روزانه های سینمایی

شمایل نگاری شخصیت های شهرزاد

در این پست به سراغ بعضی از شخصیت های مجموعه «شهرزاد» رفته ام و پاره ای از ویژگی های شخصیتی آنها را بازگو کرده ام.:

خدای اعتماد به نفس

در قسمت نوزدهم «شهرزاد» فضا به گونه ای رقم می خورد که «قباد» با بازی «شهاب حسینی» به خاطر درگیر شدن با ضاربان مسلحی که قصد کشتن «بزرگ آقا» و «حشمت» را داشته اند، مرتب مورد تمجید قرار گیرد و «حشمت» هم با تاکید بر این مطلب نجات معجزه آسای خود و «بزرگ آقا» را از معرکه فقط به خاطر جنم و جرات «قباد» بداند. «حشمت» که تا اینجای کار یکی از مرموزترین و آب زیرکاه ترین شخصیت های سریال است، قطعاً از این کار قصد و غرضی دارد و عاشق چشم و ابروی «قباد» نیست. در صحنه هایی که از «قباد» جلوی دیگران تعریف می شود، «شهاب حسینی» جلوه دیگری از توانایی هایش را بروز داده و با بادی که به غبغب می اندازد، احساس بزرگی و اعتماد به نفس می کند و نقش و جایگاه خود را در خانه «بزرگ آقا» مورد بازنگری قرار می دهد. او که بعید نمی داند «بزرگ آقا» دیگر از بستر برنخیزد و جان به جان آفرین دهد، خودش را در هیبت بزرگتر خانه می بیند. به همین خاطر بی پروا شب راهی خانه همسر دومش «شهرزاد» می شود و هر پیامدی را به جان می خرد. «قباد» در سکانس مواجهه با «شیرین» در حیاط منزل «شهرزاد» رو در روی «شیرین» می ایستد و در برابر اهانت ها و تهدیدات او کم نمی آورد و حنی «شهرزاد» را به خاطر ترحم و طرفداری از او مورد سرزنش قرار می دهد.

«شهاب حسینی» در این صحنه ها کنتراستی را در شخصیت اش به نمایش می گذارد که دقیقاً تحول و تغییر درونی او را برای بیننده باور پذیر جلوه می دهد. ظرافت کار «شهاب حسینی» در لحظاتی است که این خوی و خصلت تازه را درونی و زیر پوستی وتا حدی به مدد میمیک مجسم می سازد.

۸

به ظاهر شبیه اما متفاوت

«هاشم» با بازی «مهدی سلطانی» و «جمشید» با نقش آفرینی «محمود پاک نیت» به ظاهر شخصیت های وفادار به «بزرگ آقا» و مجری بی چون و چرای دستورات و خرده فرمایشات او هستند. اما آنچه که مرز باریکی را بین این دو شخصیت ایجاد کرده است، جرات و جسارت اظهار نظر و چون و چرا کردن در بعضی از دستورات «بزرگ» آقاست. خصوصاً اوامری که هزینه سنگین تری مثل کشتن و یا ضرر و زیان سنگین مالی را در پی دارند. در قسمت های پخش شده از سریال جدا از عارضه قلبی، «جمشید» نقش شخصیت محافظه کارتری را بازی می کند و در برابر صاحب اختیار خود واقعاً منفعل و بی اختیار است. در نقطه مقابل «هاشم» تاکنون یکی دوبار دستور ارباب را مورد تشکیک قرار داده و دوراندیشانه عواقب تصمیم های او را گوشزد کرده است. «بزرگ آقا» اگر چه واکنش «هاشم» را به پای بی ادبی او ننوشته اما حزم و احتیاط او را برنتافته و نهایتاً کار خودش را کرده است.

در قسمت نوزدهم در غیاب ارباب کم مانده است که «جمشید» با تحریک «حشمت» و «قباد»، شال و کلاه کنند و متهم شناخته شده ای را سر به نیست کنند اما «هاشم» با عقلانیت انجام چنین کاری را بی اجازه و اطلاع «بزرگ آقا» به صلاح نمی داند و در نهایت هم آتش انتقام را خاموش می کند. باید در ادامه درام، تفاوت منش و رفتار این دو شخصیت میانسال و نمک گیر شده از سفره «بزرگ آقا» را پی گرفت.

 

پلیس آلوده دامن

پتانسیل بازیگری «هومن برق نورد» آنقدر هست که مرتب خودش را در یک تیپ مشخص تکرار نکند. برای کسانی که از پیشینه تئاتری او با خبر نیستند شاید بازی در نقش یک روحانی در سریال «پرده نشین» کمی غافلگیر کننده بود زیرا تا پیش از آن «برق نورد» با ایفای نقش های کمدی به مردم معرفی شده بود. پس از «پرده نشین» با اینکه «هومن» نقش های کمیک بیشتری بازی کرد اما باز هم کوشید رنگ امیزی متفاوتی به بیان و «زبان بدن» خود بدهد تا از ذهن بیننده آشنایی زدایی کند. «چک برگشتی» آلبوم نقش های «برق نورد» را کامل کرد و سیمای تازه ای از او نمایاند. در مجموعه «شهرزاد» نقشی که برای «برق نورد» نوشته شده است، خیلی زیاد نیست. او را در هیبت یک افسر بلند پایه شهربانی می بینیم که در دم و دستگاه «بزرگ آقا» می پلکد و می خواهد به او نشان دهد که وفادارانه هوای او را در دستگاه پلیسی امنیتی دولت کودتا دارد و شلتاق ها و بی قانونی های او را لاپوشانی می کند. او خوب می داند ولی نعمتش «بزرگ آقا» خوش خدمتی ها او را بی جواب نمی گذارد و دست خالی از سفره بذل و بخشش نمی راند. «برق نورد» به اعتبار فیزیک بدنی قدر قدرتی بودن پلیس شاه را تداعی می کند و با کنترل خوب اعضا و جوارح و نیز شمرده قدم برداشتن، صلابت و جبروت یک افسر را به نمایش می گذارد. در برق نگاه او طمع و رذالت هویداست و گونه های برآمده و گُر گرفته از میخوارگی، حس و حال درونی او را از پس پرده های گوشتی که صورت و گردنش را درشت و فربه نشان میدهند برجسته تر می کند.

همه مادران شهرزاد

با اینکه مادر «شهرزاد» و مادر «فرهاد» بر خلاف فرزندان و حتی همسرانشان نقش تعیین کننده و ویژه ای در داستان سریال بر عهده اشان گذاشته نشده است و به نقش سنتی و معمول آنها اکتفا شده است، با این حال حضور بازیگران استخوانداری مثل سهیلا رضوی و فریبا متخصص وزن و وقار خاصی به این شخصیت ها در صحنه درام «شهرزاد» بخشیده است. سیمای غمگین و رنج و ودرد کشیده «سهیلا رضوی» و غمی که در عمق چشمانش لانه گزیده است، این حس را به خواننده منتقل می کند که او طعم گس ازدواج اجباری دخترش را هنوز می چشد و از یاد نبرده است. مادر «شهرزاد» به اقتضای بیماری قلبی همسرش «جمشید» ناگزیر است بیشتر مراعات او را بکند و از در بگو مگو با او وارد نشود. او در اغلب صحنه های مستعد تنش، «شهرزاد» و پدرش را به آرامش دعوت می کند.

مادر «فرهاد» با بازی «فریبا متخصص» بازیگر با تجربه تئاتر، سینما، تلویزیون و رادیو حکایت دیگری دارد. او قدری اجتماعی تر است و شخصیت برون گرایانه تری از خود بروز می دهد. کّل کّل او با کارگر حجره همسرش در قسمت های اخیر فضای جدی و عبوس سریال را تغییر داده است. مادر «فرهاد» پی به این نکته برده است که شاگرد حجره دلش برای وصلت با خواهر «فرهاد» بال بال می زند. شاگرد مجبور است راپرت رفت و آمدهای «فرهاد» را به مادر معشوقه اش بدهد تا او نیز «جمشید» صاحب حجره را از کار جلف و سبکسرانه او  مطلع نکند.! چهره گشاده «متخصص» بر خلاف «رضوی» قادر است تا چنین شیطنت ها و بازیگوش هایی را در کنار دلواپسی هایی که او برای سر و سامان دادن به «فرهاد» دارد، بازتاب دهد.

سعید رجبی فروتن

در کنار روزمرگی های معمول، این جا خودم و افکارم را ثبت می کنم. از فرهنگ و هنر تا سینما و نمایش خانگی... می توانید نوشته های من را در «روزانه های سینمایی» دنبال نمایید.

اضافه کردن نظر

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

مرا در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید