روزانه های سینمایی

تو ماندی و زمانه نو شد

در اینکه کارگردانی فیلم «یتیمخانه ایران» شاخص ترین کار در پرونده فیلمسازی«ابوالقاسم طالبی» است، شکی نیست. مدیریت و رهبری صحنه های شلوغ و میزانسن های پیچیده در درامی تاریخی و هماهنگی همه عوامل تولید در اجرای درست و اصولی صحنه ها، به خلق اثری قابل اعتنا از جنبه بصری انجامیده است. با این همه فیلمنامه اثر برای سینما به دلیل تعدد شخصیت ها و خرده پیرنگ ها از فشردگی و ایجاز لازم برخوردار نیست و برای تلویزیون نیز نیازمند بسط و گسترش بیشتری است. همین هویت بینابینی فیلم نامه باعث شده است تا بیننده نداند و نتواند آنطور که باید و شاید با داستان فیلم همراه شود و به آن دل بسپارد.

یادآوری مداخلات دولت های روس و انگلیس در امور داخلی کشور ولو در قالب داستانی نه چندان واقعی، فی نفسه ارزشمند است و بی تردید ترجمان تصویری آنها هر قدر با خلاقیت و ظرافت بهتری صورت گیرد، برای نسل جوان جامعه نیز قابل اعتنا خواهد بود. نمونه اخیر سینمای تاریخی فیلم «ماجرای نیمروز» است که تحسین مشترک همه نسل های سینما رو را برانگیخت و روزنه تازه ای به روی کارنامه سیاه یک گروهک تروریستی در تاریخ انقلاب گشود. «یتیمخانه ایران» ساختار روایی کلاسیک را برای نقل قصه خودش انتخاب کرده است و نقش قهرمان و شخص اول خود را به بازیگری وانهاده است که به اندازه کافی کاریزماتیک نیست و مخاطب سمپات او نمی شود. در صحنه هایی کلمات زیر زبان این بازیگر لحن و آهنگ لازم را نمی یابند و بصورت جویده ادا می شوند. شاید دوبله این نقش می توانست هم کاستی های بیانی بازیگر را پوشش دهد و هم بر جذابیت و گرمی شخصیت او بیفزاید. پروژه اصطلاحاً بیگ پروداکشن«یتیمخانه ایران» اقتضا می کرد برای بازگشت سرمایه از چهره های مشهورتری بهره ببرد و مهم تر از آن برای القای زیرپوستی پیام های سیاسی و اجتماعی خود، کار بیشتری را روی فیلمنامه صورت دهد.

«یتیمخانه ایران» هشتمین فیلم ایرانی توزیع شده موسسه «هنرهای تصویری سوره» در سالجاری است.

سعید رجبی فروتن

در کنار روزمرگی های معمول، این جا خودم و افکارم را ثبت می کنم. از فرهنگ و هنر تا سینما و نمایش خانگی... می توانید نوشته های من را در «روزانه های سینمایی» دنبال نمایید.

۳ comments

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

  •  اصلا فیلم خوبی نبود و این بر میگرده به نگاه غیر انسانی و حس طلبکاری کارگردان از مردم که نمونه اش رو قبلا هم در سریال «به کجا چنین شتابان؟» و فیلم «قلاده های طلا» دیده بودیم. همچنین خیلی از دیالوگ ها نامفهوم بود. واقعا کی می خوایم یاد بگیریم که به شعور اقلیت ها توهین نکنیم؟ همونطور که وهابی ها، سلفی ها و داعش ربطی به اسلام ندارند، صهیونیسم هم ربطی به یهودیت ندارد. به نظرم آن قسمت کوتاه سریال «روزگار قریب» درباره قحطی تاثیرش خیلی بیشتر از این فیلم دو ساعتهست.

    •   درک و سواد رسانه ای تماشاگران آنقدر رشد یافته است که سوء رفتار هیچ فرد به ظاهر دینداری را به پای دین او و سایر هم کیشان وی قرار ندهند. 

      اگر فیلم به شما احساس توهین به هموطنان کلیمی را منتقل کرده است، ناشی از ضعف آن است.

  • فیلمی بسیار شعار زده بود. پر از توهین به شعور مخاطب و تحریف تاریخ. البته اهداف فیلمساز کاملا مشخص بود اما بخاطر ضعف در پرداخت، فضاسازی و بازی آماتور گونه بازیگران به ضد خودش تبدیل شده بود

مرا در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید