چهارشنبه صبح را با حضور در استودیوی برنامه زنده سلام تهران آغاز کردم. زیاد پیش می آید که از گیت یک حراست رد می شوی ولی گیت بعدی نه ترا می شناسد و نه اسمی از تو دارد. برخوردها محترمانه است ولی باید در کمال خونسردی بایستی یا قدم بزنی تا آنها هم در نهایت خونسردی هماهنگی های لازم را انجام دهند. به این ترتیب زمان زیادی از دست می رود و مجبورم یکسره و تمام قد بدون گریم روبروی دوربین های شبکه ۵ بایستم. با دو مجری چاق سلامتی می کنم و بعد شیرجه می زنیم تو عمق سوالات روز:
نظر شما در باره این ادعای رییس سازمان سینمای که ما ظرفیت تولید سالانه ۳۰۰ فیلم را داریم چیه؟ آقا تکلیف این خانه سینما به کجا رسید؟ با نمایندگان کمیسیون فرهنگی کنار آمدید؟ قصه استعفای دسته جمعی عوامل فیلم لاله صحت داره؟ چرا بعضی از فیلمسازان مرتب از ممیزی گلایه می کنند؟ فاخر فاخر که میگن چیه؟
ناشتا ناشتا جواب سوالات را با ریتم تندی که با حال و هوای برنامه سازگار باشد، دادم. جایی که تفاوت دیدگاه های نمایندگان کمیسیون فرهنگی در باره لاله را با نقل نظرات آنها شرح دادم تو گوشی به مجری یک پیام دادند و او هم حرفم را قطع کرد و گفت: البته این حق برای نماینده ها محفوظه که توضیحی دارند با بییندگان این برنامه در میان بگذارند.
به دلیل رفت و آمدهای زیادم به استودیوهای صدا و سیما در تمام این سالها دوستانی زیادی پیدا کرده ام و معمولاً پس از ترک استودیو در محوطه پیگیر درخواست هایشان از ادارات و موسسات سازمان سینمایی می شوند.
در طول روز برای خبرنگار روزنامه جام جم تعریف و تلقی ام را از فیلم فاخر ایمیل می کنم. خبرنگار سینما پرس و مهر از حضورم در برنامه سلام تهران با خبر شده اند و از من می خواهند فرازهایی از صحبت هایم را برای آنها هم تکرار کنم. سلمنا می گویم. ایسنا با سماجت فایل لاله را می گشاید، از تاکیدی که بر روابط تعریف شده قوا دارم، سرنخی را به دست می گیرد و مطلبی را تنظیم می کند و روی خروجی سایت ایسنا می گذارد.
در فاصله رفتن به بانک نزدیک اداره و پرداخت قسط چشمم به دو فیلم انیمیشن در کیوسک مطبوعاتی می خورد. مجوز سازمان سینمایی را ندارند. همه چیز دستگیرم می شود.
پشت میز که می نشینم. مشاهده ام را با این تیتر قلمی می کنم. تو خودت نمره بیستی. مطمئن هستم فعالان صنف نمایش خانگی خوب میدانند این فیلم ها از کجا نشات می گیرند. زیاد نیازی نیست مطلب را کش بدهم.
چند دقیقه ای نمی گذرد که دو نفر از سوی موسسه رسانه های تصویری با وقت قبلی به اتاقم می آیند. وقت ناهارم را صرف مصاحبه با آنها می کنم. تحقیقی میدانی را با موضوع قیمت گذاری محصول در نمایش خانگی شروع کرده اند. از فرضیات تحقیق و چارچوب نظری آن سوال می کنم. چیزهایی که این روزها در دانشگاه خیلی با آن درگیر هستم. پاسخ شان خیلی اقناعم نمی کند. به روی خودم نمی آورم. یک ساعتی گپ میزنیم وقتی قوای بدنی و عصبی یاری نمی کند. بقیه سوالات را به جلسه بعد موکول می کنیم.
عصر از ساعت ۴ تا ۷ به دعوت رییس سازمان و با حضور دو معاون ایشان و سرپرست اداره کل ارزشیابی در باره پیامدهای تغییرات ساختاری در شبکه نمایش خانگی صحبت می کنیم. نتیجه گیری به جلسات بعد موکول می شود. تفکیک امور نمایش خانگی و تقسیم وظایف و ماموریت ها بین دو معاونت محور اصلی مباحثات است.
در مسیر رسیدن به خانه با خبر می شوم بخش مجله خبری سایت ۱۹ به روال برادر بزرگترشان بیست و سی کمی تا قسمتی دستم انداخته اند. موضوع از این قرار است که در چند روز گذشته از اعزام جمعی از سینماگران و هنرمندان به حج اظهار بی اطلاعی کرده ام و گفته ام این موضوع ربطی به سازمان سینمایی ندارد. قدری جلوتر هم رفته ام و خبرنگاران را به دفتر وزیر دلالت داده ام. در این میان تنها چیزی که برای خبرنگارهای تنبل و پشت میز نشین جالب بوده بی خبری من از اعزام سینماگران بوده است.!
در روزنامه ها و سایت ها و حالا هم تلویزیون "بی خبری" سوژه ملسی برای دست انداختن سخنگوی هیات اعزامی به حج! ببخشید سخنگوی سازمان سینمایی شده است. در واقع قاعده بر آن است که هر موضوعی که به تاریکخانه ذهن خبرنگاران و یا دبیران آنها رسید، باید جوابش در آستین بنده باشد و درنگ در پاسخگویی، کیفری جز مضحکه شدن در پی نخواهد داشت. کار غیر اخلاقی تر ظاهراً این بوده است که صحبت های قبل از مصاحبه رسمی را خبرنگار ضبط کرده و به صورت نامفهومی چهارشنبه شب به روی آنتن فرستاده شده است.
با موسیقی رادیو ی ماشین قدری خودم را به آرامش که نه به بی خیالی می زنم. به خودم میگم بخور نوش جان! روزی که شخصیتت را طعمه اشتهای سیری ناپذیر صدها سایت و خبرگزاری حرفه ای و ناشی کردی به فکر چنین روزهایی هم می بودی.
بعد از یک روز پر کار و مشغله به خانه می آیم یک ساعتی فرصت دارم تا برای گفتگو با یک برنامه رادیویی تجدید قوا کنم. اهل منزل غرق تماشای سریال" دونگ یی" هستند به همین خاطر بر خلاف گذشته زیاد تحویلم نمی گیرند! دندم نرم مگر اغلب ساعاتی که در خانه هستم چقدر برای آنها وقت می گذارم.
آپارات که کلید می خورد و گرم می شود در یکی از اتاق ها کنار رادیو مهمان تلفنی رادیو جوان و برنامه آپارات می شوم. اینجا هم باید با دو گوینده جوان کل کل کنم. بحث فیلم های فاخر را سر می اندازند همان به بسم اله انگ سفارشی بودن را به آنها میزنند و فاتحه اشان را می خوانند. تو حرفشان می روم و میگم عزیزان قدری آرامتر!
در بین فیلم های فاخر چمران حاتمی کیا هم هست. کدام فیلم حاتمی کیا را سراغ داری که با بودجه دولت و نهادها ساخته نشده باشد با این وجود فیلم هایش سفارشی به معنایی که شما میگویی نیست. حرف را عوض میکنه و یکی از گوینده ها میگه: آقای فروتن قبول داری خیلی از فیلم های فاخر چیز خوبی از آب در نیامده اند؟ میگم: خوب و بدی فیلم ها را با محک فاخر بودن یا نبودن آنها نمی سنجند. بیننده هم کاری به بودجه ای که صرف فیلم شده است ندارد. دوست دارد فیلم به دلش بنشیند. ضمن آنکه فیلم هایی هم با بودجه معقول ساخته می شوند خوب و حرفه ای و احترام برانگیزند ولی شوقی در مخاطب برای تماشا ایجاد نمی کنند.
گوینده دوم می خواد از من تضمین بگیره که شش فیلم فاخری که این روزها مرتب تو بوق و کرنا می شوند، چیز خوبی از کار در بیایند! یعنی با حفظ سمت جوابگوی کیفیت پروژه ها هم بشوم.
تو همین هیر و ویر سامان سالور کارگردان سینما و هنرجوی سال های دورم در انجمن سینمای جوان اراک روی خط می آید. با تجدید خاطراتی که می کند به یاد سال های تدریس تصویری نویسی و فیلمنامه نویسی در انجمن می افتم. ما مربیان برای هنرجوهای با استعدادی مثل سامان نقش تلنگر و محرک را داریم. مطمئنم بیش از انکه چیزی از امثال بنده آموخته باشد، تلاش و علاقه خودش موفقیت های امروزی را برایش رقم زده است.
همکارانم در سازمان از سامان خواسته اند فیلمش را دراز کند و یک نفس ۲۲ دقیقه از فیلمش را گوش تا گوش ببرد و دور بریزد. "آمین خواهیم گفت" فیلمی است که در جشنواره فجر سال گذشته به نمایش در آمد و مدت هاست برای اخذ پروانه اکران دچار مشکل شده است. قرار شد به اتفاق پیگیر مشکل او در سازمان باشیم.
رمقی نمانده است تا پیگیر نگارش مقاله ای باشم که هفته آینده باید در کلاس ارائه دهم. کتاب های پخش و پلا شده درسی و غیر درسی را کناری می گذارم و آماده می شوم تا مگر در خواب به روحم آرامشی هدیه کنم.
بازتاب این پست در سایت کافه سینما و نظرات کاربرانش
اقای فروتن خودتون رو برای روز جمعه بر نامه ۷ اماده کنید احتمالا اقای گبر لو شما رو بیاره روی خط
و در باره پروانه ها سوال کنه
در ضمن عید قربان به شما تبریک میگم واز طاقت شما درباره مطا لب تند من تشکرمیکنم
در ضمن در مجله خبری شما رو در زیر نویس ریس سازمان سینمایی معرفی کردن
خدا قوت انشاءالله موفق باشی
آقای عزیز یه کم کلاهتو بالاتر بگذاریذ
وضعیت اسفناک شبکه نمایش خانگی رو دریابید
کپی رایت و دانلود داره ریشه های سینما و شبکه خانگی رو میسوزونه موسیقی رو به نابودیست
این تعداد سی دی غیرمجاز که شما ادعا می کنید جمع اوری کردید قطره ای از دریاست
شبکه نمایش خانگبی رو به نابودی ست
یک اقدامی بکنید که اساسی باشد
در بعضی از شهرها ارشاد و اماکن یک سال است که از هیچ مغازه ای بازدید نکرده اند
در مورد بازیهای رایانه ای هم تا وقتی که روند مجوز دهی به بازیها اینگونه باشد هیچگاه اثارکپی جمع اوری نمی شوند..شما بجای اینکه بازیها را غیرمجاز کنید باید شرکتها را تشویق کنید تا نسخه سالم وسانسور شده اونها رو در اختیار بچه ها قرار بدن…شما فکر می کنید که وقتی یک بازی رو ممنوع میکنید دیگه هیچ کس اون رو بازی نمی کنه ولی کار شما کمک به گسترش پخش بازیهای غیر مجازه…
حتی اگه لازم باشه ارشاد باید بودجه بگذاره واسه سانسور بازیها به بهترین شکل و سریعترین زمان
شما سالهاست بازی gtaرو ممنوع کردید به جرات میگم بیش از۹۰درصد بچه ها این بازی رو بازی کرده اند اگه بجای ممنوع کردن این بازی نسخه سالم اون رو به بازار میدادید این میشد مبارزه با تهاجم فرهنگی نه این کاری که شما میکنید
انتقاد از بازی را به بنیاد ملی بازیهای رایانه منعکس کنید به سازمان سینمایی ارتباطی ندارد
سلام آقای فروتن. انصافا باید از شما تشکر کنم چون هر وقتی که دوستان مدیر به هر دلیل تصمیم می گیرند که جواب تلفن های شان را ندهند، اولین فردی که می توان مطمئن بود که حتما حداقل جواب ممکن را به شما می دهد حضرتعالی هستید. ممنون.
انقدر حال میکنم کسانی مثل شما را میبینم که وا ندادید و دارید کار میکنید.
مخلصیم
ما بیشتر. در مقابل عده ای هم از انتشار هر مطلب تازه و کلاً بالا نگه داشتن کرکره این سایت حالشان بد می شود
سلام
من ۳ – ۴ سال پیش ارشاد آمدم برای دریافت پروانه موسسه
تنها کسی که با نهایت توجه و سعه صدر و کامل پاسخ داد و راهنمایی کرد شما بودید
و همیشه در ذهنم هست …
سلام و خسته نباشید
صادقانه بگویم هیچگاه دلم نمی خواست مسئولیت شما را داشته باشم و با مطالعه مطلب فوق بیشتر متاثر شدم
اما برای منم جذاب است که یک بار دیگر معنی فیلم فاخر را ازقلم شما درک کنم باور کنید مطالعات وسیعی کردم و مطمئنم فاخر ژانرفیلم نیست
و اگرفاخر در مقابل سخیف معنی دارد میگویم خوب نظارت کنید و به سخیف پروانه ندهید تا بحث فاخر هم حل شود
ء
نظر شما قابل احترام است. فاخر در لغت ومعنا شاید در مقابل سخیف باشد ولی در اینجا به معنای عبارتی است که در خارج به آن می گویند: big prouduction
خدا خیرتان بدهد تازه فهمیدم مشکل کجاست
لطفا دقت کنید در مقابل بیگ پروداگشن که واژه کمی است و قابل اندازه گیری است پروژهای کوچک میباشد که باز بحث کمی است و نیاز به تفسیر ندارد و به کسی هم بر نمی خورد در حالی که مطرح نمودن واژه فاخر ذهنها را به سمت دیگری از جمله واژه قدیمیتر ارزشی و در مقابل ضد ارزش سوق میدهد وگمان میکنم این محل بحث های جاری است لذا پیشنهاد میکنم بعد از این از واژه پروژهای بزرگ به جای فاخر استفاده شود
البته این پیشنهاد ربطی به شغل بنده ندارد و صرفا به عنوان دوست می گویم
چقدر زیبا نوشته بودید
خدا قوت