روزانه های سینمایی
مرگ قسمت دوم زندگی

مرگ قسمت دوم زندگی

کیمیاگری دنبال اکسیر بی مرگی می گشت. با تلاش زیاد توانست اکسیر را پیدا کند. بهتر دید اول اکسیر را به یک موش بده  و بعد هم خودش بخوره. زد و از بد حادثه اطرافیان و نزدیکشان یکی یکی مردند و کیمیاگر تنها شد. مردم به خاطر خودخواهی کیمیاگر را سرزنش می کردند. تا اینکه یک روز با خودش فکر کرد که اگر همه آدمهای روی زمین بمیرند و فقط اون بمونه و موش چقدر دنیا براش غیر قابل تحمله… نقل غیر مستقیم از دیالوگ نیکی کریمی در فیلم "جعبه موسیقی"

شش سال پیش تهیه کننده جوان و کاربلدی به نام محمد خزایی با جلب سرمایه های دو نهاد بنیاد سینمایی فارابی و سیما فیلم، شرایطی را فراهم ساخت تا فیلمنامه "جعبه موسیقی" نوشته "مسعود احمدیان" با کارگردانی "فرزاد موتمن" جلوی دوربین برود. "مسعود فراستی" در مقام مشاور فیلمنامه هر چه در توان داشت در طبق اخلاص گذاشت و به احمدیان کمک کرد تا به قول خودش فیلمنامه و بعدش هم فیلم "دربیاد".

فیلم در جشنواره فجر به دلها ننشست و  منتقدان و تماشاگرانی که موتمن را با "شب های روشن" شناخته بودند، امتیاز زیادی به او و فیلمش ندادند. پنج سال پس از اولین نمایش فیلم در جشنواره فیلم فجر؛ این بار "جعبه موسیقی" در گروه مخاطب خاص با شمار کمتری از تماشاگران مجال اکران محدودی را یافت. مشکل فیلم در عدم پیوند داستانک های فرعی با ماجرای اصلی فیلم است و قصه اصلی نیز بافت همبسته ای ندارد. به عنوان مثال ماجرای خانواده بیماری که به مرگ مغزی دچار شده است، فقط به این دلیل است که در سکانسی پدر علی به قسمت بار فرودگاه برود و از زبان پدر بیمار مرگ مغزی بشنود که او چطور  راضی شده است تا اعضای بدن پسرش به دیگر بیماران اهدا شود و او در جواب بگوید، به خاطر آنکه امانت را به صاحبش برگرداند.! قصه چالش و تنشی فراگیر و پر کشش ندارد. چگونه  می توان پذیرفت، پدر پزشکی راضی شود پسر نوجوانش در محیط حساس داروخانه -جایی که با جان و سلامت مردم سر و کار دارد، کار کند. انجام این کار علاوه بر آنکه غیر منطقی است، مشکل قانونی هم دارد. متاسفانه نویسنده فقط برای اینکه پسرک را شاهد مرگ و میر پیرمردان نماید و او را در مسیر انسان های بیمار و در خطر مرگ قرار دهد، تن به انتخابی غیر قابل باور زده است.

سکانس های بعد از به کما رفتن علی تا پایان فیلم در اجرا خوب و دلنشین از کار درآمده اند و موسیقی هم به خوبی در خدمت فضاسازی است. حسن بزرگ فیلم آن است که در طرح اندیشه مهدوی و مرگ آگاهی شعاری نیست و دافعه ای   ایجاد نمی کند. فیلمبرداری خوب "علی لقمانی" و بازی قابل اعتنای "رامبد جوان" در نقش فرشته مامور، نقطه قوت فیلم هستند. در نسخه  ویدیویی صدای فیلم بد و آزار دهنده است. این نقیصه در اثری که دیالوگ ها بیشتر به کلمات قصار می مانند و کارکرد دراماتیکی در اغلب صحنه ها ندارند، سبب پس زدن مخاطب از فیلم می شود.

از یاد نبریم که قصه فیلم در سال تولیدش واجد جذابیت های زیادی بود و هنوز فیلم هایی مانند؛ "دموکراسی تو روز روشن"، "اخلاقتو خوب کن" و چندین و چند سریال تلویزیونی با حضور ماموران قبض روح ساخته نشده بودند

ریز موج سیستم نشان داده است که در تامین و توزیع فیلم ایرانی فعلاً قصد عقب نشینی ندارد و به همین خاطر سند پنجاه و ششمین فیلم شبکه را هم به نام خود ثبت کرد

سعید رجبی فروتن

در کنار روزمرگی های معمول، این جا خودم و افکارم را ثبت می کنم. از فرهنگ و هنر تا سینما و نمایش خانگی... می توانید نوشته های من را در «روزانه های سینمایی» دنبال نمایید.

اضافه کردن نظر

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

مرا در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید