روزانه های سینمایی
کارنامه یکساله – در گفتگو با ماهنامه دنیای تصویر ۱۹۶

کارنامه یکساله – در گفتگو با ماهنامه دنیای تصویر ۱۹۶

با توجه به جایگاه مدیریتی قبلی و فعلی شما، نیک می‌دانیم که از وضعیت حوزه‌ی نمایش خانگی آگاه هستید. قصد ندارم که تاریخچه‌ی این حوزه را واکاوی و گذشته را آسیب‌شناسی کنم و بپرسم که در گذشته چه اتفاقی افتاد و چرا اصلاً این قطار در زمانی متوقف شد. کمااینکه شرایط و وضعیت حاکم روز به روز در حال تغییر است و موقعیت کنونی قابل مقایسه با مثلاً چهار سال گذشته نیست. چیزی که روشن است، ما با یک فاز تأخیری وارد بخش نمایش خانگی شدیم و طی این چند سال اخیر در این حوزه به موقعیت نسبتاً پایداری رسیدیم و توانستیم این بازار از دست رفته را احیا کنیم. حال با توجه به وضعیت کنونی بفرمائید که موقعیت فعلی ما چیست و در موقعیت فعلی چه برنامه‌ی زمانی برای رشد در نظر گرفته شده است؟

 رجبی‌فروتن: وضعیت کنونی نمایش خانگی در یک نگاه کلی مبین بالندگی و پویایی آن نسبت به گذشته است. البته با وضع مطلوب و آنچه که باید باشد، هنوز خیلی فاصله داریم. هم اکنون تهیه کنندگان در مرحله برآورد بودجه و سرمایه گذاری برای ساخت فیلم روی فروش رایت ویدیویی حساب ویژه ای باز می کنند. در مواردی تهیه کنندگان حتی با پیش فروش رایت فیلم، بخشی از نقدینگی لازم برای پروژه را از طریق موسسه ویدیو رسانه خریدار تامین می کنند. ضریب نفوذ محصولات شبکه به درون خانه ها به قدری است که هر چند وقت یکبار صدای اعتراض سینماداران بلند می شود و خواستار طولانی تر شدن فاصله اکران تا انتشار نسخه ویدیویی فیلم ها هستند.

بکارگیری سیستم ها و شرکت های پخش حرفه ای برای عرضه محصولات به تبلیغات محیطی و چاپ بی سابقه انواع مواد و اشکال تبلیغی به مدد ذوق و خلاقیت طراحان و گرافیست ها دامن زده است. در حالی که سینمای ایران با قدمتی یکصد ساله تجربه تبلیغات سه بعدی در ابعادی بزرگ را تجربه نکرده است، این تکنیک برای تولیدات شبکه نمایش خانگی مثل سریال ها به کار گرفته شده و حجم سرمایه گذاری برای تبلیغ و اطلاع رسانی در شبکه نمایش خانگی اصلا" با سینما قابل مقایسه نیست. از منظر اجتماعی و اقتصادی ایجاد فرصت ها و موقعیت های شغلی فراوان آن هم بدون کمک مستقیم دولت در جای خود مثال زدنی است.

 

بسیاری از نشریات جدی سینمایی که پیش از این فقط از موضعی انتقادی تولیدات نازل ویدیویی را به نقد یا سخره می گرفتند هم اینک با ملاحظه جنبه های متکثر و متنوع شبکه ناگزیر به اختصاص صفحاتی برای انعکاس محصولات شبکه شده اند. نقطه اوج شبکه، عرضه غافلگیر کننده دو سریال ایرانی به صورت همزمان بود که به نظرم خود موضوع مستقلی برای گفتگو است. به هر حال این پدیده با دامنه و گسترش روز افزون خود ظرفیت‌های بیشتری را به نمایش می گذارد. به نظرم اگر این مقوله درست مدیریت شود، می‌تواند سهم و بخش قابل اعتنایی را در سودآوری صنعت سینما و همچنین جلب و جذب مخاطب در کوران رقابت رسانه های تصویری اعم از داخلی و برون مرزی بر عهده بگیرد. طی این سالها شبکه ویدیویی تبدیل به پلی میان سینما و مخاطبان انبوه در تمام نقاط کشور بویژه شهرهای فاقد سینما شده است. نقطه‌ی عطف این حوزه در یکی دو سال اخیر، آغاز عرضه محصول در واحدهای صنفی مجاز علاوه بر ویدیو کلو پ ها بود. اگر یادتان باشد یکی از تدابیر به کار گرفته شده برای بازداشتن مردم از کپی فیلم ها، اتخاذ راهبرد افزایش تیراژ  و کاهش قیمت به صورت همزمان بود. اما ویدیو کلوپ ها برای انجام این مهم کافی به نظر نمی رسیدند. ویدیو کلوپ ها و یا همان فروشگاه های عرضه محصولات فرهنگی کارکردشان بیشتر مبتنی بر کرایه محصول است. ویدیو کلوپ ها با خرید حداقل نسخه ممکن، انتظارات موسسات ویدیو زسانه را برای بازگشت سرمایه یا کسب سود بیشتر عملا" ناممکن ساختند. دیری نگذشت که با توسعه بازار بسیاری از قابلیت‌های حوزه‌ی نمایش خانگی از حالت بالقوه به بالفعل تبدیل شد. این کار البته تبعات مثبت و منفی خودش را هم داشت. اما به هر حال من نقطه‌ی عطف ارتقای شبکه‌ی نمایش خانگی را همین تغییر استراتژیک و جابه‌جایی بازار محصولات می‌دانم. در واقع به واسطه‌ی همین تغییر و جابجایی بود که شاهد جهش قیمتی در خرید رایت ویدئویی آثار سینمایی بودیم. به طوری که در بعضی از موارد می‌توانست بخش عمده‌ی هزینه‌ی تولید یک فیلم را شامل ‌شود. این استقبال به حدی بود که حتی این بازار از سوپرمارکت‌ها هم فراتر رفت و دامنه‌اش به کیوسک‌های مطبوعاتی، فروشندگان محصولات صوتی و تصویری و خدمات نرم افزاری هم کشیده شد. از سوی دیگر جالب است بدانید که تعداد زیادی متقاضی برای تأسیس موسسه ویدئورسانه‌ ثبت نام کرده اند و این امر گویای ایجاد انگیزه برای راه اندازی جنین موسسات سرمایه گذاری است. نکته‌ی دیگری که بد نیست به آن اشاره کنم بهره برداری سایر محصولات و گونه های فرهنگی و هنری از بازار ایجاد شده است. امروزه عرضه آلبوم های موسیقی اعم از شنیداری و تصویری، بازی های کامپیوتری ایرانی، نشریات و مطبوعات داخلی به امری عادی و متعارف در سوپر مارکت ها بدل شده است. اگر پای صحبت تهیه کنندگان این آثار بنشینید از تحول پدید آمده بسیار ابراز رضایت میکنند.

خب این‌ها دستاوردهای بسیار خوبی است که شاهد آن هستیم. البته در این بین عده ای هم معتقدند نحوه جانمایی تولیدات فرهنگی در مینی سوپرها زننده است و بد سلیقگی مغازه داران به بی اعتبار شدن کار هنرمند می انجامد. این انتقاد وارد است اما در غیاب حمایت های لازم برای احداث و یا توسعه و تجهیز واحدهای اختصاصی فروش محصولات فرهنگی، چاره ای جز توسل به این شیوه نبود. حتما" تایید می کنید که متاسفانه در پایتخت کشور هم تعداد واحدهایی از این دست که شکل آبرومندی داشته و مشتری امکان شنیدن و دیدن یک محصول و نهایتا" انتخاب آن را داشته باشد، به عدد انگشتان یک دست هم نمی رسد.! از سوی دیگر درد کهنه شبکه استاندارد نبودن محصولات است. ضروری است موسسات حداقل فیلم های سینمایی ایرانی را بر روی فرمت DVD منتشر سازند و این کار را نه فقط در شکل ظاهری بلکه با طراحی MENU و تعبیه امکانات رایج و معمول در این فرمت به مشتریان ارائه کنند. در این زمینه تمهیداتی را فراهم کرده‌ایم که از ابتدای سال ۱۳۹۰ محصولات ایرانی الزاما" در فرمت DVD منتشر شوند. سلسله برنامه ها و کارگاه هایی آموزشی و توجیهی را در نیمه دوم سال برای موسسات در همین زمینه برگزار می کنیم. برای آگاهی فروشندگان و مخاطبان نیز از موسسات خواسته ایم به صورت زیر نویس در فیلم هایی که از این پس در بازار عرضه می کنند، اطلاع رسانی لازم را انجام دهند. البته یک ضلع این پروژه تهیه کنندگان سینما هستند که هنگام تولید اثر به فکر تهیه پشت صحنه، گفتگو با عوامل، تهیه فایل های صدا برای میکس مجدد اثر و عنداللزوم اصلاح تصویر و رنگ نماها در سیستم های ویدیویی ۲K پس از تله سینما، باشند. خوشبختانه با سرمایه گذاری خوب صورت گرفته توسط بخش خصوصی امکان اصلاح تصویر که اصطلاحاً به آن color correction_ color gradingمی‌گویند، در کشورمان خود کفا هستیم. یعنی اگر تهیه‌کننده و یا شرکت ویدئو رسانه‌ای بخواهند که نسخه بسیار باکیفیت و استانداردی را به مخاطب عرضه کنند این امکان فراهم شده است.

 بپردازیم به بحث آماری قضیه، اینکه ما اصلاً صاحب چند موسسه در این حوزه هستیم و میزان ورودی و خروجی چگونه است و یا مثلاً در سال ۸۸ میانگین فیلم‌ها و تنوع گونه‌ها اعم از فیلم ایرانی، فیلم خارجی، انیمیشن و یا حتی آثار موسیقی به چه شکلی بوده است؟

 اداره‌ی کل همکاری‌های سمعی و بصری و شبکه‌ی نمایش خانگی از جمله ادارات زیرمجموعه‌ی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است که بیشتر خدمات‌اش مکانیزه است. یعنی همه‌ی موسسات ویدئورسانه و یا شرکت‌های ساخت بازی‌هایرایانه‌ای اگر تمایل داشته باشند می‌توانند مکاتبات خود را از طریق درگاهی که به آنها اختصاص داده ایم، برای ما ارسال کنند و پاسخ خود را هم به همین طریق دریافت نمایند.

بیست موسسه مجوز فعالیت دریافت کرده‌اند که از این میان موسسه رسانه‌های تصویری دولتی و موسسه سوره متعلق به حوزه هنری است. هیجده  موسسه دیگر خصوصی می‌باشند که از این تعداد مجوز سه  موسسه را به علت اینکه در چهار ماهه‌ی اول سال ۸۹  فیلم سینمایی ایرانی نخریده اند، به حالت تعلیق درآورده‌ایم. طبق ابلاغیه‌ای که در ابتدای سال ۸۹ اعلام کردیم تمام موسسات ویدئو رسانه‌ای در طول سال موظف به خرید فیلم سینمایی ایرانی (حداقل سه عنوان) هستند و چنانچه از این کار امتناع نمایند، مجوز فعالیت آنها در ابتدا به حالت تعلیق و در ادامه لغو خواهد شد.

 آیا ما می‌توانیم خودمان را در زمینه‌ی محصولات نمایش خانگی با سایر کشورها مقایسه کنیم؟ و اصلاً نمایش خانگی محصولات سینمایی در سایر کشورها در چه موقعیتی قرار دارد و ما در وضعیت فعلی در مقایسه با آنها در چه جایگاهی قرار داریم؟

 اطلاعات بنده حداقل در حال حاضر در مورد وضعیت سایر کشورها از لحاظ بازار محصولات نمایش خانگی به اندازه‌ای نیست که بخواهم در مقام یک کارشناس آن را ارائه بدهم. فکر می‌کنم که ضوابط و مقررات ما برای کشورهایی که می خواهند سینمایشان در برابر سینمای آمریکا یا هر سینمای بیگانه دیگری منفعل نشود، الگوی بدی نباشد. اما بعید می‌دانم در کشورهایی که صاحب صنعت سینما هستند مانند اینجا شرکت‌هایی وجود داشته باشد که فقط به واسطه‌ی سرمایه‌ای َکه دارند مبادرت به خرید فیلم و پخش آن در سیستم نمایش خانگی بکنند. قطعاً بهتر از بنده مطلع هستید که در چنین کشورهایی پخش و توزیع و سرمایه‌گذاری در عرصه‌ی نمایش خانگی معمولاً بر عهده‌ی تهیه‌کنندگان و استودیوهای تولیدکننده‌ی فیلم است و ممکن است که حق رایت فیلمهایی را در مناطقی از جهان به شرکت های موسوم بهdistributer بفروشند، اما اغلب سرمایه‌گذاری و بازده‌ی مالی این حوزه بر عهده‌ی خود صاحبان فیلم می‌باشد. اما در اینجا جز یک مورد استثنایی کمتر با موردی مواجه هستیم که تهیه‌کننده‌ای به ما مراجعه کند و خواستار مجوز ویدئو رسانه باشد و ادعا کند خودم کارم را در شبکه عرضه می کنم. احتمالا" با توجه به مناسباتی که در این زمینه شکل گرفته است، تهیه‌کنندگان ترجیح می‌دهند رایت ویدئویی فیلم‌هایشان را واگذار نمایند و دیگر دنبال دردسرهای بعدی آن نباشند. از سوی دیگر دوست ندارم شبکه‌ی نمایش خانگی ما دچار بیش‌ فعالی باشد و مردم دیر یا زود عادت  رفتن به سینما را ترک بکنند و ترجیح بدهند تا آثار سینمایی را در خانه‌های شان تماشا کنند. امیدوارم ساخت سینما به عنوان برنامه ای ملی در سرلوحه کار دولت  و نهادهای عمومی قرار گیرد. عملکرد آماری موسسات را در جدول هایی جداگانه ای به رویت خوانندگان میرسانم.

 چیزی که در یک برهه به شدت اوج گرفت و باعث گردید تا بازار خود موسسات رسانه‌ای هم آسیب ببیند تولیدات نازل ویدیویی بود.

 اگر بنده باید در برابر اینگونه تولیدات پاسخگو باشم پس بهتر است پروانه ساخت این آثار در جای دیگری صادر نشود. احتمال قریب به یقین در روزهای آینده با تجمیع و تمرکز فعالیت های ویدیویی یا غیر اکران در اداره کل سمعی و بصری، شیب منفی اینگونه آثار را تندتر خواهیم کرد. به هر حال دغدغه‌ی بنده و همکارانم این است که سکان این کشتی به دست سینماگران باشد و شبکه‌ی نمایش خانگی عاملی برای افزایش سطح سواد بصری مردم و تشخیص فیلم خوب از فیلم بد باشد.

 در حال حاضر فکر می‌کنید بازده‌ی مالی این حوزه چقدر است و آیا فکر می‌کنید می‌توان آن را صنعت نمایش خانگی قلمداد کنیم با توجه به اینکه همانطور که فرمودید در هیچ کشوری مانند ما شرکت‌هایی وجود ندارند که کارشان فقط خرید فیلم سینمایی و عرضه‌ی آن در شبکه‌ی نمایش خانگی باشد و اکثر کمپانی‌های بزرگ واحدی به نام Home movie دارند که عرضه‌ی ویدئویی محصولات‌شان را بر عهده دارد که البته دلیل این مسئله هم این است که ما با دنیا حرکت نکرده‌ایم و اساساً به علت سال‌ها غفلت از این بازار یک دهه در این زمینه عقب هستیم.

 ادعا دارم شبکه‌ی نمایش خانگی نشانه های صنعتی شدن را بروز داده است. ببینید شبکه‌ی نمایش خانگی در این سال‌ها هرگز گوش چشمی به کمک‌ها و مساعدت دولت نداشته است.

حمایت‌هابیشتر معنوی بوده است.  روز به روز موسسات نمایش خانگی ما در حال گسترش دامنه‌ی فعالیت‌های خود هستند. به عنوان مثال بعضی از موسسات خودشان اقدام به راه‌اندازی کارخانه‌ی تولید لوح فشرده‌ کرده‌اند و در این زمینه بی‌نیاز شده‌اند.

 یعنی یک چرخه‌ی کامل تولید مواد خام و پخش.

 بله، دقیقاً. دلیل دیگر من این است که وقتی عرضه‌ی این محصولات در سوپرمارکت‌ها شروع شد و مردم استقبال گسترده‌ای کردند، صاحبان این موسسات دیدند  باید در کوتاهترین زمان ممکن محصول را در سطح کشور پخش کنند. چیزی که در گذشته اصلاً به آن فکر نمی‌کردند. پس آمدند و از شرکت‌های پخش مواد غذایی کمک گرفتند و پخش آثارشان را به آنها سپردند. بعد از مدتی عملاً دیدند که از این شرکت‌ها جواب لازم و کافی را نمی‌گیرند و در نتیجه خودشان دست به کار شدند و پخش اختصاصی زدند و شروع به تربیت بازاریاب‌های مجرب در این زمینه کردند.  در واقع صاحبان سوپرمارکت‌ها آگاهی و دانش کافی برای عرضه‌ی این محصول را به مشتری‌ها نداشتند و نمی‌توانستند که پاسخگوی سئوالات آنان باشند. پس این وظیفه‌ی بازاریاب‌ها بود که به آنها آموزش لازم را بدهند و آنها را آگاه سازند. از سوی دیگر واحد پخش می تواند به درستی تشخیص بدهد که هر فیلمی در کدام شهر و منطقه می‌تواند به فروش بیشتری دست یابد و تعداد بیشتری از نسخ را در اختیار آن نواحی قرار بدهد. بسیاری از موسسات ویدئورسانه‌ از طریق اینترنت و دنیای مجازی اقدام به تبلیغ و فروش محصولات خود می‌کنند و بعضی‌های دیگر هم پا را فراتر گذاشته‌اند و بازارهای جهانی و فارسی‌زبان مثل افغانستان و تاجیکستان و امارات را هدف قرار دادند.  موسساتی هم که دیدند شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان بدون اجازه‌ی آنها اقدام به نمایش آثارشان می‌کنند، با سرمایه‌گذاری از طریق مجامع بین‌المللی اقدام به ثبت آثارشان در خارج از کشور کردند تا این شبکه‌ها دیگر نتوانند فیلم‌ها را بدون اجازه نمایش دهند. نکته جالب دیگر آن است که بدانید شرکت سروش وابسته به صدا و سیما هم اصرار دارد تا فیلم ها و سریال های پخش شده را از طریق شبکه ویدیویی بازپخش کند و از  ظرفیت شبکه او نیز بهره ببرد. سرانجام  یکی دیگر از نشانه های صنعتی شدن با سرمایه گذری برای ساخت سریال که به بودجه قابل توجهی نیاز دارد، بروز یافت .همانطور که شاهد هستید یکی از همین موسسات به اتفاق یک تهیه‌کننده‌ی سینما و تلویزیون اقدام به ساخت سریال قلب یخی برای شبکه‌ی نمایش خانگی کرده است که تاکنون هفت قسمت آن به مردم عرضه شده است. این مثال‌ها را زدم تا بگویم که نشانه‌های صنعتی شدن نمایش‌های خانگی بیش از پیش آشکار و عیان است. در یک جمع بندی، بازده مالی موسسات شاید با عدد و رقم معینی قابل ارائه نباشد زیرا توانایی موسسات هم با یکدیگر متفاوت است. حجم سرمایه گذاری موسسات برای خرید و تجهیز ساختمان، جذب نیرو، تامین سخت افزار، خرید رایت، آماده سازی فیلم های خارجی، تبلیغ و اطلاع رسانی و آیتم هایی از این دست چنانچه با درآمد و سود معقولی همراه نباشد، افقی جز ورشکستگی را نمودار نمی سازد. اما در مجموع عشق و علاقه موسسات را به تداوم راهی که برگزیده اند، مهمتر از درآمد آنها ارزیابی می کنم. تیراژ محصولات، بهای کالا و لحاظ کردن هزینه های تمام شده برای انتشار محصول سود خیره کننده ای را در کوتاه  مدت به همراه ندارد.  موفقیت و پیشگامی بعضی از موسسات موید این واقعیت است که با بردباری باید دل به اقتصادی شدن این فعالیت در دراز مدت بست. در یک جمع بندی تصور می کنم گردش مالی شبکه ویدیویی دو تا سه برابر سینمای ایران باشد.

 بحث سریال‌سازی در بخش خصوصی چیزی است که معتقدم خواه ناخواه باید صورت می‌گرفت چرا که تلویزیون یک استاندارد مشخص سلیقه‌ای دارد و نمی‌تواند فراتر از آن برود و متأسفانه به غلط تصور می‌کند که باید پاسخگوی تمام سلیقه‌ها باشد. این بستر باید فراهم می‌شد که مخاطبان شکل‌های دیگری از سریال‌سازی را که در تلویزیون نمی‌شد کار کرد هم ببینند. اما نکته‌ای که می‌خواهم به آن بپردازم این است که مدیران با تدبیر می‌توانند کاری کنند تا سیکل‌های کامل‌تری تشکیل شود. به عنوان مثال الان دیگر در شبکه‌های ماهواره‌ای ما شاهد کانال‌های تخصصی هستیم و دهها movie chanel داریم. به نظر شما راهی وجود ندارد که با تعامل بخش دولتی و از طریق همین موسسات ما هم صاحب movie chanel شویم؟ آیا اصلاً به این موضوع فکر کرده‌اید؟

 جانا سخن از زبان ما می‌گویی! راست‌اش را بخواهید خیلی دوست داشتم تا در حوزه‌ی خودمان همکاری‌های زیادی با رسانه‌ی ملی انجام بدهیم تا افق‌های بیشتری نمایان گردد و بسترهای گسترده‌تری در این زمینه شکل بگیرد. واقعاً جای تأسف دارد که در حال حاضر رواج و همه‌گیری تعدادی شبکه‌ی ماهواره‌ای فارسی‌زبان و نحوه‌ی مقابله با آن تبدیل به یکی از بحث‌های اصلی در میان مدیران ارشد فرهنگی شده است.

اما به هر حال در پاسخ به سئوال شما باید بگویم با افزایش سرعت اینترنت در کشور می‌توانیم امکانات و ظرفیت‌های جدیدی را پدید بیاوریم مثل خرید رایت پخش اینترنتی آثار سینمایی و یا پروتکل  تلویزیون اینترنتی که به IPTV معروف است و یا ویدئو درخواستی (V.O.D)، بازارهای تازه ای را تعریف کرد. در این زمینه درصدد هماهنگی با وزارت فناوری اطلاعات و ارتباطات هستیم تا امکان صدور مجوز به متقاضیان مهیا گردد. به هر حال همانطور که شما اشاره کردید اکتفا کردن به رسانه ملی جوابگوی نیازهای تصویری مخاطبان نیست و به میزان بی توجهی به این واقعیت، احتمال گرایش عده ای از تماشاگران به سمت زسانه های بیگانه وجود دارد.

 در واقع باید بگویم که ما بستر لازم برای ایجاد یک movie chanel بین‌المللی را داریم، فقط باید مدیریت صحیح در این مورد صورت بگیرد.

 کاملاً با حرف شما موافق هستم. به نظر می رسد هنوز رمان و مجموعه شرایط برای تحقق چنین امری فراهم نیست. تردید ندارم وقوف به این مسئله نسبت مستقیم با میزان آگاهی مسئولان امر در قوای سه گانه از اقتضائات دنیای ارتباطات، فضای سایبر و سواد رسانه ای آنها دارد.

 بحث بعدی که اینجا مطرح است سطح سواد و دانش موسسات رسانه‌ای است. متأسفانه سطح دانش تئوری این موسسات در زمینه‌ی سینما پائین است و اساساً خیلی از آنها در کار تجارت بوده‌اند و بعضاً به فعالیت در عرصه‌ی فرهنگی و سینمایی علاقه داشته‌اند اما این علاقه‌مندی توأم با دانش و دوراندیشی نبوده است و همین عدم آگاهی‌ها باعث می‌گردد که مثلاً وقتی قیمت خرید رایت فیلم‌های سینمایی افزایش پیدا کرد این موسسات برای گریز از پرداخت هزینه‌ی زیاد و سوددهی بیشتر، خودشان دست به ساخت آثاری ارزان‌قیمت زدند که بعد از چند ماه نتیجه‌ی معکوس گرفت و مخاطب را پس زد. چرا؟ چون صاحبان این موسسات فکر می‌کردند که چرا مثلاً چهارصد میلیون بدهیم و یک فیلم سینمایی را بخریم؟ خودمان با صد میلیون یک فیلم می‌سازیم یا در حوزه توزیع موسسات وقتی می‌بینند که از محصول آنها استقبال می‌شود بلافاصله ده پانزده و یا حتی بیست عنوان فیلم دیگر را روانه‌ی بازار می‌کنند در صورتی که نمی‌دانند که این ازدیاد محصول خود باعث پس زدن مخاطب می‌گردد. پرسش من از شما این است که آیا شما در اداره‌ی کل دفتر همکاری‌های سمعی و بصری و شبکه‌ی نمایش خانگی تدابیری اندیشیده‌اید تا این اتفاقات سازماندهی شود؟

 البته همه موسسات را به یک چوب نباید راند. این حق را هم باید به موسسات سرمایه گذار داد تا از نزدیک با درگیر شدن در یک پروژه تولیدی با مناسبات حاکم بر آن حداقل یک بار روبرو گردند و بازخورد آنچه را هم که روانه بازار می کنند، نظاره گر باشند. موسسات به این نکته خوب واقف هستند که تولید فیلم ویدیویی با هر کیفیت و بازیگری در بازار با جواب دلگرم کننده ای روبرو نمی شود. من این گفته شما را که موسسات برای گریز از خرید فیلم به تولید فیلم روی آوردند را به عنوان یک استراتژی قبول ندارم. موسسات می دانند که به موجب مقررات، خرید فیلم سینمایی ایرانی الزامی است و  از انجام آن نمی توانند طفره بروند. به نظرم موسسات به عنوان یک تاکتیک و اهرم فشار دست به این کار زدند که تا حدی هم با موفقیت همراه شد. واکنش نگران کننده تهیه کنندگان و هراس ناشی از کاهش بیش از پیش قیمت رایت، در مجموع به تعدیل قیمت ها و خرید رایت از پس ثبات و آرامشی که پدید آمد، انجامید. همانطور که قبلا" هم تاکید کردم بازآموزی موسسات و تعمیق بینش و شناخت فرهنگی آنها را مد نظر قرار داده ایم. موسسه رسانه‌های تصویری به عنوان بازو و حامی سیاست های نمایش خانگی را هم از یاد نبریم. علیرغم خدمات برجسته این موسسه، متأسفانه به علت محول کردن ماموریت‌های متعدد به موسسه رسانه‌های تصویری که البته فقط مربوط به الان هم نمی‌شود و تغییرات  مدیریتی، این موسسه نتوانسته است، آن گونه که مایل بوده است موانع موجود در مسیر توسعه شبکه را از میان بردارد. همچنین در سلسله نشست‌هایی تحت عنوان لوح که اگر خاطرتان باشد لوح دوم به دوبله در شبکه‌ نمایش خانگی اختصاص داشت، در آینده هم به بررسی سایر موضوعات از جمله بررسی مسائل پخش، تبلیغات،استاندارهای صوتی و تصویری و … ادامه خواهیم پرداخت. این برنامه ها برای فراهم کردن موجبات رشد دست اندرکاران شبکه طراحی شده اند.

الته در صدر این فعالیت ها تحقیق و پژوهش باید در سطوح بسیار بالاتری شکل بگیرد که خلاء آن در حال حاضر احساس می شود.

 نکته‌ی بسیار مهم دیگر که معمولاً آن را نادیده می‌گیریم رسمیت بخشیدن به نمایش خانگی و موسسات ویدئو رسانه است. تا جایی که من می‌دانم این بخش در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یکی از اداره کل‌هاست. اما تا چه حد و به چه میزان خصوصاً در مدیریت جدید، این حوزه جدی گرفته می‌شود و آن را مهم و تأثیرگذار قلمداد می‌کنند؟ از یاد نبریم که همین موسسات ویدئو رسانه و نمایش خانگی می‌توانند رشد پنجاه درصدی را در سینمای ایران به وجود بیاورد و فروش و یا عدم فروش محصولات‌اش نقش تعیین‌کننده‌ای را در سرنوشت سینما در این مقطع ایفا نماید، خصوصاً در غیاب رایت تلویزیونی آثار سینمایی که تهیه‌کنندگان ما از آن محروم هستند، رایت ویدئویی می‌تواند جایگزین مناسبی باشد. حال با توجه به اینکه این حوزه ریشه در بخش خصوصی دارد و به حرمت بخش خصوصی که برخلاف تلویزیون که یک ارگان رسمی و دولتی است و به همین دلیل هم بر اساس الگو حرکت می‌کند و چه در آثار نمایشی‌اش و چه در آثار موسیقیایی‌اش و چه در سایز حوزه‌هایش باید رسمی حرف بزند، بخش خصوصی بر اساس عرف جامعه حرکت می‌کند و رسمی حرف نمی‌زند و اصلاً همین مزیت نسبی است که سیمنا را از تلویزیون متمایز کرده و فلان کارگردان می‌تواند در سینما فیلمی با موضوع ملتهب اجتماعی بسازد و دقیقاً به همین دلیل است که سینما از رونق افتاده چون مزیت نسبی خود یعنی حرکت بر اساس عرف را از دست داده است و به سمت حرکت بر اساس الگو که ماهیت تلویزیون است رفته. اینکه موسسات ویدئو رسانه متعلق به بخش خصوصی هستند و در نتیجه احتیاجی به رسمی حرف زدن نیست موهبت بزرگی است. سئوال من این است که مدیران ارشد دولتی تا چه حد این حوزه را جدی می‌گیرند؟

 با نگاهی به عملکرد یکساله مدیریت جدید، به راحتی می‌توان به این نکته پی برد که مدیریت فعلی این حوزه را کاملاً جدی و تعیین‌کننده می‌داند و آن را در سرنوشت سینمای ایران سهیم می‌داند. کما اینکه در همین یکساله بسیاری از فیلم‌هایی که یا اکران مهجوری داشتند و یا بنا به هر دلیلی زود از پرده‌ی نمایش پائین آمدند و یا اصلاً به  اکران نرسیدند در شبکه‌ی نمایش خانگی احیا شدند و هم تهیه‌کنندگان این آثار به بخشی از سرمایه‌ی خود رسیدند و هم مردم این فیلم‌ها را دیدند. به اعتقاد بنده اهمیت و جدی بودن شبکه نمایش خانگی در نگرش مدیریت جدید در همین دفترچه‌ی سیاست‌های سینمایی کشور متبلور است. از آنجا که ویراستاری دفترچه سیاست ها بر عهده‌ی من بود و حداقل به شکل مکتوب در سیاست‌های مدیریت محترم سینمای کشور به وضوح فصلی به  شبکه‌ی نمایش خانگی اختصاص یافته و از آن به عنوان یکی از بازوهای مهم اجرایی سینما یاد شده است. با در نظر گرفتن این موضوعات و عملکردها به این نتیجه می‌رسیم که مدیریت ارشد سینما نسبت به مدیران قبلی، سینما را اعم از سینمای اکران می داند. در خصوص موضوعات و سوژه ها نیز ارزیابی را به تولیدات ویژه شبکه باید موکول کنیم. چیزی که تا الان مشاهده می شود اصرار تهیه کنندگان به فیلم های عمدتا" کمدی است.! اما در نقطهمقابل تجربه سریال قلب یخی با قصه و داستان به تعبیر شما ملتهب آن، نشانگر سعه صدر بیشتر شبکه و فرصت دادن به سینماگران برای طرح معضلات اجتماعی است. این وقوف به اقتضائات شبکه و تفاوت رویکردهای آن در مقایسه با رسانه ملی البته در چارچوب و محدوده خطوط قرمزی است گه در هر رسانه ای می تواند با ملاحظات و قبض و بسط هوشمندانه ترسیم می شوند. انتظارمیرود فیلمسازان با ارائه فیمنامه های جدی و تاثیر گذار به وسعت و فراخی بیان هنری در این شبکه کمک کنند.

 آیا این جدیت در بودجه هم صورت گرفته است؟ یعنی آیا مدیران ارشد با توجه به اهمیت و وسعت این حوزه بودجه‌ی بهتر و جدی‌تری را برای گشایش و پیشرفت این عرصه در نظر گرفته‌اند؟

 همانطور که گفتم بازوی اجرایی و حمایتی شبکه، موسسه رسانه‌های تصویری است و آقای عباسیان مدیر جدید این موسسه به تازگی برنامه‌ی کاری و سیاست‌های خود را به آقای شمقدری داده است و ایشان هم به بخش مالی معاونت سینمایی دستورات لازم را داده است. از مواردی که در این برنامه وجود دارد، کمک به موسسات ویدئورسانه در زمینه‌ی تبلیغ و اطلاع‌رسانی است که اتفاقاً آقای شمقدری از آن استقبال کردند و یا به برنامه‌ی دیگری مثل کمک به تجهیز فروشگاه‌های مدرن و پیشرفته ای که در آنها فقط محصولات نمایش خانگی به فروش برسد، می‌توان اشاره کرد.

در پایان فقط می‌خواهم این نکته را عرض کنم که یقیناً بسیاری از مشکلات و چالش‌هایی که شبکه‌ی نمایش خانگی امروز با آن دست به گریبان است را می‌توان با همدلی، همراهی و کار جمعی و صنفی موسسات ویدئورسانه حل نمود و به سرانجام رساند. به نظر من همدلی و همراهی و حمایت از همدیگر در این صنف بسیار مهم است. به شخصه فکر می‌کنم خیلی جالب نباشد که هر موسسه ای برای خودش یک سیستم پخش پر هزینه  داشته باشد. چرا نباید یک شرکت قوی و مجهز برای پخش محصولات نمایش خانگی به وجود بیاید و محصولات همه‌ی این موسسات را در قالب یک شرکت پخش مشترک قوی پوشش بدهد؟

شاید ادعای گزافی نباشد که بگویم خرید فیلم و قرار گرفتن آن در سبد هزینه های مصرفی خانوارها، آن هم در جامعه ای که مردمانش اغلب نه عادت به خریدن کتاب و نشریه دارند و نه به تهیه بلیط سینما و تئاتر روی خوش نشان می دهند و تماشای رایگان انبوه فیلم و سریال در رسانه ملی این رفتار را در آنها به یک عادت و هنجار مزمن بدل کرده است،! کار کوچکی نباشد. مطمئن باشید تاثیرات نگرشی و رفتاری این اقدام یعنی خرید فیلم در کنار سایر مایحتاج روزانه از همان سوپر کوچک محله، به مرور خود را نشان خواهد داد و در آینده نزدیک مردم برای استفاده از کالاهای مرغوب هنری هر بهایی را خواهند پرداخت و با این کار به اقتصاد فرهنگ و هنر و خارج کردن تدریجی آن از زیر سایه سنگین و مطلق دولت ها کمک خواهند کرد.

به هر حال امیدوارم که با تدبیر و اندیشه‌ی صحیح روزبه‌روز گام‌های موثرتری را در حوزه‌ی محصولات نمایش خانگی برداریم و ضزیب نفوذ آن را در بطن جامعه افزایش دهیم.

سعید رجبی فروتن

در کنار روزمرگی های معمول، این جا خودم و افکارم را ثبت می کنم. از فرهنگ و هنر تا سینما و نمایش خانگی... می توانید نوشته های من را در «روزانه های سینمایی» دنبال نمایید.

اضافه کردن نظر

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

مرا در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید