روزانه های سینمایی
کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم

کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم

از ناشر یک محصول پر مخاطب در شبکه خواستم، در درج و گنجاندن پیام های بازرگانی به گونه ای عمل کند که مخاطب امکان عبور از آن را داشته باشد. یعنی اگر بیننده ای به هر دلیل تمایل نداشت که در معرض پیام های تجاری قرار بگیرد، با استفاده از دکمه مربوطه در کنترل دستگاه، براحتی از آن عبور کند و به تماشای اثر بپردازد. این مطلب از آنجا حائز اهمیت بود که در محصول مورد اشاره؛ آگهی ها نه تنها بصورت یک TRACK تعبیه نشده بودند بلکه تماشاگر حتی با دور تند نیز نمی توانست خود را از قید آن خلاص کند.! تفاوت شبکه ویدیویی با رسانه ملی حداقل در این بخش باید احترام به بیننده و حقوق آن باشد. اگر بیننده ای مروت به خرج داده باشد و از جیب مبارک پولی برای خرید نسخه اصلی فیلم پرداخته باشد، حق دارد که آگهی های بازرگانی را ببیند یا نبیند. اما ناشر برنامه در پاسخ به این ابلاغیه، ضمن برشمردن خدماتی که شبکه نمایش خانگی بصورت عام و محصول ایشان بصورت خاص در زمینه پیام رسانی به مخاطبین کرده است، گفته است صاحبان آگهی پیام های خود را به شرطی در اختیار وی قرار داده اند که اتفاقا" بیننده محکوم به تماشای آنها باشد و به اصطلاح راه دررویی نداشته باشد.!

 وی در ادامه از فاجعه کپی در بازار شبکه سخن به میان آورده و نتیجه گرفته است که در چنین شرایط دهشت باری که حقوق تولید کننده رعایت نمی شود و سرمایه سرمایه گذارانی مثل او در مسلخ کپی به هیچ انگاشته می شود، راه تنفسی که از مجرای جذب آگهی بازرگانی باز شده است، نباید با چنین بخشنامه ها و امریه هایی مسدود بشود.

 شما جای بنده در جواب چه می گویید؟ آیا دفاعیات و توجیهاتی که اجمالا" به شما عرض شد، قابل قبول است و به قول وکلا محکمه پسند است؟ آیا آنچه که ایشان برای وجاهت کار خویش و نقض حقوق تماشاگر عنوان کرده است، مصداق عذر بدتر از گناه نیست؟ اگر خاطیانی در برابر بی تفاوتی ناظرین و ضابطین قانون، بی توجه به ندای درون، غارت اموال و آثار دیگران را براحتی آب خوردن انجام می دهند، کافیست که ما نیز در ابعاد کوچکتر خدای ناکرده راه همانها را برویم؟ از سوی دیگر اگر ادعا داریم محصولی به دلیل جذابیت های متنی و یا فرامتنی توانسته است در قلب و ضمیر مخاطب جایی باز کند و نگاهها را معطوف خویش سازد، باید آنقدر جذبه و اقتدار برای تولید کننده و ناشر اثر ایجاد کرده باشد که در برابر هر صاحب کالا یا خدماتی کرنش نکند و تن به  شرایط تحمیلی آنها نسپارند.

فیلم کپی هم که بشود چیزی از دامنه مخاطبان فیلم کم نمی کند بلکه بر آن می افزاید. بقولی اگر برای ناشر اثر، تکثیر و کپی کاری، آبی ندارد برای سفارش دهنده آگهی که نان دارد.! به چشم دیدم که کودک شش ساله ای برای گذراندن آگهی ها و تبلیغات همین محصول به جان ریموت کنترل افتاده بود و وقتی تقلای بیهوده اش به نتیجه ای نرسید، آزرده خاطر به دامان مادرش پناه برد تا از او کمک بخواهد و از مخمصه ای که گرفتارش شده بود، نجات یابد. غرض آنکه گاهی اصرار بر انجام کاری نتیجه عکس می دهد. شاید در اینگونه موارد ناشر اثر با پذیرش آگهی بیشتر اما به شرط احترام به مخاطب و حق انتخاب او، راه میان بری را برای رهایی از شر پیشنهادات بنگاه هایی- که به خود حق می دهند برای شبکه تعیین تکلیف کنند- بیابند.

آنچه گفته شد با این فرض بود که ناشر اثر خود پیشدستی نکرده باشد و شرایطی استثنایی و اکازیون وار! به صاحبان آگهی پیشنهاد داده باشد. پیشنهادی مثل این:

اگهی از شما فرو کردن آن تو چشم و مغز تماشاگر از ما! بشتابید درنگ جایز نیست.

سعید رجبی فروتن

در کنار روزمرگی های معمول، این جا خودم و افکارم را ثبت می کنم. از فرهنگ و هنر تا سینما و نمایش خانگی... می توانید نوشته های من را در «روزانه های سینمایی» دنبال نمایید.

اضافه کردن نظر

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

مرا در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید