روزانه های سینمایی

توسعه همکاری‌های سینمایی در گروی گسترش روابط خارجی است

این یادداشت به قلم نگارنده در روزنامه اعتماد به چاپ رسیده است که در ادامه عینا آن را می‌خوانید:

اخیرا نشستی با عنوان «ارتباطات فرهنگی با اروپا از مسیر سینما، فرصت‌ها و چالش‌ها» در دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران برگزار شد. براساس گزارش‌های منتشر شده، سخنرانان این مراسم ضمن ایراد صحبت در باره مزیت‌های رقابتی سینمای ایران با سینمای دیگر کشورهای جهان، سینما را بهترین سفیر برای نمایش فرهنگ و هویت ایران دانستند و آن را پس از شعر و ادبیات ایرانی معرف هویت فرهنگی ایران دانستند.
گویندگان در این نشست که آقایان رائد فرید زاده(رییس سازمان سینمایی)و علیرضا شجاع نوری(فعال سینمایی و بازیگر)بودند، هر یک در گذشته نزدیک به یک دهه مسئولیت امور بین الملل بنیاد سینمایی فارابی را برعهده داشتند و مصادیق روشنی را از واکنش شخصیت‌های اروپایی در قبال برخی از فیلم‌های ایرانی راه‌یافته به جشنواره‌های معتبر اروپایی مطرح ساختند.
آنچه که در کلام میهمانان اولین نشست کمتر شنیده شد، آن است که در یک دهه اخیر به خاطر چالش‌های موجود در روابط خارجی کشورمان و تحریم‌های گسترده تحمیلی، ارتباطات فرهنگی از جمله سینمایی به حداقل و پایین‌ترین حد ممکن رسیده است و اگر جایی نامی از سینما و سینماگر ایرانی است، در جشنواره‌های سینمایی آسیایی و اروپایی است که البته در سالیان اخیر فیلم‌های زیرزمینی و نیز فیلم‌های ایرانی سینماگران مهاجر نیز به آنها افزوده شده است. فیلم‌های دو گروه اخیر عموما سیاه‌نمایی از زندگی مردم عادی در ایران و یا رویکردی بر خلاف فرهنگ و سیاست‌های رسمی ایران را دنبال می‌کنند. این گره وقتی کورتر می‌شود که بدانیم برخی از فیلم‌های تولید شده در ایران هم با اخذ مجوز ساخت، در اجرا به گونه‌ای تولید شده‌اند که با هنجارهای رسمی و عرفی جامعه فاصله زیادی داشته‌اند. چنین فیلم‌هایی بدون دریافت پروانه نمایش در جشنواره‌های جهانی حضور یافته‌اند و موفق به اخذ جایزه نیز شده‌اند.
اگر انتخاب‌های سیاسی بعضی از جشنواره‌ها را نادیده بگیریم، سالهاست که سینمای ایران فیلم‌هایی را با خصلت شاعرانگی در جهان عرضه نکرده است و گویی با درگذشت عباس کیارستمی پرونده چنین فیلم‌هایی برای همیشه بسته شده است.
مهاجرت اصغر فرهادی برنده دو جایزه اسکار و یک جایزه گلدن گلوب و ترجیح او برای ساخت فیلم در خارج از کشور نیز دست سینمای ایران را خالی‌تر از گذشته کرده است.
با این وجود اشاره به دستاوردهای سینمای ایران در گذشته و مباهات به کسب افتخارات جهانی، توجیه‌گر وضع موجود نیست و تکرار آن، مشکلات موجود در مسیر جهانی شدن سینمای ایران را برطرف نمی‌سازد.
به یاد داشته باشیم که موفقیت‌های به دست آمده بیش از آنکه ناشی از برقراری ارتباط با انبوه مخاطب جهانی و درآمد ارزی حاصل از آن باشد، در محدوده جشنواره‌ها و مجامع نخبه‌گرای سینما بوده است و فیلم‌هایی هم که به خاطر کسب جایزه اسکار اکران گسترده‌تری داشته‌اند به یک جریان بدل نشده‌اند و تک ستاره‌هایی در اکران جهانی بوده‌اند.
راهیابی سینمای ایران به بازار جهانی مستلزم گسترش روابط سیاسی و اقتصادی با کشورهای جهان از جمله اروپاست که حکمرانی سیاسی ما باید برای آن اندیشه کند و عادی سازی روابط خردمندانه و در چارچوب مصالح ملی را لااقل در حد دهه‌های هفتاد و هشتاد خورشیدی ممکن سازد.
هر دو سخنران نشست اخیر بر ضرورت یادگیری زبان (انگلیسی) از سوی سینماگران تاکید کرده‌اند. تسلط سینماگران از جمله تهیه کنندگان، کارگردانان و فعالان پخش به زبان انگلیسی برای بسط مراودات فرهنگی و حرفه‌ای با همتایان خود در کشورهای خارجی، مادام که سیاستمداران و دیپلمات‌ها بستر فعالیت‌های مشترک را فراهم نکرده‌اند، راه به جایی نمی‌برد و در حد یک امکان و توانایی شخصی باقی خواهد ماند.
برداشتن موانع زبانی قطعا‌ در گفتگو برای تولید و پخش مشترک، همکاری‌های سینمایی، افتتاح دفتر در دو کشور و نظایر آن ضروری است اما در حال حاضر دیپلماسی فرهنگی به خاطر شرایط خاصی که سیاست خارجی کشور در آن به سر می‌برد، از دامنه نفوذ کافی برخوردار نیست‌.
روزی که در شرایط کاملا طبیعی و عادی ارتباطات فرهنگی و رسانه‌ای به پشتوانه همکاری‌های سیاسی و اقتصادی شکل بگیرد، فرهنگ و هنر ایران از جمله سینما قادر است که همانند یک رود راه خود را بگشاید و در منظر دید مخاطب جهانی قرار گیرد. در آن روز کم کاری سفیران و رایزنان فرهنگی ایران نیز به اندازه امروز آزاردهنده نیست و هنر ایرانی بدون کمک آنها نیز می‌تواند دلبری کند و به سودآوری برسد.
از گذشته تا حال مدیران سینمایی معمولا از واکنش چهره‌ها و فعالان سینمایی- بخوانید نخبگان- در باره فیلم‌های ایرانی سخن گفته‌اند و آنچه که در این میان غایب است، بازخورد فیلم‌ها در آیینه افکار و نظرات مردم در کشورهای خارجی است.
نگارنده در شهر کازان روسیه از نزدیک شاهد ابراز احساسات پاک تماشاگران عادی در برابر فیلم سینمایی «میم مثل مادر»(محصول سال ۱۳۸۵) ساخته رسول ملاقلی‌پور بوده و به عینه دیده است که پس از پایان نمایش فیلم، در دقایق طولانی تماشاگران با چشمانی اشکبار به حالت ایستاده دست می‌زدند و از تماشای این فیلم درام ابراز رضایت می‌کردند. فیلمی که بعید میدانم موفق به کسب جایزه از هیچ جشنواره خارجی شده باشد.
غرض اینکه شرایط کنونی عملا راهیابی سینمای ایران به بازارهای مختلف( سینما، تلویزیون و دیگر پلتفرم‌های نمایش فیلم ) را با وضعیت بغرنجی روبرو کرده است و همه چیز به نگاه برخی از منتقدان و سینماگرانی که در جشنواره‌های سینمایی حضور دارند، خلاصه شده است. البته در سالهای سپری شده به همت و ابتکار عمل فردی برخی از سفرا و رایزنان فرهنگی هفته‌های فیلم ایرانی در معدود کشورهای جهان برپا شده است اما این دست اقدامات آورده مالی و اقتصادی برای صاحبان فیلم‌ها در پی نداشته است و از پی آن سلسله توافقاتی برای همکاری‌های سینمایی بین دو کشور صورت نگرفته است و همه چیز بر روی کاغذ و گرفتن عکس یادگاری در حین امضا و تبادل توافقنامه‌ها خلاصه شده است.
بگذریم که به خاطر عدم تعهد مدیران وقت سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی برای پرداخت سهم تهیه‌کنندگان و مالکان فیلم‌های ایرانی، کمترین تهیه‌کننده‌ای راضی می‌شود که فیلمش را مجانی در اختیار آن سازمان قرار دهد.
خوشبختانه در این دوره مدیران سینمایی بیشتری در سازمان سینمایی حضور دارند که هم به زبان خارجی مسلط هستند و هم تجربه زیسته کاری و تحصیلی در خارج از کشور دارند. مطمئنا در صورت بهبود و پیشرفت اوضاع در زمینه سیاست خارجی، مدیران سازمان می‌توانند زمینه حضور و مشارکت بین‌المللی بخش خصوصی ایران در بازارهای جهانی را تسهیل کنند و در ادامه اقتصاد سینمای ایران را از حلقه بسته و کوچی که محدود به مرزهای جغرافیایی کشور است، رهایی بخشند.

سعید رجبی فروتن

در کنار روزمرگی های معمول، این جا خودم و افکارم را ثبت می کنم. از فرهنگ و هنر تا سینما و نمایش خانگی... می توانید نوشته های من را در «روزانه های سینمایی» دنبال نمایید.

اضافه کردن نظر

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

مرا در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید