روزانه های سینمایی

مروری بر فیلم‌های جشنواره سی و هشتم فجر

«درخت گردو» از جملیه شاهکارهای سینمای ایران در جشنواره سی و هشتم است که به خوبی و هنرمندانه قابلیت زبانی سینما را برای روایت وقایع تازیخی بیان می کند

نمی خواهم جمله معروف «فرانسواتروفو» را در اینجا عملی سازم که گفته بود هر کس دو تا شغل دارد. یک شغل خودش و دیگری نقد فیلم! به اقتضای وقتی که برای تماشای تعدادی از فیلم‌های جشنواره گذاشته ام حس و تلقی‌ام را با شما درمیان می گذارم.

آبادان یازده ۶۰ (مهرداد خوشبخت)جذابیت و بکر بودن موضوع فیلم برگ برنده آن است. داستان فیلم در روزهای آغازین جنگ تحمیلی شکل گرفته است. جایی که در فاصله کوتاه با خطوط نبرد کارکنان رادیو نفت آبادان نقش شگفت انگیزشان را برای پاسداری از شهر و شکست حصرآبادان به زیبایی ایفا می کنند. فیلم شخصیت‌های صمیمی و فضایی گرم دارد. فیلم کم ادعای آبادان یازده… به مرور ارزش اسنادی بیشتری پیدا می‌کند زیرا پرده از یک گوشه دیده نشده برداشته است.

خروج(ابراهیم حاتمی کیا)مضمون و اندیشه فیلم عقب تر از سطح مطالبات جامعه و نقد آنها به حکمرانی در کشور است. کارگردان آنقدر که در اجرا خوب عمل کرده است در باروری اندیشه فیلم کم‌کاری و محافظه‌کاری به خرج داده است. در تایید این مطلب کارگردان در نشست نقد و بررسی فیلم گفته است: «فیلمنامه خروج مربوط به قبل از حوادث آبان بود و بعد از آن تب چنان بالا گرفت که ما مثل اصحاب کهف شده بودیم» امتیاز مثبت فیلم همانند سایر آثار کارگردان ترسیم شمایل یک قهرمان حق طلب و ظلم ستیز است. این بار ردای قهرمان به زبیایی بر تن «فرامرز قریبیان»پوشانده شده است.

شنای پروانه(محمدکارت) بعد از هومن سیدی و سعید روستایی حالا نوبت به کارگردان جوان و نوخاسته‌ای رسیده است تا داستانی از حرمانها و آرزوهای ناکام مانده حاشیه نشینان را روایت کند. کار تحسین برانگیز کارگردان در آمیختن هنرمندانه و خلاقه فرم و محتوا با یکدیگر است، بطوریکه یکی قربانی دیگری نشود. فیلم برخلاف موج فیلم‌های اصطلاحاً اجتماعی این سالها به ذات سینما که سرگرم‌کنندگی است، متعهد می‌ماند و آگاهانه از ژست‌های متظاهرانه برای همدردی با بزهکاران پرهیز می کند.

درخت گردو(محمدحسین مهدویان) هر کشور دیگری بود تاکنون از کنار فاجعه انسانی و نسل کشی بمباران شیمیایی مناطق شهری در جنگی تحمیلی به آسانی نمی‌گذشت. یکی از فیلم‌های شاخص جشنواره فیلمی با همین موضوع است که خوشبختانه کارگردان کاربلدی سراغ آن رفته است.در تراژدی هایپررئال درخت گردو همه چیز به قاعده است. سازنده برخلاف آثار قبلی اش که اصرار بر مستندنمایی داشت، این بار به سنت فیلم‌های کلاسیک، درام را از یاد نبرده و لحظات ناب و خیره کننده‌ای را خلق کرده است.

اولین نکته در باره این فیلم حضور « اول مارکت » به عنوان سرمایه‌گذار است. برخلاف تصور که معمولاً نهادهای حاکمیتی سرمایه فیلم هایی با موضوعات تاریخی را تامین می‌کنند، این بار یک سرمایه‌گذار ظاهراً خصوصی! راضی به سرمایه‌گذاری در تولید فیلمی شده است که داستان آن مربوط به سانحه تاسفبار بمباران شیمیایی سردشت و حومه آن است. «مهدویان» در مقام کارگردان بعد از چند فیلم‌سینمایی به چنان جایگاهی نزد مخاطبان و منتقدان رسیده‌است که مشتاقانه برای دیدن فیلم‌هایش صف می‌کشند و الحق او نیز انتظارات مخاطبان فیلم‌هایش را با وسواس و دقتی که دارد، برآورده می‌سازد.«درخت گردو» از جمله شاهکارهای سینمای ایران در جشنواره سی‌وهشتم است که به خوبی و هنرمندانه قابلیت زبانی سینما را برای روایت وقایع تاریخی بیان می‌کند. فیلمی که به عنوان یک سفیر می‌تواند در سراسر دنیا به نمایش درآید و غیرانسانی‌ترین اقدام یک رژیم جنگ افروز و حامیان سیاسی‌-نظامی آن را جلوه گرسازد. استفاده از سه دوربین ۱۶ و ۳۵ میلیمتری و دوربین دیجیتال ساختار بصری فیلم را کاملاً متمایز از دیگر فیلم‌های تاریخی ساخته است و بازسازی خیره کننده شهرهای دهه ۶۰ در مقیاسی بزرگ چشمگیر از آب درآمده است. «درخت گردو» مینیاتور‌وار همه اجزایش به درستی کنار هم چیده شده‌اند و ظرافت کار تیم سازنده در معماری فیلم به خوبی هویداست.

خورشید

در کارنامه فیلم‌های کودک و نوجوان «مجیدمجیدی» بی شک پخته‌ترین و حرفه‌ای‌ترین فیلم او به شمار می‌آید. تنها نکته فیلم تنوع داستانک‌ها و خرده پیرنگ‌های فراوان آن است که سبب طولانی شدن غیرمعمول فیلم شده است. در تدوین مجدد که معمولا کارگردان‌های سینمای ایران به آن تن نمی‌دهند، ۱۵ دقیقه از فیلم قابل حذف است. شتاب برای رساندن فیلم به جشنواره احتمالاْ یکی از دلایل این عارضه است. هنر «مجیدی» در بازی گرفتن بی‌نقص از بازیگرانی که اغلب کودکان کار هستند، رشک‌برانگیز است.

روز صفر

بهترین و خوش سر و شکل دارترین فیلم اول در بخش نگاه نو جشنواره است. بطوریکه اگر سازنده را نشناسی باور نمی‌کنی که کار اول او را به تماشا نشسته‌ای. تجربه ممتد «سعیدملکان» در پروژه‌های متعدد سینمایی و نمایش خانگی و همکاری او با حرفه‌ای‌های سینما و تلویزیون، سبب شده است تا او به مدد هوش و نبوغ خود راه فیلمسازی را میانبر و جهشی طی کند. «روز صفر» تا حد زیادی به قواعد ژانر پایبند است. قهرمان فیلم در برابر ضد قهرمان به رجزخوانی ایدئولوژیک روی نمی‌آورد و شاید همین باعث شده است تا از او چهره‌ای عمل‌زده ترسیم شود. ماموری که برای شناخت بهتر شخصیت او داده‌های زیادی در فیلم وجود ندارد.

دوزیست

بی شک یکی از کارگردانان پرکار سینما، نمایش خانگی و تلویزیون ایران در سال‌های اخیر «برزونیک‌نژاد» است. تازه‌ترین فیلم او که موفق به حضور در بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر شده است، مختصات سینمای بدنه را دارد و به یمن حضور بازیگرانی مانند جواد عزتی و پژمان جمشیدی و داستانی که نسبتا خوب روایت شده است، اکران گرمی خواهد داشت. «دوزیست» فیلم زیرمتوسطی است و جنبه برجسته ای ندارد. تعلیقی که حول حضور یک دختر فراری و پناه آورده به سه مرد جوان! شکل گرفته است، قادر است که بیننده را تا پایان با خود همراه سازد.

عامه‌پسند

ادامه همان دغدغه‌های«سهیل بیرقی» در دو فیلم پیشین اوست. سه گانه‌ای که نگاه سنتی اقشاری از جامعه را به زنان پیشرو و اجتماعی به چالش جدی می‌کشد. در عامه‌پسند این بار همه اتفاقات در یک شهرستان کوچک رخ می‌دهد جایی که زنی برای راه اندازی یک رستوران سنتی با مشکلات زیاد اداری و از آن مهمتر فرهنگی و اجتماعی دست به گریبان است. برخلاف روند عمومی جامعه و مسیری روبه جلویی که زنان در همه عرصه‌ها در حال طی کردن آن هستند، قهرمان فیلم عامه‌پسند در میانه راه دست‌ها را به علامت تسلیم بالا می‌برد و راه آمده را بازمی‌گردد. یکی از ایرادات جدی به فیلم در صحنه‌هایی است که کارگردان در مقام تخفیف و تحقیر مردان از نمایش چهره آنها خودداری می‌کند و به نماهایی از پشت سرآنها اکتفا می‌کند. موضعگیری گل درشت کارگردان در چنین صحنه‌هایی باعث سقوط فیلم تا حد یک بیانیه سیاسی اجتماعی شده است. امتیاز فیلم به جز جذابیت قصه بازی خوب بازیگران اصلی آن است.

لباس شخصی

انگیزه ساخت فیلم آن است که دسیسه‌های پنهانی حزب توده ایران را علیه انقلاب اسلامی که در دهه شصت کشف شد، به تصویر بکشد. با این همه فیلم آنچنان که باید و شاید مخاطب را با سابقه و دیرپایی این حزب کمونیستی که زمانی یکی از فراگیرترین احزاب سیاسی ایران بود و اقشار مختلفی عضو آن بودند، آشنا نمی‌کند. یکی از دلایل ناکامی فیلم شاید ناشی از آن است که تمرکز قصه آن بر رصد و دستگیری مهره‌های اصلی و رهبران حزب از پی مشکوک شدن به رفت و آمدهای آنها به سفارت و کنسول‌گری های شوروی در تهران و انزلی(رشت) است. در واقع داستان فیلم در ژانر ضدجاسوسی و اکشن پی‌ریزی شده است و فرصت و مجالی برای جریان شناسی و پیچیدگی عمل حزب در مواجهه با نظام برآمده از انقلاب اسلامی تا قبل از لو رفتن وابستگی آنها باقی نگذارده است.

قصیده گاو سفید

داستان پرالتهاب آن آنقدر گیرایی دارد که از ابتدا تا پایان داستان به تماشای فیلم دل بدهی و سرانجام شخصیت‌های آن را پیگیر باشی. زاویه دید داستان در نوع خود جدید است و فیلم را از ورطه موضوعی تکراری نجات داده است. ساختار بصری فیلم بسیار خوب است. میزانسن، زاویه و حرکت دوربین، تدوین و صدا هندسه درستی دارند. افشای تدریجی اطلاعات و پرهیز از پنهان‌کاری عامدانه که برای مخاطب امروزی نخ نما و برخورنده به حساب می‌آید، تعلیق جانداری را برای فیلم رقم زده است. نقطه ضعف فیلم روابط و مناسبات باز شخصیت مرد و زن است که نسبت و قرابتی با فرهنگ و سنت‌های ما ندارد. پیش بینی می‌شود فیلم با اصلاحات و مممیزی راهی اکران سینماها شود.

سه کام حبس

داستان زوج جوانی است که در ظاهر برای آنکه گلیم زندگی خود را آبرومندانه از آب بیرون بکشند، دوشادوش یکدیگر کار می‌کنند تا تنها ثمره زندگی مشترک‌شان آینده بهتری داشته باشد. نطفه بحران داستان از جایی شکل می‌گیرد که درمی‌یابیم مرد آنطور که تصور می‌کرده‌ایم، آدم سر به راهی نبوده است و به قصد رسیدن به ثروت تن به اعمال مجرمانه‌ای داده است. از این جا به بعد کوه مصیبت و گرفتاری بر سر زن آوار می‌شود اما تقلای او برای کنترل کشتی طوفان زده به نتیجه‌ای نمی رسد. فیلمساز موقعیت و شخصیت‌های ماندگاری را خلق نکرده است و اغراق و بزرگنمایی در ترسیم بدبختی‌های زوج جوان که گاه به نمادپردازی نیز متوسل می‌شود، مخل اعصاب تماشاگر است.

خوب‌بد‌جلف۲ 

اگر سرکار گذاشتن فضلیتی داشت، باید سیمرغ آن را به سازنده این فیلم اهدا می‌شد. فیلم با فاصله نجومی از فیلم نوشته‌های پیشین پیمان قاسمخانی جلوی دوربین رفته است و در اجرا هم به جز کم‌مایگی بعضی از صحنه‌ها، حشو و زواید زیادی دارد که مانع از دورگرفتن موتور داستان شده است. خالق زوج کمدی سام درخشانی و پیمان جمشیدی پیمان قاسمخانی است اما دیگرانی مثل مسعود اطیابی با ساخت فیلم‌های «تگزاس» 1 و ۲ بهره بهتری از آنها برده است و ظرفیت‌های تازه‌ای را در آنها کشف کرده است. در خوب بد جلف۲ قاب سینما به حاشیه رفته است و قاسمخانی به قاب مالوف تلویزیون روی آورده است به این نشان که در اجرا به ساده‌ترین و محافظه کارانه‌ترین شکل بسنده کرده و موقعیت‌های طنز در بعضی از سکانس‌ها به طنزهای آیتمی تلویزیون پهلو می‌زنند. خوب‌بد‌جلف به جز آنکه داستان ناتمامی دارد و سبب رنجش مخاطب می شود، به جز چند موقعیت نسبتا خنده دار، داستان جانداری ندارد که اگر داشت شاید همین چند موقعیت  خوب هم نمود بهتری داشتند. البته این سوال که چرا چنین معجونی جایی را در بخش رقابتی جشنواره یافته است، ذهن را بشدت درگیر خود کرده است.

کشتارگاه

کارگردان این فیلم به یکی از حاشیه‌های جدی جشنواره دامن زد. «عباس امینی» پیش از این با فیلم‌های بلند اکران شده در هنر و تجربه و کسب جوایز مختلف از جشنواره‌های سینمایی این بار به اعتبار اینکه پروانه ساخت سینمایی برای «کشتارگاه» گرفته است، توانست خود را در بین فیلمسازان اول قرار دهد. همین موضوع باعث شد تا عده‌ای ضرورت تجدید نظر در مقررات جشنواره را یادآور شوند و خواستار رفع تناقضاتی شوند که در این خصوص بوجود آمده است. موضوع فیلم«کشتارگاه» به جریانات روز جامعه در زمینه قاچاق دلار و گوسفند مربوط می‌شود که در جای خود بکر و تازه است. فیلم از زمره فیلم‌های بدون پایان و یا بد پایان جشنواره است. از سوی دیگر با حذف عامدانه پلیس از داستان چینش برخی از ماجراها منطقی به نظر نمی‌رسد. آن هم در جایی که پای جان سه مرد در میان است و روزها از مفقود شدن آنها می‌گذرد در چنین شرایطی اولین واکنش خانواده‌های گمشدگان استمداد از پلیس برای کمک به آنهاست.

روز بلوا

پولشویی آن هم در پوشش موسسه خیریه یکی از ترفندهای مفسدان اقتصادی در سال های اخیر است. در قصه فیلم «روزبلوا» یک شخصیت روحانی با بازی«بابک حمیدیان» و برادرش با بازی «محسن کیایی»ناخواسته در یک پرونده اقتصادی گرفتار می‌شوند. متهم اصلی در این پرونده پدر زن روحانی فیلم است که نقش آن را « داریوش ارجمند» ایفا می کند. از جمله نکات جالب فیلمنامه اثر، شخصیت یک هکر است که براحتی اطلاعات مورد نیاز مرد روحانی را با گرفتن دستمزد در اختیار او قرار می دهد تا او برای حفظ آبروی خود و خانوده‌اش مستندات لازم را به دادستانی و بازپرس پرونده ارائه دهد.

فیلم ساختاری تلویزیونی دارد و اگر شجاعانه پرده از شیوع فساد در لایه‌هایی از قدرت برمی‌داشت، می‌توانست امتیازات بیشتری را از مخاطب دریافت کند. تشکیل پرونده‌های قضایی برای افراد متنفذ و محاکمه آنها، باید سبب دوری سینما از محافظه کاری و بیان صریح و افشاگرانه باندهای قدرت و ثروت بشود.

بی صدا حلزون

داستان ساده‌ای دارد. مادر ناشنوایی در تلاش است تا با کاشت حلزون فرزندش را شنوا کند. در این مسیر همسر او بنای مخالفت را می‌گذارد. فضای فیلم تداعی گر فیلم خاطره انگیز«پرنده کوچک خوشبختی» ساخته «پوران درخشنده»است. اثر با مدیوم تلویزیون سازگارتر است. مزیت فیلم بازی خوب و قابل دفاع«هانیه توسلی» در نقش مادر ناشنواست که پیداست برای اجرای این نقش مطالعه میدانی زیادی کرده است.

روزانه های سینمایی را در تلگرام دنبال کنید: cinemadailyir@

سعید رجبی فروتن

در کنار روزمرگی های معمول، این جا خودم و افکارم را ثبت می کنم. از فرهنگ و هنر تا سینما و نمایش خانگی... می توانید نوشته های من را در «روزانه های سینمایی» دنبال نمایید.

اضافه کردن نظر

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

مرا در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید