داوود میر باقری در گفتگویی صریح از متن و حاشیه سریال شاهگوش سخن گفته و به انتقادات در باره پاره ای از جنبه های این اثر نمایشی پاسخ داده است. وی زمان و فرصت کوتاه ۸ ماهه برای تولید و آماده سازی مجموعه ای ۲۸ قسمتی و کار کردن با افرادی که پیش از این سابقه همکاری با بعضی از آنها را نداشته است، دلیل اصلی وضعیتی می داند تا باعث شود وی اعتراف کند؛ فقط به ۵۰ درصد آن چیزی که به آن می اندیشیده است، برسد.
میرباقری در بخشی از این مصاحبه تصریح می کند: “شاید محاسبه من اشتباه بود. نمیدانم، شاید برای کار در شبکه نمایش خانگی نباید از اول روی ساختار پیچیده و سخت فکر میکردم. آن هم در تجربه اول. بههر حال شرایط تولید در حال حاضر اینگونه است. شما نمیتوانید همانطور که خیال میکنید فیلم بسازید؛ حداقل من اینگونه فکر میکنم.”
کارگردان شاهگوش در پاسخ به این سوال که قصه اصلی مهجور واقع شده و داستانک ها محور قرار گرفته اند، می گوید:
“شاهگوش از الگوی روایت هزار و یک شبی برخوردار است؛ یعنی چه؟ یعنی قرار است نتیجهگیری و خط اصلی عامدانه به تعویق بیفتد و قصههای جدیدتر روایت شود؛ شکلی از روایت که تا به حال در سریالسازی مهجور مانده و بسیار هم این سرزمینی و شرقی است. با منطق ارسطویی اگر بخواهید با شاهگوش مواجه شوید تمام سوالاتی که راجع به کند بودن خط اصلی قصه و جلو نرفتن قصه و… مطرح کنید تقریبا بیجواب خواهد ماند.
برای من جدای از پیداشدن قاتل قصه آدمهایی مثل «شبنما»، «مجبور»، «طلایی»، «واعظی»، «درویشی»، «فاتح و… اینها مهم بودهاند و به اندازه قصه اصلی جذاب بودهاند؛ چه در ساختار و چه در محتوا.”
میر باقری با اشاره به بازخوردهای مجموعه شاهگوش و ابراز علاقه جمع زیادی از مخاطبان، چند عامل را در این موفقیت مهم دانسته است:
“طنز زبان رندانهای است. بهخصوص در شرایط فعلی تاثیری که زبان طنز دارد به گمانم بیشتر از گونههای دیگر است. مساله دوم در جذب مخاطب بررسی شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. با شخصیتهای جدید و شاید هم جدی. از نظر خودم خلق شخصیتهایی که تا به حال کمتر با آنها شوخی شده است یکی دیگر از وجوه این جذابیت بود. مساله سوم نوع روایت هم در جاذبه دخیل است.”
وی انتقادات مطرح شده در باره قطعات نمایشی محبوسین در بازداشتگاه کلانتری ملت را پذیرفته و انگیزه خلق چنین شخصیت هایی را اینگونه توجیه کرده است:
. در بازداشتگاه افراد بازداشتشده شخصیتهای واقعی نیستند. آنها خود اشخاص دیگری را بازی میکنند. رابطه ارباب و رعیت، رابطه قوی و ضعیف، رابطه یک لات و نوچهاش، یکی از همان نمادهاست. در مجموع شاهگوش سعی بر این داشته که از این الگوهای نمایش بهره بگیرد. اصولا در حوزه مسایل سیاسی، اجتماعی بنده به اینگونه نمایش گاه اعتراضآمیز ایرانی سخت اعتقاد دارم.
میرباقری در ادامه مصاحبه طراحی و خلق شخصیت هایی جدید، باور پذیر و در شمایل قهرمان را نقطه عطف کار خود در مجموعه شاهگوش می داند و اعتقاد دارد؛ بعضی از شخصیت های خلق شده هیچگاه از خاطر مردم نخواهند رفت.:
“شاهگوش موفق شده شخصیتهایی خلق کند که برای بیینده جذاب است و همین مغتنم است؛ در دورهای که قصههای ما بهشدت از شخصیتپردازی رنج میبرند و قهرمان در آنها غایب است و اشکالات استراتژیک در قصهگویی داریم.”
مهمترین بخش گفتگوی خواندنی با میرباقری جایی است که وی بی پرده لایه های به ظاهر پوشیده و پنهان داستان را به کنار می زند و مجموعه را علیرغم ظاهر واقع گرایانه اش، اثری نمادین محسوب می کند. بخوانید:
“این کلانتری بخشی از شرایط کنونی است که در آن زندگی میکنیم. بخشی که نماینده سیستمی است که جامعه را اداره میکند. سلسله مراتب و تعریف مشخصی دارد…. قتلی رخ داد و عدهای مظنون به قتل هستند که اغلب زندگی موجهی دارند و چون در مقابل یک اتهام واقع میشوند برای اثبات بیگناهی خود، ناگزیر رفتار و کردار گذشته را به خاطر میآورند. همین بهانه کافی است تا شما لایهای دیگر از اشخاصی را ببینید که تا به حال پنهان بوده!… . به نظرم رسید این واکاوی در شرایط فرهنگی امروز جامعه ضروری است، شرایطی که مرز خوب بودن و بد بودن، گناهکار و یا بیگناه بودن به شدت کمرنگ و حتی گم شده، در شاهگوش آدمهای به ظاهر موجهی را میبینیم که در مقابل اتهام باید از خود دفاع کنند و در مسیر دفاع از خود کمی با ابعاد پنهان شخصیت آنها آشنا میشویم و خلوت آنها را مرور میکنیم.”
کارگردان شاهگوش در گفتگو هدف اصلی را نشانه می رود و مخاطب کلامش را در بین مسئولان حکومتی جستجو کرده و اظهار می دارد:
“قرار بود بگویم بخشی از جامعه بازجویی میشود که آدمهای موجهیاند و روی مرز قانون حرکت میکنند و اگر در این طبقه از جامعه و فرهنگ آن، چنین مشکلی وجود دارد، تقریبا میشود گفت که با یک فاجعه مواجهیم. آقای مسوول، مسوولیتداشتن و قدرتداشتن بسیار لغزنده و حساس است. باید مراقب باشیم. مراقب رفتار و کردار و گفتارمان. باید در اظهاراتمان راستگو باشیم.”
متن کامل مصاحبه را در این آدرس بخوانید.
به نظر من ۲ درصد هم اون چیزی که میخواستی نشده و گاهی هم بشدت فیلمفارسی میزنه.
در مورد شخصیتهای محبوس که در کلانتری هستن باید بگم فاجعه است شما نگاه کن چند دقیقه از وقت سریال رو این اراجیف پر کرده است .معلوم نیست چرا اینها شعر میخونن به شیوه ی جاهل های زمان شاه اصلا قابل درک نیست
در مورد شخصیت پردازی هم به غیر از ۱ یا۲ نفر بقیه همه تیپ هستن.
من هم موافقم طنز زبان رندانه ایی است ولی کدام طنز این رو شما میگی طنز این غیر از لودگی و مسخره کردن چیزی نبود.
اصلا اصراری نبود که ۲۸ قسمت بشه این سریال در ۱۰ قسمت هم جمع میشد مگر این که از طرف جایی یا شخصی فشار بیاد که…
بد جایی وبد قصه ایی برای بیان حرفهای خود انتخاب کردید چون با این ملاحضاتی که در سریال شده عملا چیزی منتقل بشه.
به نظر من این افراد که نامبریدن به عنوان شخصیتهایی که گفتید اصلا باور پذیر نیستند و گاهی هم تکرار نقشهای قبل در سریالهای تلویزیونی بودندمثل مرجانه گلچین و امد مهرانفر بسیار شبیه به ارسطو ی پایتخت البته در انجا یک نقش شاهکار ولی در این جا منفعل و درجا زده و البته بدون منطق
در مجموع ای کاش کمی تکنیک ساخت و داستان پردازی و منطق مختار رو در این سریال داشتید ای کاش..
متاسفانه آنچه که در بسیاری از اینگونه مصاحبه ها مشاهده می شود؛ مرعوب و مقهور شدن مصاحبه کننده در برابر مصاحبه شونده است. قطعاً اگر مصاحبه کننده دانش و تجربه بیشتری داشت، باانجام یک گفتگوی چالشی و انتقادی می توانست مرزی بین علائق شخصی کارگردان و آنچه که اقتضای درام و نیاز فیلمنامه است، بگذارد.
البته نه که خدایی نکرده این مصاحبه هم از همان دسته ها باشد ولی می دانید خیلی از این مصاحبه ها درست مثل مصاحبه ی جناب حیدری با رئیس جمهور سابق است ،منظورم را که می فهمید ….