم «امیر» به نام خود سند زد و این گزاره را جدیتر کرد که شاید گروه سینمایی هنر و تجربه استحقاق بیشتری برای نمایش چنین فیلمهایی داشته باشد.
بهنوش صادقی در مقام کارگردانی فیلم «خانه دیگری» نتوانست از استانداردهای حداقلی یک تله فیلم پا را فراتر بنهند و با اینکه عباس اکبری مترجم و مدرس کتابهای فیلمنامه نویسی تهیه کنندگی فیلم او را عهده دار شده بود، قادر به پوشاندن حفرههای متعدد و ساختار معیوب سناریوی اثر نشده بود.
«سال دوم دانشکده من» همانقدر که موافق دارد، مخالف زیادی هم دارد. تازه ترین فیلم رسول صدرعاملی همانند فیلمهای گذشتهاش، شبحی از یک پیرنگ دارد و تمرکز کارگردان بر جزییات و پرداخت روابط شخصیتها با یکدیگر بویژه پس از حادثهای است که برای دختر جوان دانشجو در طول یک اردوی دانشجویی رخ میدهد. بنابراین فیلم را با کهن الگوی فیلم داستانی نباید محک زد و اثر را باید فیلم شخصی و به روایت کارگردانی دانست که کارش را بلد است و آگاهانه تن به روایتی داده که در برزخ ضدقصه و داستانگو معلق مانده است.
مقصر مصطفی احمدی است که نام فیلمش را به سیاق کمدیهای سطحی به گونهای انتخاب کرده است که اگر فیلم را نبینی در بارهاش دچار پیشداوری میشوی و آن را در شمار کمدیهای سستمایه قرار میدهی. در واقعیت «میلیونرمیامی» یک سر و گردن از فیلمهای نازل و عامهپسند بالاتر است و طنز آن زیرپوستی است. شخصیتی که صابر ابر آن را به خوبی ارائه میدهد، یکی از امتیازات فیلم است و بعد بیشتری به فضای داستان و معنای نهفته در آن میدهد.
کمتر کسی تصور میکرد که مجید صالحی با پشتوانه قابل اعتنایی از حضور در برابر دوربینهای سینمایی و تلویزیونی در اولین تجربه کارگردانی سینمایی خود دست بر روی سوژهای بگذارد که به خاطر ایهام نهفته در آن فقط قادر است برای دقایقی بیننده بزرگسال را به خنده وادارد. شوخی با سوراخ ایجاد شده در مبل اتاق نشیمن دستمایهای برای انواع شوخیهای سخیفی شده است که البته با ممیزی اثر به انحطاط اثر دامن زده است. از موضوع سوراخ که بگذریم فیلم در دقایق پایانی با چرخشی ناگهانی سراغ موضوع درگذشت زنی در همان مجتمع مسکونی میرود و پلیس به دنبال یافتن سرنخی از کسانی است که به تازگی به خانه این زن تنها رفت و آمد مشکوک! داشتهاند.
کاهش فعالیتهای سینمایی به خاطر شیوع کرونا فرصت خوبی است که سینماگران کشور وقت بیشتری را صرف نگارش فیلمنامه کنند و مطالعه رمانهای روز ایرانی و خارجی را جدیتراز گذشته دنبال کنند.
روزانه های سینمایی را در تلگرام دنبال کنید: http://t.me/cinemadailyir
اضافه کردن نظر