همین دیروز بود که پخش سراسری دومین سریال ایرانی در شبکه نمایش خانگی آغاز شد. خبرها حکایت از استقبال خوب مردم در همان ساعات اولیه دارد. در نقشه توزیع، بعضی از مناطق از قلم افتاده اند و در نقاط دیگری به دلیل تعداد کم نسخ توزیع شده، اغلب خریداران دست خالی از فروشگاه ها برگشتند. در بعضی از استانها اتحادیه فروشگاه های عرضه محصولات فرهنگی با تاکید بر انحصار فروش محصول توسط واحدهای صنفی عضو اتحادیه، مانع از توزیع مجموعه در سوپر مارکت ها شده اند! و در استان دیگری همین اتحادیه راسا" توزیع محصول را در سوپر مارکت ها مدیریت می کند. کمی پیشتر کندی کار در قسمت بسته بندی، تاخیر سه روزه ای را در توزیع محصول پدید آورد. همین موضوع مراجعات و پرسش های بی پاسخ مردم به بسیاری از سوپر مارکت ها را به دنبال داشت. شبکه تاکنون همزمانی پخش دو یا چند فیلم داستانی و سینمایی ایرانی را به خود دیده است اما تقارن زمانی دو سریال ایرانی و رقابت دو کارگردان نامی در این عرصه در جای خود پدیده جدید و نوظهوری است.
آنچه گفته شد فقط بخش کوچکی از مسائل پیش آمده در مسیر نشر و توزیع محصول آن هم از نوع فرهنگی در کشور است. قطعا"پس از اتمام توزیع آخرین قسمت های این دو سریال، تجارب تلخ و شیرین دست اندرکاران پخش این دو اثر را باید شنید و مستند سازی کرد.
.درخت دوستی بنشان
در مورد نقش ویزیتورها تاکنون صحبت های زیادی شده است. مهارت های ارتباطی، بیان و حتی پوشش این عده بی تردید نقش مهمی در توفیقات شغلی و حرفه ای آنها ایفا می کند. توصیه شده است، ویزیتورها قبل از بازاریابی طرح دوستی صمیمانه با فروشندگان بریزند. به آنها در مرتب کردن قفسه ها و چیدمان مغازه کمک کنند و پیشنهادات خود را برای آراستگی بهتر واحد در حین کمک داوطلبانه به آنها ارائه دهند. متقاعد کردن مغازه داران به خرید فیلم و قرار دادن آن در جایی مناسب در بین صدها و بلکه هزاران قلم کالای مصرفی دیگر البته کار هر کسی نیست. پیچیدگی کار وقتی بیشتر می شود که بدانیم در تمام این سالها پخش های تخصصی مواد غذایی و مصرفی، برای از میدان به در کردن رقبا شیوه ها و تمهیدات تشویقی مختلفی را به اجرا گذاشته اند و با دادن انواع امتیازات ممکن به مغازه داران سعی کرده اند آنها را به سمت خود بکشانند. از این روی موسسات ویدیو رسانه ای که خود راسا" به پخش محصول روی آورده اند، نباید در برابر امتیاز خواهی های مغازه داران خیلی غافلگیر و دلسرد شوند. اگر بخت و اقبال یاری کند و فروشنده علاقه و میانه ای با عالم فیلم و سینما داشته باشد کار ویزیتور راحت تر خواهد بود. در غیر اینصورت مغازه دار همه چیز را به تقاضای مشتری گره می زند و به تناسب بازار کالا( فیلم )رابطه خود را با بازاریاب تنظیم خواهد کرد. به هر حال حسن رابطه و برخورد صادقانه بازاریاب در دراز مدت سبب تعمیق ارتباط او با مغازه دار خواهد شد. در حال حاضر پذیرفتن فیلم مرجوعی زمینه مساعدی را برای نشاندن فیلم در اغلب مغازه ها ایجاد کرده است و اگر مغازه دار شخصا" مخالفتی با فیلم نداشته باشد، مقاومتی در برابر عرضه آن نشان نمی دهد.
این توهین نیست
دوستان هنرمندی گفته اند با بردن فیلم به سوپر مارکت، هنر و هنرمند یکجا تحقیر شده است. اثر هنری به کالای مصرفی تنزل یافته و در کنار سایر مایحتاج عمومی در انظار عمومی به فروش گذاشته شده است. تا جایی که عقل بنده قد می دهد برای نفیس ترین تابلو های هنری هم اکسپو برگزار می کنند و در حراج های معتبر هنری خریداران در مزایده ای پرشور بعضا" در حضور خالق اثر روی دست هم بلند می شوند و هر یک قیمت بالاتری پیشنهاد می دهند. ( چه کار بی رحمانه ای !) در حالی که اقتصاد هنر امروزه یکی از شاخه ها و موضوع دانش مستقلی شده است و معیشت هنرمند و درآمد گروه های سرمایه گذار در گروی عرضه مناسب و پر سود آثار هنری است، هر گونه تلاش برای عادت دادن مردم به خرید کالای هنری، رونق اقتصاد هنر و ترفیه هنرمند و دست اندرکاران فعالیت های هنری را به دنبال خواهد داشت.
مناسب نبودن فضای بسیاری از سوپر مارکت ها برای عرضه فیلم موضوع جداگانه ایست که پیش از این نیز بدان پرداخته ام و تا زمان تاسیس و راه اندازی فروشگاه های اختصاصی راهی جز این برای ارائه محصولات شبکه نمایش خانگی وجود ندارد. حداقل خاصیتی که این کار در مقطع زمانی کنونی دارد، عادت دادن مردم به خرید فیلم آن هم با نازلترین قیمت و متناسب با توان دهک های پایین اجتماع است. تبعات و آثار این رفتار و ایجاد تقاضا در بازار مطمئنا"در دراز مدت مقوم اقتصاد فرهنگ خواهد بود. البته در کوتاه مدت پیش بینی می شود، شرکت های پخش ابتکاراتی را برای استقرار غرفه و استندهای ویژه فیلم طراحی و در اختیار مغازه داران قرار دهند. همین جا بی مناسبت نیست از سرمایه گذاری یک موسسه ویدیو رسانه برای نصب سامانه و دستگاه های خودکار فروش فیلم در بعضی از برج های مسکونی تهران یاد کنم که در جای خود کاری ستودنی است.
به هر حال مصرفی بودن کالای فرهنگی بد نیست و حکایت از تقاضا و کشش برای آن می کند. هنرمندان عزیز کاری کنند که در کارنامه اشان کارهایی که تاریخ مصرف دارند، کمتر مشاهده شود.!
نکته مهم دیگر آن است که تغییرات فن آوری تولید و عرضه هر محصولی، بطور طبیعی تغییر الگوی مصرف آن را به همراه می آورد. روزگاری تلویزیون های لامپی مبله کالایی نفیس و جزئی از وسایل تجملی اقشار متوسط محسوب می شد. اما امروزه فناوری ساخت تلویزیون و پدیده مالتی پلیر این ابزار را به وسیله ای کاملا معمولی و در دسترس قرار داده است. تکنیک فشرده سازی فیلم های سینمایی و گنجاندن چندین فیلم در یک لوح پلاستیکی چند گرمی، نحوه استفاده و چگونگی تماشای فیلم را به شدت تحت تاثیر قرار داده است. فروش فیلم در فروشگاه های زنجیره ای سالهاست در بسیاری از کشورها به امری متعارف بدل شده است و اشکال متفاوتی از عرضه فیلم در فضای مجازی(VOD_IPTV) آداب و مناسکی تازه ای را برای تماشای فیلم آفریده است.
چراغی که به خانه رواست
اگر موسسه رسانه های تصویری و دو سه موسسه خصوصی را استنثاء کنیم، در یک دهه گذشته کمتر موسسه ای برای تاسیس فروشگاه اختصاصی سرمایه گذاری کرده است. اختصاص سهمیه های اجباری به فروشگاه های عرضه محصولات فرهنگی که در دوره قبلی حضورم در اداره کل سمعی و بصری به آن خاتمه دادم، عاملی بود که خیال موسسات را برای فروش محصولشان راحت کرده بود. تقریبا" حق انتخابی برای ویدیو کلوب ها وجود نداشت و تمام محصولات آن سالها بی توجه به مقتضیات فرهنگی و اجتماعی خاص هر منطقه از کشور در بسته سهمیه های آنها گذارده می شد. با حمایت دولت مردان وقت از این معاملات تحمیلی، صدای اعتراض فروشگاه داران به گوش شنوایی نمی رسید. شگفت آور اینکه علیرغم رونق نسبی یکسال اخیر هم، کمتر موسسه ای به فکر ایجاد فروشگاه افتاده است. ظاهرا"جاذبه رقابت با موسسات همکار برای خرید رایت فیلم های ایرانی به بهایی بالاتر از قیمت پیشنهادی رقبا، سرمایه گذاری در تولید فیلم ویدیویی یا پیش خرید رایت فیلم های سینمایی همواره مانع از دور اندیشی موسسات برای تامین اماکن زیربنایی نظیر فروشگاه بزرگ شده است. گرانی و مرغوبیت ملک در نقاط و موقعیت های خوب کلان شهرهای کشور هم نباید مانع بزرگی در انجام این کار باشد. زیرا حداقل کار ممکن در این زمینه تهیه واحدهای استیجاری است. مخاطب این بخش از یادداشت موسساتی است که راسا" هزینه های راه اندازی پخش اختصاصی را به جان خریده اند اما مزیت های یک فروشگاه مرکزی را از یاد برده اند.
نباید وعده بدهم اما اگر دولت اعتبار لازم را برای اجرای بسته حمایتی پیشنهادی مدیریت سینمای کشور اختصاص دهد، شاهد موج تازه ای از فروشگاه های عرضه محصولات فرهنگی با شکل و شمائلی جدید در بسیاری از شهرها خواهیم بود. قطعا" فروشگاه های عرضه محصولات فرهنگی دارای سابقه روشن و خوب در صدر استفاده ار تسهیلات پیش بینی شده قرار خواهند داشت
درهمین ارتباط: رقیب تازه برای تلویزیون وسینما
اضافه کردن نظر