نگاهی به فیلم زندگی مشترک آقای محمودی و بانو
زندگی مشترک “آقای محمودی و بانو” فیلم اصطلاحاً شخصیت محور است و محوریت آن با ماجرا و حوادث پر تنش نیست. به همین خاطر ممکن است فیلم در اکران و نیز نمایش خانگی بطور طبیعی بینندکانی را از دست داده و با ذائقه بسیاری از تماشاگران سازگار نباشد.
ساخت و از آب درآوردن فیلم شخصیت محور اصولاً کار راحتی نیست و نویسنده فیلمنامه در متن نوشتاری اثر و کارگردان و تیم بازیگران در مقام اجرا با دشواری و ریزه کاری های زیادی باید دست و پنجه نرم کنند. طراحی و پرورش شخصیت ها محتاج به دست دادن شناسنامه نسبتاً کامل از آنهاست و ارائه ویژگی های روانشناختی و رفتاری کاراکترها مستلزم مطالعه و غور کافی در ما به ازاهای بیرونی و عینی آنها در جامعه است.
بر همین اساس در نمونه ای مثل “زندگی مشترک…” تمایز و تشخیص شخصیت ها از یکدیگر به راحتی صورت می گیرد و در ذهن و ضمیر بیننده اطلاعات شخصی هر شخصیت فایل جداگانه ای را به خود اختصاص می دهد. برای هر یک از شخصیت ها در چنین آثاری می توان پس از مشاهده فیلم به تناسب قوت اثر، به معرفی و تبیین شخصیت ها و نیز تحلیل عمل آنها در چارچوب قصه و موقعیت فیلم و یا جتی پیش بینی واکنش آنها در برابر ماجراهای احتمالی دیگر پرداخت.
در فیلم؛ شخصیت ساناز که ترانه علیدوستی نقش آن را بازی می کند، به خوبی بازنمایی شده است. این کاراکتر یکی از نادر شخصیت های سینمای ایران است که به خوبی مختصات زنانی بریده از سنت را که در آغوش مدرنیته هنوز به آرامش نرسیده اند، ارائه می کند.
یکی از علل رو به ازدیاد طلاق در جامعه کنونی بی شک از هول حلیم در دیگ افتادن زنان و دختران و همچنین مردانی است که فهم درست و عمیقی از بستر فرهنگی جوامع مدرن ندارند و به سبب ضعیف بودن ریشه های پیوند شان با جهان بینی دینی و پرورش نیافتن در محیط شاداب و پویای اسلامی، به اعمال دیگری از جمله پشت پا زدن به پیمان زناشویی و بعضاً خیانت به همسران شان تن می دهند.
عمق نسبی شخصیت ها در فیلم “زندگی مشترک…” سبب شده است تا فیلم را با فیلم های مشابهی که تم خیانت دارند، یکسان نپنداریم و حساب علیحده ای برای آن باز کنیم. با این همه دریغ و افسوس که فیلم با زمان کوتاه ۷۵ دقیقه از ادامه حرکت باز می ماند و از ظرفیت ایجاد شده که همان شخصیت های باور پذیر آن هستند، بهره کاملی نمی برد. عده ای به اشتباه ضعف فیلم را در پایان باز آن دانسته اند؛ به اعتقاد نگارنده کوتاهی داستان و ابتر ماندن موقعیت های ایجاد شده و بازماندن اثر از استانداردهای معمول برای مدت زمان یک فیلم سینمایی، نقیصه بزرگ فیلم به شمار می رود.
از سوی دیگر حیف است که فیلمساز صرفاً به طرح مسئله یک معضل ارتباطی بین زوج ها اکتفا کند و رسالت خود را برای چگونگی فائق آمدن بر آن از یاد ببرد. فراموش نکنیم که مخاطب انبوه چنین فیلم هایی همان مردمی هستند که مستقیم یا غیر مستقیم با مشکلاتی از قبیل آنچه که در فیلم بدان اشاره شده است، آشنا هستند و دوست دارند الگو و یا رهنمودی را از دل فیلم های اجتماعی مشاهده و دریافت کنند. غیرت ورزی مردان، پایبندی به پیمان های زناشویی، کنترل قوای محرکه جنسی، آراستگی زنان در محیط خانه و نزد محارم، حفظ حریم با نامحرمان، دست شستن متدینین از برخوردهای تنگ نظرانه با مسائل روز و اجتناب از برخوردهای تحکم آمیز پیامهایی است که با ظرافت و هنرمندی می تواند از دل چنین آثاری بر جان مخاطب بنشیند و حس مطبوعی را در او بارور سازد.
دیگه حالم بهم میخوره از پایان باز این چه ویروسی است که سینمای روشنفکری در سینمای ایران انداخته است دیگه وقتشه این ویروس از فیلمها ی ایرانی در بیاد . باید یکی بفهمونه که پایان باز اسکار نمیاره . زندگی جای دیگری نمونه خوبی برای پایان بندی خوب است . امیدوارم این نکته توجه بشه .
اتفاقا همسر من هم از پایان باز داستان فیلم ها بسیار شاکی ست. وبرعکس او من شیفته پایان بازی هستم که به فرم فیلم بیاید . زندگی مشترک نمونه ی یک فیلم قابل قبول از نظر فرم بود که پایان باز آن هم نه تنها به داستان لطمه نزد ، بلکه تاثیر فیلم را دوچندان کرد. بعضی افراد به دنبال ” هلو برو تو گلو هستند ” که البته نمیتوان به ایشان خرده گرفت ولی چه بهتر که با این پایان ها وقتی برای حدس زدن و یا تفکر درباره موضوع بگذاریم. گاهی اوقات بادیدن فیلمی با پایانی باز ساعت ها به فکر فرو می روم و اثر فیلم در من باقی می ماند و اگر چنین شود به نظر من آن فیلم موفق بوده. درضمن فراموش نکنیم در سینمای ایران همیشه پایان فیلم ها به طور ۱۰۰% طبق نظر نویسنده و یا کارگردان نیست و در مواردی به مسائل دیگر نیز بستگی دارد و در این صورت شاید کارگردان ترجیح دهد پایان باز را برای فیلمش انتخاب کند تا اینکه پایانی سفارشی یا تحمیلی برگزیند.
ایمان جان هیچ کس از پایان منطقی بدش نماید من نمیگم هیچ پایان باز نباشه من میگم سرجایش استفاده بشه. ولی یک عده به غلط از این موضع برداشت میکنن و فیلم رو اگر هم در کل ۹۰ دقیقه خوب باشه در دقایق اخر به نابودی میکشونن با یک پایان بد . منظور من تاثیر پذیری عده ایی از سینمای روشنفکری که عامل اصلی است . اگر جدایی نادر پایان باز تمام شد اون اتفاق مختص اون فیلم بود نباید مارو این جریان با خود ببره. دوران نابودی سینمای روشنفکری نزدیکه انشاله
عزیزم فیلم گاو هم یک فیلم روشنفکریست ، ولی جزء فیلم های برتر تاریخ سینمای ایرانه. اینو هم قبول دارم فیلم های روشنفکری خوب انگشتشماره ، اما دلیل نمیشه دیگه کسی به این ژانر نپردازه.