روزانه های سینمایی

توهم در عصر یخبندان

وجه مشترک دو فیلم تازه ای که این روزها در شبکه نمایش خانگی عرضه شده اند، چیزی نیست جز پرداختن به موضوع اعتیاد. پیش از عصر یخبندان، فیلم ویدیویی اوهام به تهیه کنندگی امیر حسین شریفی مردی که رکوردار ساخت تله فیلم در ایران است، راهی مراکز فروش شد. فیلمی که کارگردانی آن را کاظم معصومی بر عهده داشت. معصومی پس از ساخت فیلم سینمایی پرحاشیه طبل بزرگ زیر پای چپ، ترجیح داد تا مدتی دور و بر سینما آفتابی نشود و به ساخت فیلم های تلویزیونی دل خوش کند. اوهام با قصه ای پیرامون مصرف قرص های روان گردان، سبک و سیاق آشنایی را به کار گرفته است که پیش از او دیگر فیلمسازان هم از آن بهره برده اند. در ذهن بسیاری از فیلمسازان ایرانی پرداختن به معضل اعتیاد به مواد صنعتی ناخواسته بازیگوشی های فرمالیستی را در ساختار فیلم تداعی می کند. نوع حرکت دوربین، نحوه تدوین، استفاده از موسیقی و بازی بازیگران از منطقی پیروی می کند که سطحی ترین مواجهه با چالش اعتیاد است. بد شانسی معصومی این است که فیلمش پس از آنکه چندین بار از سیما پخش شده و سالها از زمان ساختش می گذرد، در معرض قضاوت قرار گرفته است و اینک فیلم او با نمونه های مشابهی مقایسه می شود که ممکن است پس از اوهام تولید شده باشند. در سال هایی که شرکت سروش ناشر انحصاری فیلم و سریال های تلویزیون بود، مشتری به راحتی متوجه پخش تلویزیونی اثر می شد و اگر اقدام به خرید محصول می کرد، مایل به دوباره دیدن و حفظ آن در آرشیو شخصی بود. حالا که اغلب محصولات سیما در سایت های رسمی شبکه ها بارگذاری شده اند و دسترسی به آنها راحت تر از گذشته است، در بازنشر ویدیویی آنها باید رفتار صادقانه تری را در پیش گرفت. بد نبود بر روی کاور محصول به پخش آن از سیما اشاره می شد تا مشتری با آگاهی بیشتری با اثر مواجه گردد.(مثلاً عبارت “این یک اثر تلویزیونی است”)

 در نمونه دوم یعنی عصر یخبندان بازی های فرمی به شکل دیگری نمود یافته است. کیایی جوان و با استعداد در فیلم تجربه روایت غیر خطی را در پیش می گیرد تا بیننده ضمن درگیر شدن به دوخت و دوز چهل تیکه خرده روایت ها از صرافت دیگر جنبه های مغفول مانده در فیلم بیافتد. در حالیکه شخصیت های عصر یخبندان آنقدر ظرفیت دارند تا در عرصه درام بیشتر دیده شوند تا هم خود را بیشتر بشناسانند و هم به وقایع تلخ فیلم عمق بیشتری بدهند. فرید با بازی بهرام رادان می توانست با شدت بخشیدن به توطئه هایش، سلسله اتفاقات تازه ای را رقم بزند و آنقدر بابک را به دنبال خود بکشاند تا زمینه انتقام گیری لیدا(منیر) در پایان فیلم تشفی خاطر بیشتری را به بار بنشاند. با این همه ترفندی که کیایی از آن بهره می برد برای بیننده حرفه ای، واجد دلالت های تازه ای نیست و این کار سبب شده است تا زمان زیادی از فیلم هدر برود و بیننده از بازی های روایی کارگردان به درک تازه ای از پدیده شوم اعتیاد و فروپاشی خانواده ها نرسد. عصر یخبندان فیلمی است که لحن جانبدارانه و سوگ مندانه ای در برابر هیچیک از شخصیت هایش ندارد و کارگردان پشت سر آنها پنهان نشده است. چیزی که در معدود فیلم های کیایی کم کم به یک خصیصه بدل می شود توجه و التزام او به حفظ ریتم در فیلم است. عصر یخبندان همانند خط ویژه اثری جوانانه است. اثری که شور و احساس و بی تابی فیلمساز را برای روایت قصه نه چندان پیچیده اش یکجا نمایان می سازد.

سعید رجبی فروتن

در کنار روزمرگی های معمول، این جا خودم و افکارم را ثبت می کنم. از فرهنگ و هنر تا سینما و نمایش خانگی... می توانید نوشته های من را در «روزانه های سینمایی» دنبال نمایید.

۵ comments

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

  • با عرض سلام مجدد .
    درباره سریال معمای شاه ؛ به نظر بنده در این دو قسمتی که تا به حال از سریال پخش شده زحمت زیادی کشیده شده تا فضاسازی و شخصیت ها درست از آب در بیایند و از نظر تاریخی مستند باشند ، اما متاسفانه از نظر فیلمنامه بسیار ضعیف است! دیالوگ های شعاری و گل درشت و سکانس هایی که مشابهشان را بارها در سایر فیلم ها و سریال های تاریخی ساخته شده درباره دربار پهلوی دیده ایم . هرچند احتمالاً با تماشای دو قسمت نمی توان قضاوت درستی داشت ، اما شخصاً معتقدم این سریال تا اینجا نتوانسته برای کسانی که تحت تاثیر بزک کردن های جریان های شبه روشنفکری و سلطنت طلب از چهره خاندان پهلوی ، قرار دارند ، داروی موثری باشد . نظر شما چیست؟

    • جالب تر اینکه تلوزیون برای حل این مشکل بعد از پخش سریال برنامه کارشناسی پخش می کند و با اینکه بنده آنها را تماشا نکرده ام ، مطمئن هستم که عیناً همان دیالوگ های سریال در این برنامه تکرار می شود . خب ، بنده تماشا نمی کنم چون کتاب های زیادی در این مورد خوانده ام و با مباحث تاریخی که در سریال و برنامه بعدش مطرح می شود آشنا هستم ، اما خیلی ها هم تماشا نمی کنند چون اصلاً علاقه ای به این جور برنامه ها ندارند و فقط می خواهند این سریال را به عنوان وسیله ای برای سرگرمی تماشا کنند و وقتی به سرگرمی مورد نظرشان نرسند ، قید تماشای آن را خواهند زد و آگاهی بخشی هم که در ورای این سرگرمی باید به کار بیافتد ، موثر واقع نخواهد شد . همانطور که گفتم ضعف اصلی سریال از فیلمنامه است . فیلمنامه ای که فقط براساس همان کتاب های تاریخی که بنده هم خوانده ام (بطور مشخص کتاب خاطرات فردوست) نوشته شده و فیلمنامه نویس حتی به اندازه یک فیلمنامه نویس سریال های کره ای هم برای وارد کردن ملودرام به ماجرا تلاش نکرده و تنها خلاقیتش خلق خانواده وزیری بوده است!

    • در این دو قسمتی که گذشته نکته ی مثبت کار فضاسازی و رنگ و لعاب خوب و البته تیترا ژ ابتدایی کار بوده ، به نظر من این عوامل برای جذب بیننده ی عام در ٢-٣قسمت اول کافیه ولی باید دید روند سریال بعد از این چه خواهد شد،زمانی که چیزی جز قصه ی خوب نمی تونه بیننده رو جذب کنه .. .
      نیت اون برنامه ی بعد از سریال رو نمی دونم ولی اگه به یاد داشته باشید این طور برنامه ها بعد از سریال مختار باب شدن،در مورد کلاه پهلوی هم بود و حالا هم رسیده به این سریال

  • سلام؛گل گفتی دقیقا؛فضاسازی خوبه ولی فیلمنامه…؟
    آقای ورزی در کار های قبلیشون هم همین مشکل رو داشتن؛از فیلمنامه ی خوب و قوی تو کاراشون استفاده نمیکنه،بخاطر همین فقظ ظاهر سریال خوب میشه.امیدوارم که در قسمت های بعدی بهتر باشه…

مرا در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید