روزانه های سینمایی

یا جرم را نمی شناسی یا از عقوبت کیفر بیم نداری!

می گویند قاضی محکمه ای داشت برای یک نفر حکم صادر می کرد. رو به مجرم کرد و گفت: دستور می دهم ۳۰۰۰ ضربه شلاق به تو بزنند تا باعث عبرت خلائق شود. مجرم با تعجب به قاضی گفت: جناب قاضی جسارته شما یا شلاق نخورده ای یا شمردن بلد نیستی!

این حکایت بی شباهت به داستان فیلم «من» اولین ساخته «سهیل بیرقی» نیست که سازنده فیلم یا جرم را نمی شناسد و از دلهره کار مجرمانه بی خبر است و یا آنکه کیفر و مجازاتی را تحمل نکرده است تا بداند چگونه دنیا و مافیها در برابر چشم مجرم تیره و تار می شود. .دوستانی که فیلم را در سینما یا در شبکه نمایش خانگی دیده اند، متوجه شده اند که «لیلا حاتمی» به عنوان نقش اول فیلم و در قالب یک شخصیت منفی و شرٌ همزمان به انجام کارهای خلافی می پردازد که کمتر مردی قادر است یکی از آنها را به راحتی به سر و سامان برساند. «آذر میرزایی» چنان اعتماد به نفس و جنمی دارد که کمتر سفارش خلافی را پس می زند. او نه تنها در روز روشن میلیونها لیتر مشروب را در پوشش توزیع آب معدنی توزیع می کند بلکه قادر به خروج غیرقانونی اتباع خارجی به اروپاست. او استاد دست و پاکردن سند منگوله دار برای زمین های شهری است و البته به کارهای ظریف تری مثل آموزش نوازندگی و کارچاق کنی برای جوان هایی هم روی خوش نشان می دهد که برای رفتن روی استیج حاضرند هر بهایی را بپردازند. خانم «میرزایی» کارهای دیگری را هم شگرد دارد و با لطایف الحیل می تواند کارت پایان خدمت برای فراریان از خدمت بگیرد تا مانعی برای مهاجرت از کشور نداشته باشند.

«آذر خانم» فیلم سینمایی«من» وقتی هم از یک مامور اطلاعاتی رکب می خورد و راه فراری را مقابل خود نمی بیند، خونسردانه تسلیم می شود و می گوید، کمی به استراحت احتیاج دارد.نکته مهمتر آن است که با تمام شدن تیتراژ ابتدایی بیننده بی هیچ مقدمه ای با فیلمی روبرو می شود که گویی داستان آن قبلا شروع شده است. معلوم نیست برکه آرام زندگی و موقعیت کی و چه زمانی دچار ناآرامی شده و نقطه عطف اول داستان شکل گرفته است تا در ادامه پس از اوج بحران، شاهد گره گشایی باشد.

در ۸۰ دقیقه ای که صرف تماشای فیلم می شود، شناختی از شخصیت«آذر میرزایی» بدست نمی آوریم و نمی دانیم که چرا او بی کس و کار است و چرا به وادی خلاف و دلالی روی آورده است؟ نمایش سلسله خلاف های ریز و درشتی که «آذر» مرتکب می شود سیری خطی به خود می گیرد. در حالیکه باید در بافتی دراماتیک با مختصاتی که برای آن قائل هستیم رخ بدهند اما متاسفانه چنین بستری در فیلم وجود ندارد و همین عارضه باور پذیری و همذات پنداری فیلم را با مشکل روبرو می کند.

یکی از حواشی توزیع فیلم در شبکه نمایش خانگی اختصاص جایزه هزار دلاری برای کسانی است که در یک هفته اول پخش فیلم نسخه اصلی آن را خریداری کنند و شماره هولوگرام نصب شده را به سامانه معرفی شده ارسال کنند. شوخی نه چندان خوب تهیه کننده فیلم با پول ملی کار قابل انتقادی است که امیدواریم در آثار بعدی تکرار نشود و حرمت عوامل زحمتکش فیلم از جمله «سهیل بیرقی» خوش آتیه اینگونه خدشه دار نگردد.

سعید رجبی فروتن

در کنار روزمرگی های معمول، این جا خودم و افکارم را ثبت می کنم. از فرهنگ و هنر تا سینما و نمایش خانگی... می توانید نوشته های من را در «روزانه های سینمایی» دنبال نمایید.

اضافه کردن نظر

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

مرا در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید