دو یادداشتی که می خوانید از معدود نوشته هایی هستند که در باره سریال مانکن نوشته شدهاند. یادداشت اول را کانال تلگرامی سینمادیلی منتشر کرده و دومین یادداشت را روزنامه جامجم پنجم اسفند به چاپ رسانده است. اینکه میگویم «از معدود نوشته ها »به خاطر آن است که به جز موارد استثنایی حجم مطالبی که در نقد آثار سینمایی نوشته می شود به مراتب بیش از آن چیزی است که در باره محصولات نمایش خانگی می بینیم و می خوانیم. در یادداشت اول نویسنده بهنام شریفی از درس های مانکن به سینما و جشنواره فیلم فجر یاد کرده است و معتقد است که ویژگیهای سه گانه سریال یاد شده در مدیوم سینما کمتر دیده شده است، در یادداشت دوم رضا صائمی بر این عقیده است که توجه مانکن معطوف طبقات اجتماعی فرادست است و اقشار متوسط با آن همذات پنداری نمیکنند.:
یاددشت اول:
احتمالا منتقدان گاردهایی که همواره در مقابل محصولات عامهپسند بوده را در برابر این سریال هم تکرار میکنند: اینکه داستان آبکی است، هیجانها ناگهانی و تحول ها غیرقابل باور بود. یا عشقها انقدر غلیظ نمیشوند. یا جهان داستان ساده است. اینها همه انتقادهایی است که به سریالهای ترکی و به همهی سریالها و محصولات عامهپسند وارد شده و این آثار با قدرت به راهشان ادامه داده و با مردم ارتباط گرفتهاند. چون اساسا بینندهشان را از طبقه روشنفکر و اعتبارشان را از منتقدان نمیگیرند.«مانکن» با وجود همهی ضعفها و قوتها صاحب ویژگیهایی است که سینمای ایران و فیلمهای جشنواره فجرش گمش کردهاند: نگاه اجتماعی، داستان و جرات استفاده از ترکیب تازه بازیگران
نگاه اجتماعی
این گمشده بزرگ اغلب فیلمهای جشنواره فجر در «مانکن» به شکل درستی دیده میشد. سریالی که ادعای سینمای اجتماعی را نداشت و اما نگاه اجتماعی داشت. در این داستان عشق دو جوان از طبقه متوسط رو به پایین جامعه مورد هجوم طبقه مرفه و بالای جامعه قرار میگیرد. گروهی که با گسترش فاصلهی طبقاتی در حال بلعیدن همه چیز طبقات پایین هستند و حالا برای تنها گمشدهشان که عشق است، سراغ قربانی کردن این طبقه میروند و همین جاست که ملودرام و داستان شکل میگیرد.
داستان
در شرایطی که اغلب فیلمهای جشنواره فجر به جای داستان بیانیههای سیاسی، اجتماعی و امنیتی میخواندند. در شرایطی که سالهاست چیزی به نام قصه در سینمای ایران حذف شده و داستانی با ویژگیهای درست ژانر در سینما گم شده. در شرایطی که ابتذال و لودگی جای لبخند و سوار شدن بر احساست جای ملودرام را گرفته، ساخت یک ملودرام عاشقانه بیادعا با همه ضعفها و مشکلاتش یک امتیاز است. حسین سهیلیزاده در تلویزیون و حالا در شبکه خانگی از ساخت محصولات عامهپسند خجالت نکشیده و بر خلاف سینمای ایران که محصولات عامهپسندش به محل رژه ستارهها تبدیل شده، دست به ریسک هم زده است.
ترکیب تازه بازیگران
«مانکن» در شرایطی ساخته شده که محصولات شبکه خانگی در جذب اندک ستارهها و اعتبارهای باقی مانده در سینما از هم سبقت میگرفتند و با ستارههای پرشمارشان شکست میخوردند. «مانکن» برای زوج اصلیاش یک ترکیب پر ریسک رفت: امیرحسن آرمان و نازنین بیاتی هیچ وقت به عنوان زوج اصلی یک فیلم در کنار هم امتحان نشده بودند و حضورشان کنار فرزاد فرزین و بازیگران با تجربه در نقشهای تازه از لحاظ ترکیب بازیگران به نتیجهی مطلوب رسید. درست در شرایطی که تهیهکنندگان سینمای ایران و اغلب فیلمهای جشنواره فجر کمترین ریسکی برای سپردن نقشها به چهرههای تازه و یا استفاده بازیگران شناخته شده خارج از کلیشههای مرسوم قبول نمیکنند.
«مانکن» بدون عیب نیست، نقدهای وارده به آن هم اشتباه نیست اما ویژگیهایی دارد که میتوان به سینمای از مسیر خارج شده ایران دیدنش را پیشنهاد کرد
یادداشت دوم:
سری سازی در شبکه نمایش خانگی
به اعتقاد من در شبکه نمایش خانگی بهدرستی از ظرفیتهای تعریف شده در این رسانه استفاده نمیشود. در آثار این شبکه شاهد شبیهسازی هستیم و شکل و شمایل فرمی این تولیدات بسیار شبیه بههم هستند. انگار تمام تولیدات این شبکه با گفتمانی مشترک تحت عنوان لاکچری سازی ساخته میشوند. در این گفتمان بیشتر از اینکه دغدغه ای مبنی بر ساخت آثاری برای بازنمایی مشکلات و کاستیهای اجتماعی با نگاهی آسیبشناسانه وجود داشته باشد، دغدغه برای نمایش زیستی لاکچری گونه دیده میشود. گویی این سریالها می خواهند مخاطب را با دستاویز نوعی سبک زندگی که تبدیل به یک حسرت اجتماعی شده با خود همراه سازند. این سریالها توجه برخی از مردم را که حسرت اینگونه زندگی را دارند به خود جلب میکنند.
رسانهای که فی ذاته درک درستی نسبت به وضعیت فرهنگی جامعه ندارد قابلیت فرهنگسازی هم ندارد. عمده مشکل شبکه نمایش خانگی این است که به سمت جاذبههای تصویری و بصری یا به عبارت دیگر لاکچری بازیهای بصری میرود و همین رویکرد باعث میشود این محصولات از درونمایهای غنی برخوردار نباشند. بنابراین، در این سریالها بازیگر تبدیل به «مانکن» میشود. یعنی هنر بازیگری اهمیت اش را از دست میدهد و بازیگر بیشتر به فکر تامین معاش زندگیاش است. چون بازی در این رسانه دستمزد بسیار بالاتر نسبت به سینما و تلویزیون دارد.
ر صحبتی که با سروش صحت، بازیگر و کارگردان داشتم، می گفت: «من خودم از طبقه متوسط هستم و به همین دلیل آدمهای این طبقه و جنس دغدغههایشان را میشناسم و طبق آن فیلمسازی میکنم». واقعیت این است که اکثر مردم اجتماع ما متعلق به طبقه متوسط هستند، اما سریالهای شبکه نمایش خانگی در حال و هوای طبقه فرادست و مرفه جامعه ساخته میشود. بنابراین سبک زندگی این سریالها با سبک زندگی اکثر مردم جامعه در تعارض است. روابط انسانی در اکثر این سریالها آسیب خورده و زخمی است و همین نکته تاثیر سویی روی جامعه میگذارد. کما اینکه در اکثر سریالهای شبکه GEM هم روابط انسانیای خارج از عرف وجود دارد که طبق تحقیقات بهعمل آمده در جامعه ما تاثیرات منفی به همراه داشته. چنین سریالهایی در دراز مدت تصویر خیالی و غیر واقعی از زیست فردی و اجتماعی ارائه می دهند که با زیست حقیقی مردم جامعه ما متفاوت است. متعاقب آن بعضی از افراد خودشان را با شخصیتهای این سریالها مقایسه میکنند و ناامید میشوند. ضمن اینکه چنین آثاری در درازمدت سلیقه مخاطب را نازل میکنند! فارغ از مباحث مالی، برای من عجیب است که چرا بعد از سریال «شهرزاد» (به خصوص سری اول) که متناسب با استانداردهای سریالسازی بود، سطح کیفی آثار این شبکه اینقدر نازل شد!
برای من جای سوال است که چرا در شبکه نمایش خانگی سریالهایی از جنس سریالهای رضا عطاران ساخته نمیشود. رضا عطاران در سریال سازی تلویزیونیاش از «خانه به دوش» گرفته تا «متهم گریخت» و… به زندگی انسانهایی می پرداخت که شبیه اکثر انسانهای جامعه ما هستند. در این سریالها مخاطب مشکلات خودش را می دید، با آنها همذاتپنداری می کرد و در نهایت به راه حلهایی برای فائق آمدن بر آنها میرسید.
در مانکن رابطهای غیرمتعارف بین زن و مردی را دیدیم که مبتنی بر منفعت طلبیهای اقتصادی بود. بازی در این سریال بیشتر تیپ سازی بود و بازیگران آنچنان که باید و شاید دغدغه بازی حرفهای نداشتند. اینها جزئی از نکات منفی این سریال بود که میتوان به جرات گفت در تمام سریالهای این شبکه دیده میشود. در واقع شبکه نمایش خانگی که حد فاصلی میان تلویزیون و سینما است و میتوانست از ظرفیت و قابلیتهای هر دو مدیوم استفاده کند، امروز دیگر تبدیل به رقیبی برای این رسانهها شده که نه تنها فرهنگ سازی نمیکند بلکه سطح سلیقه مخاطب را هم پایین میآورد. .
روزانه های سینمایی را در تلگرام دنبال کنید: cinemadailyir@
اضافه کردن نظر