اکران نسخه سینمایی سریال موسی کلیمالله را باید تمام شده قلمداد کنیم. حدود یک میلیون بلیت طی سه ماه برای این فیلم فروخته شد. دیگر خبری از پخش انبوه تیزرهای این فیلم در تلویزیون نیست و با اکران کمدیهای جدید، سینما به تنظیمات کارخانه برگشت. در این یادداشت میپرسم: چرا فیلم ٫ سریال موسی کلیمالله در این مقطع زمانی با بودجهای هنگفت باید ساخته شود؟
مدیران ارشد تلویزیون به وقت سفارش ساخت این مجموعه تلویزیونی، چه اندیشهای در سر داشتهاند. آیا از ابتدا در رودربایستی با پیشنهاد دهنده طرح و فیلمنامه این سریال مرحوم فرجالله سلحشور بودهاند و به خاطر جایگاه ارزنده او در سینمای دینی یارای نه گفتن به او را نداشتهاند؟
با علم به اینکه زندگی حضرت موسی علیه السلام دستمایه ساخت چند فیلم سینمایی پرمخاطب جهانی بوده است، سریال کلیمالله بنابود از چه زاویه تازهای به زیست و سلوک حضرت نگاه کند و برای مخاطب امروزی و شرایط ایران کنونی کارکرد اجتماعی داشته باشد.؟ آیا همین که میخواهیم ساخت سری فیلمهای موسی را از انحصار هالیوود و یهودیان- بخوانید صهیونیستها-خارج کنیم کافی است که تلویزیون و سینمای جمهوری اسلامی هم فیلمی را به آن مجموعه اضافه کند؟
به عبارت روشنتر رفتن به سراغ موضوعات و ابرپروژههای تاریخی از جمله پیامبران اولوالعزم در جامعهای که مختصات فرهنگی و گیروگرفتاریهای خودش را دارد، باید در استراتژی فرهنگی نظام پاسخی به یک ضرورت و نیاز باشد تا صرف هزاران میلیارد اعتبار برای ساخت آن موجه جلوه کند. به جز اقشار مذهبی که همواره از چنین آثاری استقبال میکنند، روایت تصویری سرگذشت یکی از پیامبران بزرگ خدا باید کمکی به دیندار شدن کسانی کند که در پیمایشهای اجتماعی انجام شده، چندان پایبند اعتقادات دینی نیستند و احکام و مناسک را به جا نمیآورند. آیا چنین سریالهایی به گونهای طراحی شدهاند که شکاف و ریزش سرمایه اجتماعی یعنی فاصله مردم با حاکمان و دولتمردان و آحاد جامعه با یکدیگر را ترمیم کند؟
اگر هدف از قصه پیامبر دین یهود در قاب سینما و تلویزیون، پاسخی به روایت جعلی و مخدوش کمپانیهای غربی فیلمسازی است، این امر مستلزم اطمینان از پخش جهانی محصول و دسترسی مخاطب هدف به آن است. کمتر کسی است که نداند عرضه و انتشار فیلموسریال در مقیاس جهانی پیش نیازها و الزامات خاص خود را دارد و از زمان ایدهپردازی تا نمایش باید به آن اندیشه شود؛ در غیر اینصورت، شانسی برای این محصول در اکران و سایر پلتفرمها وجود ندارد و اثر بیشتر مصرف داخلی خواهد داشت.
سریالهای داود میرباقری مثل مختارنامه، معصومیت از دست رفته و امام علی علیه السلام به دلیل نوع پرداخت و لحن روایی میرباقری همیشه دیدنی هستند زیرا نویسنده وجوه انسانی شخصیتها را از یاد نبرده است. او بیننده را با وقایع صدر اسلام و اصحاب پیامبر و امامان (ع)آشنا میکند و بطور غیرمستقیم و زیبایی عظمت امامان معصوم و بلندای اندیشه و رفتار آنان را نمودار میسازد و همدلی مخاطب امروزی را برمیانگیزد.
مطمئنا سریال سلمان نیز از این قاعده استثنا نیست و گره خوردن زلف ایران و اسلام با یکدیگر را در مدیوم تلویزیون به ما نشان خواهد داد. با این حال ساختههای میرباقری در قلمرو مرزهای جغرافیایی محصور ماندهاند و مختارنامه او استثنائا به مذاق شیعیان عراقی خوش آمد و از آن استقبال کردند. تلاش میرباقری ستودنی است زیرا اتفاقات متن و حاشیه دوران حیات امام علی و امام حسین علیهمالسلام و بویژه حوادث پس از کربلای حسینی را به زیبایی دراماتیزه کرد و شور و شعور حسینی را در جامعه رفعت بخشید و آثار عمیق آن در نهاد نوجوانان و جوانان به یادماندنی خواهد ماند.
فیلم سینمایی موسی کلیمالله به وقت طلوع همانند پروژه گرانقیمت محمد(ص) ساخته مجید مجیدی، به زعم منتقدان و کارشناسان فاقد «آنی» است که باید از آن برخوردار میبود و استفاده از جلوههای ویژه تصویری مانند virtual production در فیلم به عنوان تجربه اول در سینما و تلویزیون ایران خواسته یا ناخواسته متظاهرانه به نظر میرسد. هدف این نوشته نقد فیلم موسی نیست، عرضم آن است که بازنمایی قصه حضرت موسی کلیمالله چگونه در تلویزیون توانسته است اولویتها و موضوعات مهمتری را کنار بزند و جایگزین آنها گردد؟ موضوعاتی که ارزش افزوده بیشتری برای ترویج فرهنگ دینی و تعمیق علائق ملی و مذهبی ایرانیان به ارمغان میآورند.
استفاده بهینه از منابع موجود کشور که تامین آنها از منابع عمومی کشور منجر به کاهش بودجه بخشهای دیگری میشود، نیازمند تدابیر عمیق و نگرش کلان محور نزد مدیران رسانه است.
اضافه کردن نظر