با یک گل بهار نمیشه
در گرماگرم بحث و گفتگوی کارشناسان مسائل اجتماعی در باره فهرست بلند بالای آسیب های اجتماعی بویژه اعتیاد، فیلم «دارکوب» مورد مطالعاتی خوبی برای این دسته از پژوهشگران علوم اجتماعی و نیز جرم شناسان است. با این همه «دارکوب» اگر برای این قشر از محققان واجد جنبه های ملموس و قابل اعتنایی است برای بیننده ای که طی این سالها مرتباً در معرض فیلم های تلخ اجتماعی بوده است و اتفاقاً با قصه زنان معتاد دیگری همراه شده است، «دارکوب» نمونه برجسته و به یاد ماندنی نیست و جز تلخ کردن کام بیننده با داستانی کم ملات، حرف تازه ای ندارد.
«تیغ و ابریشم»، «مرهم»، «رخ دیوانه»، «خون بازی» و «عصر یخبندان»، بعضی از آثار شاخصی هستند که تصادفاً زنان بازیگر سینمای کشورمان، نقش معتاد را در این فیلم ها خیلی خوب از آب درآورده اند. بازی و گریم «سارا بهرامی»در نقش زنی معتاد البته احترام برانگیز است، اما با یک گل بهار نمیشه و فیلم سوسپانس های دیگری که باید رو کند، در چنته ندارد. «دارکوب» از ان دسته فیلم هایی است که به قولی عبرت آموز است و در شرایطی که مواد مخدر صنعتی مثل نقل و نبات، در دسترس قرار دارد، هشداری به خانواده هاست که قدری مراقبت بیشتری از فرزندان شان به عمل آورند و کسانی هم که با توجیه مصرف تفننی، آلوده به اعتیاد شده اند، هر چه زودتر گلیم بخت خویش را از ورطه اعتیاد به درکشند.
زنی به نام آذر
منصفانه نیست اگر ادعا کنیم انتقاد و اعتراض کارگردان به خاطر حذف لحظاتی از فیلم «آذر»، به قصد مطرح کردن فیلم و فروش بیشتر نسخه نمایش خانگی و یا اینترنتی آن است. «آذر» در فرمت جدید هم خیلی از بیننده دلبری نمی کند و اگر تماشاگرانی آن را در کانال های فارسی زبان ماهواره ای ببینند، لابد پیش خود خواهند گفت همان بهتر که متحمل هزینه برای دیدن فیلم در سینما و یا خرید دی وی دی آن نشده اند. چرا؟ برای اینکه «آذر» ساختار روایی مهندسی شده ای ندارد. نیم ساعت از فیلم که می گذرد، اولین نقطه عطف فیلم، با وقوع قتلی ناخواسته رخ می دهد و بیست و پنج دقیقه بعد نقطه عطف دوم فیلم با ابراز یک دروغ بزرگ رقم می خورد و بعد از آن دیگر هیچ.!
فیلمنامه نویس نقطه اوج را فراموش می کند و کارگردان تمهیدی نمی اندیشد که فصل های پایانی فیلم به همان مشکل نیم ساعت اول فیلم دچار نشوند. کارگردان جوان از این نکته هم غافل بوده است که موتور سواری زنان فی نفسه آنقدر جذاب و غافلگیرکننده نیست که بتواند خلاء های داستان را پرکند؛ زیرا بیننده در دهه هشتاد فیلم ایرانی «دختری به نام تندر» را دیده است که دختر موتوسوار آن فیلم، دیوار مرگ را به هیچ می گرفت. «آذر» را «محمد حمزه ای» کارگردانی کرده است و «نیکی کریمی» به جز بازیگری نقش اول، تهیه کنندگی فیلم را هم بر عهده دارد.
من اینجا ریشه در خاکم
یک سوء برداشت کافی بود تا «زادبوم» ده سال از اکران عمومی بازماند و لابد بعد ده سال که دیگر خنثی و ابتر شده است، نمایش آن ضرری به جایی نمی رساند. نتیجه آن شد که «زادبوم» در اکران موفقیتی به دست نیاورد و با حال و هوای امروز جامعه و قشر سینمارو نتوانست ارتباط برقرار کند. «ابوالحسن داودی» کارگردان «زادبوم» با در اختیار داشتن رتبه اول فروش و غیرقابل دسترس برای فیلم سینمایی«هزارپا» نشان داد که اگر برای نمایش سینمای جدی او مثل «زادبوم» سنگ اندازی شود، آنقدر قدرت دارد تا دوباره در جلد سینماگری کمدی برود و برگ برنده تازه ای رو کند. در روزگاری که کمدی ها حرف اول و آخر را در گیشه می زنند و نمونه های جدی و تامل برانگیز مثل «مغزهای کوچک زنگ» و «لاتاری» استثناهایی بر قاعده هستند، حیف است که عرصه بر فیلمسازان اندیشمند تنگ شود و سینمای کمدی از فرط تکرار به ابتذال میل کند. «داودی» موضوع فیلمش را اینگونه شرح داده است:
«فیلم درباره حرمت خاک و حفظ یک خانه بهعنوان وطن است و احترام به بنیانی مقدس به نام خانواده. در مملکت ما با وجود حکومت دینى و تبلیغات اخلاقی و ارزشى، متاسفانه روزبهروز خانواده جایگاه خود را از دست میدهد، چراکه مسئولیتهاى اخلاقى جامعه در سستترین حالت خود قرار دارد، مسأله زادبوم این است. امروز یکی از اصلىترین شاخصههای آسیبهای اجتماعی در ایران بحرانهایی است که در پی ازهمگسیختگی خانوادهها خلق میشود و ناشی از عدم اعتمادی است که بین آدمهای این جامعه شکل گرفته. از عدم اعتماد و نزدیکى اهل قدرت تا تودههای مردم. بنابراین این مسأله هیچوقت کهنه نمیشود.»
چیزی که امروز اشتیاق بیننده را برای دیدن نسخه دی وی دی «زادبوم» زیاد می کند، تماشای بازی استاد «عزت اله انتظامی» است که حالا دیگر از بین ما پرگشوده است.
ناشر فیلم های «آذر» و «دارکوب»هنرنمای پارسیان است. «دارکوب» را موسسه سوره تامین و توزیع کرده است.
اضافه کردن نظر