طع و وصل شدن های مکرر تلفن همراه و سرو صدای زیاد قطار هم باعث نشد، آقای خبرنگار قید مصاحبه را بزند. هنوز روی صندلی های نه چندان تمیز کوپه یک در واگن سه جاگیر نشده بودم که خبرنگار مصاحبه را سر انداخت. گفتگو در شرایطی صورت می گرفت که پنج مرد جوان و غریبه که هنوز فرصت آشنایی با یکدیگر را نیافته بودیم، گوشه چشمی به من داشتند و سایه سنگین آنها را در فضای گرم و تفتیده عصر گرم یک روز تابستانی بر خودم احساس می کردم. صدای عبور چرخ ها از روی ریل های فرسوده، چنان حجمی از صدا را در درون کوپه آوار می کرد که چاره ای جز بلند کردن صدا برایم نمانده بود. ناخواسته اسیر رفتاری دو گانه شده بودم. از یکطرف دوست نداشتم با کلام و بیانی یکسره تخصصی، کنجکاوی همسفران را نسبت به خودم بیشتر کنم و از سوی دیگر تجربه مصاحبه ای ناموفق، حکم می کرد در انتخاب کلمات بی گدار به آب نرنم و حواسم به آنچه می گویم، باشد. حاصل کار چیزی شد که به نظرم همان احساس دوگانه را حداقل برای خودم، هویدا می سازد. محور اصلی گفتگو ادای توضیحات بیشتر پیرامون دیداری بود که شب قبل از مصاحبه با شورای عالی تهیه کنندگان سینمای ایران داشتم. پیشاپیش از اینکه بعضی از بخش های گفتگو خوب از آب در نیامده است، عذرخواهم. منظورم این گفتگوست.
در همین ارتباط : خبرگزاری فارس
اضافه کردن نظر