روزانه های سینمایی
پرده بر صد عیب نهان می پوشم

پرده بر صد عیب نهان می پوشم

قسمت دوم سریال شاهگوش جذابیت های بیش تری از قسمت اول دارد. با مرگ کله پز و خروج ناگهانی او از سریال، بازیگران دیگری مجال هنرنمایی پیدا می کنند. بیشتر داستان قسمت دوم در لوکیشن پاسگاه می گذرد. کار معرفی موقعیت ها و شخصیت ها نه در حالتی ایستا به سبک مجموعه های تلویزیونی بلکه در کوران اتفاقاتی جذاب بصورت توامان صورت می گیرد. به جز  گلابی و گندم؛ مادر و دختری که برای شناسایی راننده متواری از صحنه تصادف در پاسگاه دیده می شوند، شخصیت های تازه ای یک به یک در صحنه داستان ظاهر می شوند.:

احمد مهرانفر در نقش صولت خنجری و در تیپی تازه بیننده را به یاد شیرین کاری های او در سریال پایتخت می اندازد. سرباز وظیفه ای اهل شمال که در گیراگیر کری خوانی و رقابت رییس پاسگاه و معاونش طرف هر دو را دارد. کمی دست و پا چلفتی، احساساتی و عاشق پیشه. آبدارخانه پاسگاه را اداره می کند.

حمید رضا آذرنگ در نقش احمد سرخیمعاون پاسگاه با لهجه شیرین کرمانشاهی اش برگ تازه ای است که میرباقری در سریال شاهگوش رو کرده است. بر خلاف رییس پاسگاه لحن و رفتاری آمرانه دارد و برای آنکه نشان دهد کنترل پاسگاه را در دست دارد، بعضاً تصمیمات شتابزده ای می گیرد.

فرهاد اصلانی در نقش اسد خفته -رییس پاسگاه-: پرسنل پاسگاه او را اند هوش و ذکاوت دانسته و معتقدند با حضور و دخالت او هیچ پرونده ای لاینحل باقی نمی ماند. قدرت شنوایی خارق العاده ای دارد و از پشت درهای بسته نیز نجوای پرسنل پاسگاه را می شنود. برخلاف معاونش هیکلی لخت و گوشتی دارد و به همین خاطر گاه در پشت میز کار چرت می زند. با این حال در اراده اش برای پیگیری شکایت مردم خللی وارد نمی شود.

سیروس گرجستانی در قسمت دوم فقط با سایه حضور او روبرو هستیم. باید شخصیت او را در قسمت های بعدی بهتر بشناسیم. فعلاً دغدغه جدی او کیف دستی با ارزشی است که در خیابان گم کرده است.

شهرام حقیقت دوست در نقش هومن چهره منفی ندارد. معقول تر از مهران فر عمل می کند. در محیط داخلی پاسگاه کار توجیه و هدایت مراجعین بر عهده اوست. حساب و کتاب های تسویه نشده ای که با صولت دارد، به بگو و مگوهایی بین آنها بدل می شود.

مخاطبان مشکل پسندی که احتمالاً قسمت اول مجموعه باب طبع شان نبوده است، باید قسمت دوم سریال را ببینند تا در قضاوت شان شتابزده عمل نکنند. شاهگوش جدا از شیرین زبانی آدم ها و موقعیت های نسبتاً دیدنی اش، نکته های اجتماعی جالبی را مطرح می کند. خوش آمدگویی شعارگونه و غلو آمیز پرسنل پاسگاه به مراجعین، یادآور شعارهای متظاهرانه ای است که از صبح تا شام در اطراف مان می بینیم و می شنویم اما چندان ربط و نسبتی با واقعیت ندارند. 

سعید رجبی فروتن

در کنار روزمرگی های معمول، این جا خودم و افکارم را ثبت می کنم. از فرهنگ و هنر تا سینما و نمایش خانگی... می توانید نوشته های من را در «روزانه های سینمایی» دنبال نمایید.

۲ comments

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

مرا در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید