روزانه های سینمایی

لبخند خارجی ها به مهر

در نخستین هفته مهر ماه توزیع همزمان ۱۰ عنوان خارجی در شبکه نمایش خانگی نشان از آن دارد که علیرغم تعمد شورای پروانه نمایش برای عدم انتشار نام محصولات خارجی، اینگونه عناوین جای خود را در سبد این شبکه دارند و برتری عددی خود را کماکان بر عناوین ایرانی حفظ کرده اند.  در بین محصولات اخیر ۹ انیمیشن قرار دارند که اغلب با کاراکترهای شناخته شده خود برای مخاطب کودکان و نوجوان بقدر کافی شناخته شده هستند.

عرضه این تعداد انیمیشن خارجی همزمان با برگزاری جشنواره فیلم نوجوان در همدان، حکایت از دست خالی سینما و ویدیوی ایران در زمینه آثار مناسب گروه سنی کودک و نوجوان دارد. سالهاست که تولیدات به نمایش در آمده در جشنواره های فیلم و کودک و نوجوان نه در سینما و نه در تلویزیون و نمایش خانگی مجال نمایش نمی یابند و آنچه که جسته و گریخته دیده شده است نشان از عقب ماندگی این سینما از جلوه های ویژه و فناوری های روز دارد. 

تخیل و فانتزی عنصر ثابت ادبیات و سینمای مورد علاقه کودک و نوجوانان در سراسر دنیاست؛ اگر تمهیدات تصویری بدرستی فضای لازم را برای پرواز پرنده خیال مخاطب در فضای داستان های این نوع سینما ایجاد نکنند، حاصل زحمات به نتیجه روشنی منجر نخواهد شد. در ایران طی دو سه دهه اخیر دلخوش به خلق شخصیت های مجموعه کلاه قرمزی و شهر موشها بوده ایم؛ غافل از اینکه  استفاده مکرر از شخصیت های عروسکی کلاه قرمزی و شهر موشها نیز اگر با خلاقیت همراه نباشد، در نهایت به حالت ایستایی رسیده و در آلبوم خاطرات نسل ها جاخوش خواهند کرد.

سعید رجبی فروتن

در کنار روزمرگی های معمول، این جا خودم و افکارم را ثبت می کنم. از فرهنگ و هنر تا سینما و نمایش خانگی... می توانید نوشته های من را در «روزانه های سینمایی» دنبال نمایید.

۲ comments

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

  • شبکه نمایش خانگی روزهای خوبی را سپری نمی‌کند و تهیه‌کنندگان فعال این حوزه پس از یک دوره رونق کوتاه‌مدت بار دیگر در مورد مشکلات این شبکه با یکدیگر هم‌صدا شده‌اند.

    این‌روز‌ها تعداد سریال‌های این شبکه نسبت به یکی دو سال گذشته افت محسوسی دارد. در چنین شرایطی گروه دونفره مهران برومند و داود میرباقری دومین سریال خود را به نام «دندون طلا» در شبکه نمایش خانگی عرضه کردند؛ سریالی که با استقبال نسبی منتقدان روبه‌رو شده و مخاطبان هم تا اینجای کار از آن راضی بوده‌اند.
    با این حال ممکن است این سوال در ذهن‌ها شکل بگیرد که چرا با وجود چنین مشکلاتی هنوز هم بعضی تهیه‌کنندگان به این بازار علاقه نشان می‌دهند؟ برومند در یک گفت‌وگوی دو‌ساعتی با ما از دلایل این کار گفت و همچنین آمار و ارقام قابل‌توجهی در رابطه با هزینه ساخت و فروش شبکه نمایش خانگی مطرح و به نکات جالبی در رابطه با سریال «دندون طلا» اشاره کرد و از دلایل ریسک سرمایه‌گذاری در این کار گفت.

    «دندون طلا» دومین همکاری شما و داود میرباقری در شبکه نمایش خانگی است. این همکاری نخستین‌بار از کجا شکل گرفت؟
    من اولین‌بار در «مختارنامه» با آقای میرباقری همکاری کردم، آن‌هم نه از اوایل بلکه از اواسط کار که فیلمبرداری صحنه‌های عظیم و جنگ‌ها باقی‌مانده بود. آقای محمود فلاح از تهیه‌کنندگان قدیمی تلویزیون به من پیشنهاد حضور در «مختارنامه» را داد و از آنجا همکاری خوبی بین ما شکل گرفت. بعد از «مختارنامه» قرار بر تاسیس تشیکلاتی بود که از طرف معاونت سیمای وقت حمایت می‌شد. کار این تشکیلات تربیت نویسندگان و کارگردان‌هایی بود که برای تلویزیون سریال بسازند و ماحصل آن «یلدا» بود. از‌‌‌ همان‌موقع یعنی اواخر سال ۹۱ و اوایل سال ۹۲ توجه‌مان به سمت شبکه نمایش خانگی جلب شد و پروژه «شاه‌گوش» کلید خورد.
    چرا برای پخش این کار به شبکه نمایش خانگی رسیدید؟
    این شبکه پتانسیل خیلی بالایی دارد. البته در حال حاضر جایگزین اکران دوم شده، اما اگر درست نگاه کنیم کسب‌وکاری عظیم را پیش روی‌مان می‌بینیم. در حال حاضر بسیاری از مردم و خانواده‌ها به شبکه نمایش خانگی علاقه‌مند شدند. ما در کشور حدود ۱۴ میلیون خانوار داریم که تقریبا ۶۰ درصد آنها دستگاه نمایش دی‌وی‌دی دارند. اگر بتوانیم تنها ۱۰ درصد این مخاطبان بالقوه را جذب کنیم با تیراژی روبه‌رو می‌شویم که برای تبدیل شبکه نمایش خانگی به یک صنعت کافی‌ است. در ضمن شبکه نمایش خانگی چندین مزیت دارد، از جمله اینکه مخاطبان می‌توانند سریال‌های داخلی را هر زمان که دوست داشتند ببیند و برعکس تلویزیون چیزی به نام محدودیت زمان پخش وجود نخواهد داشت.
    آماری در رابطه با پرفروش‌ترین اثر شبکه نمایش خانگی وجود دارد؟
    آمار دقیقی در این رابطه وجود ندارد. متاسفانه در بخش توزیع هیچ کار علمی مستمری انجام نشده و نمی‌توان آمار دقیقی داد.
    پخش‌کننده که می‌داند چند نسخه از یک فیلم یا سریال را توزیع کرده است؟
    به‌صورت تجربی آمار نسبی وجود دارد؛ فکر می‌کنم «قهوه تلخ» در اوایل فروش بسیار خوبی داشت که آن ‌هم مدیون صحبت‌های آقای مدیری در رابطه با کپی‌رایت بود. شنیده‌ام میانگین فروش «قهوه تلخ» بین یک میلیون و ۲۰۰ هزار تا یک میلیون و ۸۰۰ هزار نسخه بوده است.
    چرا امروز مردم به‌اندازه گذشته از تولیدات شبکه نمایش خانگی حمایت نمی‌کنند؟
    متاسفانه از این اعتماد سوء‌استفاده کردیم و با عرضه محصولات ضعیف مخاطبان بی‌اعتماد شدند. ما در دوره اوج این بی‌اعتمادی وارد بازار شدیم و به همین خاطر همیشه می‌گویم آقای میرباقری برای ساخت «شاهگوش» فداکاری کرد.
    با این حساب چه دلیلی برای ساخت سریالی وجود دارد که نمی‌تواند به سود برسد؟
    درست نیست بگوییم این بازار در حال حاضر سودده نیست. ما با برنامه‌ای پنج‌ساله وارد بازار شبکه نمایش خانگی شدیم و می‌دانستیم برای سوددهی نیاز به صبر و حوصله داریم. حتی اگر میزان اعتماد به ۶۰۰ هزار نسخه هم برسد، شبکه نمایش خانگی به صنعتی پول‌ساز مبدل می‌شود و رسانه‌ای جدید شکل می‌گیرد که هیچ خطری هم برای سینما و تلویزیون ندارد. این شبکه همچنین می‌تواند کیفیت آثارش را برای مخاطب تضمین کند.
    سریال‌های نمایش خانگی و تلویزیون دارای دو فرمول جدا هستند، معمولا سریال‌های تلویزیون خوب شروع نمی‌شوند اما به‌مرور کیفیتشان بالا می‌رود؛ اما در شبکه نمایش خانگی برعکس است؛ شروع خوب و چه‌بسا توفانی، اما ادامه‌ای ضعیف. دلیل این موضوع چیست؟
    تجربه نشان داده مردم برای دنبال‌کردن سریال باید از‌‌ همان ابتدا با قصه همراه باشند. با این حال یک تفاوت عمده بین تلویزیون و شبکه نمایش خانگی وجود دارد. در نمایش خانگی مخاطب برای سریال پول می‌دهد و اگر همان ابتدا نتوانید نظرش را جلب کنید، او را از دست داده‌اید. این موضوع را در پرمخاطب‌ترین سریال‌های دنیا هم مشاهده می‌کنید که از یک مقطع مشخص شروع به افت می‌کنند. این موضوع مثلا برای سریال‌های ۳۰ قسمتی کاملا طبیعی است.
    اما این افت محسوس در سریال‌های داخلی خیلی دیده می‌شود.
    قبول دارم. متاسفانه همیشه خوب شروع می‌کنیم و در ادامه نمی‌توانیم‌‌‌ همان روند را ادامه دهیم. شما باید به معضلات بزرگی همچون سرمایه و مشکلات تولید هم توجه کنید؛ باز هم تاکید می‌کنم این موضوع کاملا طبیعی است. درهر صورت نمی‌توانیم انتظار رشد قسمت‌به‌قسمت را داشته باشیم و در کنار آن سریال‌های دیگری هم وارد شبکه نمایش خانگی شده و در‌‌نهایت هر سریالی با هر کیفیتی عادی می‌شود.
    بسیاری از مخاطبان شبکه نمایش خانگی از اجرای تئاتر «دندون طلا» در سال ۷۸ بی‌اطلاع بودند و از طرفی به نظر نمی‌رسید این سریال بتواند به مجموعه‌ای پرفروش تبدیل شود. چه‌طور زیر بار چنین ریسکی رفتید؟
    در نگاه نخست شاید ریسک بالایی داشت، اما حقیقت این است که براساس فرمول‌ها و چارچوب‌ها، ساخت و پخش «دندون طلا» به‌هیچ‌وجه کار پُرریسکی نبود. اگر از بخش ارزش‌گذاری فاکتور بگیریم، آقای میرباقری نمره بالایی در مخاطب‌شناسی کسب می‌کند و به همین خاطر ساخته‌های‌شان طرفداران پُرشماری دارد. آقای میرباقری هم مخاطب را می‌شناسند و هم قصه‌گوی ماهری به شمار می‌آید. همین دو فاکتور برای موفقیت کافی‌ است. سینمای ما سال‌ها است از مشکلات فیلمنامه رنج می‌برد و برای رفع چنین بحرانی بهترین راه مراجعه به ادبیات نمایشی و نمایشنامه است. ساخت آثار اقتباسی در تمامی دنیا مرسوم است و نیازی نیست همه‌چیز را از صفر آغاز کنیم. علاوه بر این ما سعی کردیم یک مینی‌سریال تهیه کنیم تا کیفیت کلی مجموعه در بالا‌ترین سطح ممکن باقی بماند.
    به‌نظر می‌رسد «دندون طلا» کمی حال‌و‌هوای فانتزی دارد و در بعضی صحنه‌ها شاهد ابزار و وسایلی هستیم که در دوره تاریخی اتفاقات سریال وجود خارجی نداشتند، مثل قهوه‌خانه قنبر دیزل. آیا این به خاطر حال‌و‌هوای فانتزی بود یا باید آن را اِشکال تلقی کنیم؟
    ما روی اشتباهاتمان سرپوش نمی‌گذاریم و این موضوع را کاملا قبول داریم. بگذارید یک مثال بزنم؛ به‌شخصه سابقه بیش از ۱۵ هزار دقیقه کار تاریخی داشتم. ساخت آثار تاریخی‌ اسلامی و ایرانی بسیار راحتتر از ساخت «دندون طلا» است، چون از آن زمان فیلم و عکسی باقی نمانده و کسی نمی‌تواند از شما خرده بگیرد که مثلا چرا فلان کاسه به این شکل بوده یا فلان دکور را این‌طور طراحی کردید. از دهه ۱۳۴۰ که عبور کنید، کار دشوار می‌شود. گاهی اوقات می‌خواهیم همه‌چیز را رعایت کنیم اما امکاناتی که می‌خواهیم وجود ندارند.
    منظورتان امکانات هزینه‌بر است؟
    نه لزوما هزینه. فضای جغرافیایی، فضای سیاسی، فضای تبلیغاتی، فضای اجتماعی، مدل‌های لباس. بعضی از این‌ها ارتباطی به هزینه ندارد. به‌همین دلیل است که روی زمان سریال خیلی تمرکز نکردیم و مجبور شدیم بعضی از معضلات را نادیده بگیریم.
    در شبکه‌های اجتماعی بعضی از کاربران به نبود حامد بهداد و مانور تبلیغاتی روی حضور او خرده گرفته‌اند.
    ما به‌هیچ‌وجه از چنین شگردهایی استفاده نکردیم. از‌‌‌ همان اول مشخص کردیم حامد بهداد در چه نقشی ظاهر می‌شود و از منظر داستانی او بچه نیر است؛ بچه‌ای که اصلا در قسمت نخست وجود ندارد. این بچه به‌ دنیا می‌آید، بزرگ می‌شود و در‌‌نهایت می‌شود حامد بهداد. در هرصورت حامد بهداد نقش مهمی در این سریال ایفا کرده و ما هم نام او را در فهرست بازیگران قرار دادیم. ما یک سریال ۱۰ قسمتی ساختیم که حامد بهداد از جایی به‌صورت جدی وارد قصه می‌شود. کسی را فریب نداده‌ایم و اصلا از او به‌عنوان ابزار فروش استفاده نکرده‌ایم. شما حتی می‌توانید پوسترهای هر قسمت را ببینید و قضاوت کنید.
    جدا از پول‌ساز بودن، چرا حامد بهداد؟
    انتخاب حامد بهداد به دو دلیل بود. او جزو معدود بازیگرانی است که هم می‌تواند خوب آواز بخواند و از آن مهم‌تر اینکه بازیگر بسیار خوبی است.
    شما گفتید پرفروش‌ترین کار شبکه نمایش خانگی نزدیک به یک میلیون و ۸۰۰ هزار نسخه فروخته است. در کارهای شما قسمتی بوده که به این تیراژ نزدیک شود؟
    بله. هم «شاهگوش» و هم «دندون طلا» به این آمار رسیدند، اما در کپی قاچاق و دانلود! ما عملا بازاری نداریم که در آن به فروش میلیونی اورجینال برسیم. همان‌طور که اشاره کردم دنبال این هستیم که بازار را دوباره به‌ روزهای خوبش برگردانیم. سرمایه‌گذاری ما بلندمدت است. تیراژ در حال حاضر با وجود دانلود غیرقانونی و عدم رعایت کپی‌رایت، به‌شدت پایین است؛ هرچند اطمینان داریم با جلب اعتماد دوباره بازار به روزهای خوب خودش بازخواهد گشت. با همه این مشکلات کماکان می‌توانیم با رعایت اصول کیفی و ساخت آثار خوب به سوددهی برسیم.
    علت رکود بازار نمایش خانگی چیست؟
    تولید آثار بی‌کیفیت و البته بدقولی! تلویزیون در هر حالتی تضمین می‌کند که سریال آغاز و پایانی دارد و همیشه این روال وجود داشته، مگر اینکه اتفاقات نادر سیاسی رخ بدهد. در شبکه نمایش خانگی بسیاری از شرکت‌ها سریال‌ها را دیر توزیع کردند یا حتی آن را نیمه‌کاره‌‌‌ رها کردند. «شاهگوش» تنها سریالی بود که هیچ تاخیری نداشت و هر قسمت آن دقیقا سر موعد عرضه می‌شد. چگونه می‌توانیم اعتماد مردم را جلب کنیم، وقتی خیلی از سریال‌ها نیمه‌کاره مانده‌اند؟ متاسفانه شاهد مدیریت خوبی نبودیم و کسی هم برای این بازار دل‌سوزی نکرد. ما باید ابتدا به حرف‌هایی که می‌زنیم و قول‌های‌مان عمل کنیم.
    چرا اینستاگرام «شاهگوش» به «ابله» تغییر یافت، درحالی‌که مخاطبان دو سریال متفاوت بودند؟
    این حساب اینستاگرام به شرکت تصویرگستر پاسارگاد تعلق داشت و طبیعی بود قصد همراه کردن مخاطبان با اثر جدید خود را داشتند.
    شما از این موضوع ناراحت نشدید؟ درهرصورت مخاطبان برای «شاهگوش» آن صفحه را فالو کرده بودند و این صفحه ۳۳ هزار دنبال‌کننده داشت و از منظر اخلاقی هم کار درستی نبود!
    نه، این پیج متعلق به یک شرکت است و آن شرکت هم براساس حق طبیعی خود می‌تواند آن را تغییر دهد.
    شما که تا این اندازه روی کار سرمایه‌گذاری کردید، چرا دنبال ایجاد سرویس یا سایتی همچون نتفلیکس نرفتید؟
    تمام این کار‌ها موازی با هم پیش می‌روند و در برنامه بلندمدت این‌ها را لحاظ کردیم. قطعا در آینده با دیگر شرکت‌ها همکاری می‌کنیم و در بخش‌هایی همچون شیوه‌های مختلف پخش بین‌المللی و تبلیغات رویکردی نوین خواهیم داشت.
    با توجه به عدم قانون کپی‌رایت، برای مقابله با شبکه‌های ماهواره‌ای چه ‌کاری انجام داده‌اید؟
    ما با تعدادی از دانشجویان دانشگاه شریف در این رابطه صحبت کردیم. آنها شرکتی در خارج کشور به ثبت رساندند و نماینده ما هستند تا با گرفتن وکیل و طی‌کردن روند قانونی برای ثبت اثر از اقدامات این‌چنینی جلوگیری کنند.
    ساخت یک سریال در شبکه نمایش خانگی چقدر هزینه‌ دارد؟
    در این مورد نمی‌توان آمار مشخصی داد. شما می‌توانید یک سریال را با ۱۰۰ میلیون هزینه بسازید و همان سریال را با پنج میلیارد تومان! هزینه در این کار به این شکل تعریف نمی‌شود.
    چرا در کشور ما اصلا چیزی به نام اعلام شفاف هزینه‌ها نداریم؟ مثلا تهیه‌کنندگان سریال‌های خارجی به‌راحتی هزینه ساخت یک قسمت را اعلام می‌کنند؛ چیزی که عملا در کشور خودمان وجود ندارد.
    تفاوتی چندانی بین هزینه‌های تولید سریال‌های شبکه نمایش خانگی و تلویزیون وجود ندارد. مثلا اگر در تلویزیون یک اثر متوسط با حضور دو سه بازیگر چهره و کارگردان متوسط دقیقه‌ای سه میلیون تومان باشد، با در نظر گرفتن همین فاکتور‌ها هزینه ساخت همین سریال در شبکه نمایش خانگی بین سه تا سه و نیم میلیون خواهد بود. با این‌حال اگر درجه کیفی را بالا‌تر ببریم، مثلا ساخت سریال تاریخی یا استفاده از سوپراستارهای سینما هزینه را به دقیقه‌ای پنج میلیون تومان یا بیشتر هم می‌رساند. اگر بخواهید از سوپراستارها استفاده کنید بین ۴۰ تا ۵۰ درصد بودجه به کستینگ تعلق پیدا می‌کند و تبعا بودجه هم به همین میزان افزایش پیدا می‌کند.
    تا اینجای کار استقبال مردم از «دندون طلا» بهتر بوده یا «شاهگوش»؟
    میزان رضایت مردم و منتقدان از «دندون طلا» بیشتر بود، با ذکر این نکته که «دندون طلا» قصه تراژیکی دارد ولی فروش هر دو به یک اندازه بوده و می‌توان «دندون طلا» را موفق‌تر از «شاهگوش» قلمداد کرد.
    کسری کریمی‌طار

مرا در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید