روزانه های سینمایی

«یزدان» رپرتاژ آگهی است ؟ سعید رجبی فروتن

پیرنگ اصلی و انبوهی از داستانک‌ها بهانه‌ای هستند برای آنکه خدمات و عملکرد شهرداری تهران به رخ مخاطب کشیده شود.
سریال تلویزیونی «یزدان» را می‌گویم. پژمان بازغی نقش یک مدیر خدمات اجتماعی را بازی می‌کند و قهرمان‌وار درصدد حل مشکلات شهروندان برمی‌آید یا به نقل از صفحه سریال به دنبال یافتن قصه‌های گمشده در شهر است.
روابط عمومی پروژه چند هفته قبل از آغاز پخش سریال، کارش را شروع کرد. بعد از مدتها دوباره بیلبورد یک مجموعه تلویزیونی بر روی تابلوهای شهری نقش بست. با این تفاوت که این بار سرمایه‌گذار شهرداری بود و دست آن برای واگذاری تابلوهای محیطی بواسطه سازمان زیرمجموعه‌اش زیبا سازی شهری بازتر بود. شاید باز هم عجیب بود که تلویزیون انحصاری با پوششی گسترده، دوباره دست به دامن تبلیغات شهری شده است، اما همانطور که گفته شد این بار شهرداری می‌خواست طعم تبلیغات غیرمستقیم کارهایش را به مخاطبان خصوصا شهروندان تهرانی بچشاند. درام خانوادگی و اجتماعی یزدان به مرور بیشتر دیده شد اما در ادامه به همان راهی رفت که دیگر مجموعه‌‌های تلویزیونی می‌روند تا بی‌خطر جلوه کنند و حساسیتی را برنیانگیزند. داستانک عشق و عاشقی پسر عماد با یکی از همکاران دختر، تندروی پسر عماد در انجام برخی از ماموریت‌ها و چالش پدر و پسر با یکدیگر اتفاقات قابل پیش‌بینی را رقم زدند تا بیننده مطمئن شود آنچه که در مقابل دوربین رخ می‌دهد، به اندازه صحنه‌ها و مکان‌هایی که محل وقوع داستان هستند و عموما اماکن متعلق به شهرداری محسوب می‌شوند، اهمیت ندارد. کاهش بازدیدهای سریال در تلوبیون شاهدی بر این ادعاست که بازگشت منوچهر هادی به تلویزیون و نقش آفرینی همزمان او در جلو و پشت دوربین- به‌عنوان کارگردان – آنچه را که از او انتظار می‌رفت، محقق نساخت. هادی هنوز از رسوبات ذهنی دوره پرکاری در نمایش خانگی و سریال‌های درام آن سالها تغذیه می‌کند. به این دلیل که دست روی موضوعات ملتهبی مثل کودکان کار و خیابان می‌گذارد اما یارای نقب زدن به عمق آسیب‌های اجتماعی را ندارد و یا آنکه سفارش دهنده سریال از او و تیم نویسندگانش چنین توقعی را ندارد. پس ترجیح می‌دهد، سفره داستانکی را در پایانه شرق تهران پهن کند و بزرگی و زیبایی ترمینال جدید را در قاب بگیرد. به سراغ ایستگاه پرند می‌رود تا بیم و هراس یک مرد پا به سن گذاشته را برای سوار شدن در مترو بهانه توسعه قطار شهری قراردهد، نصب بیلبوردهای شهری برای تجلیل از مفاخر ایران را دستاویز روایت خرده داستان دیگری می‌کند تا عملکرد شهرداری فقط در طرح‌های عمران شهری خلاصه نشود.
بعد از دستگاه‌های امنیتی و انتظامی که به سرمایه‌گذاری در ساخت فیلم و سریال رغبت نشان دادند، شهرداری تهران هم با راه‌اندازی تلویزیون همشهری یا به قول ساترا سیمای همشهری! بی‌میل نیست که چهره تازه‌ای را از خدمات فرهنگی و اجتماعی خود را در قالب سریال به نمایش گذارد.
برای جام‌جم نشینان تولیدات تلویزیونی سایر نهادها هم فال است و هم تماشا. سرمایه و بودجه تلویزیون معطوف سریال‌ها و برنامه‌های دیگری می‌شود و از طرفی بخشی از نیاز همیشگی و اشتهای سیری ناپذیر آنتن به خوراک نمایشی، بطریقی تامین می‌شود.
بعید نیست که در ادامه شهرداری با توجه به منابع مالی قابل‌توجه، از تولیدات اختصاصی خود در تلویزیون همشهری رونمایی کند تا به این ترتیب عملا از در رقابت با سکوهای موجود وارد شود و سهمی از بازار را به خود اختصاص دهد.
گرایش سازمان‌های دولتی و عمومی به تبلیغ غیرمستقیم کارنامه اقدامات خود، به نوعی پیوست رسانه‌ای محسوب می‌شود و گامی در راستای فاصله گرفتن از شیوه‌های متعارف سنتی است. در این مسیر قطعا محصولاتی در جذب مخاطب موفق خواهند بود که تعادل را رعایت کنند و بیننده احساس نکند عواطف او بازیچه دستگاه تبلیغاتی یک سازمان اجتماعی و خدماتی قرار گرفته است. آنچه که در یک اثر نمایشی اعم از فیلم و سریال حائز اهمیت است، غلبه رویکرد دراماتیک و روایت صادقانه داستان است. در اینصورت عناصر و وجوه تبلیغی نه در نقطه طلایی دید تماشاگر بلکه بیشتر در پس زمینه‌ها و لایه‌های پنهان اثر جاگذاری( product placement) می‌شوند. این تلقی که هر قدر تبلیغ کالا یا خدماتی در فرآورده‌های هنری بیشتر به چشم مخاطب آید، تاثیر بیشتری برجا می‌نهد، در دانش تبلیغات مردود است و این فرضیه در آزمون‌های مختلف رد شده است.
به هر حال سریال یزدان به رغم پرداختن به برخی از آسیب‌های اجتماعی مثل کودکان کار و خیابان و سوء‌استفاده باندهای بازیافت زباله از نوجوانان بی‌سرپرست یا بدسرپرست، فاصله معناداری با آثار مشابه سینمایی و نمایش خانگی دارد که همواره انگ سیاه‌نمایی به آنها زده می‌شود.
«یزدان» آسیب‌های اجتماعی را به قلابی برای آویزان کردن تابلوی خدمات مدرن شهرداری تهران، تبدیل کرده است. افراط در این مسیر می‌تواند سبب پس زدن بیننده شود و داستان‌های اصلی و فرعی سریال را زیاد جدی نگیرد. هر درامی ناگزیر است در گره‌افکنی و گره‌گشایی، همدلی مخاطب را در کنار خود داشته باشد.
در یک جمع‌بندی منصفانه نیست که «یزدان» را یکسره رپرتاژ آگهی قلمداد کنیم و استانداردهای حداقلی آن را از نظر دور بداریم.

سعید رجبی فروتن

در کنار روزمرگی های معمول، این جا خودم و افکارم را ثبت می کنم. از فرهنگ و هنر تا سینما و نمایش خانگی... می توانید نوشته های من را در «روزانه های سینمایی» دنبال نمایید.

اضافه کردن نظر

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

مرا در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید