"موسساتی هستند که تاثیرگذاری بسیار زیادی در بازار دارند. در واقع اینها ارکان بازار نمایش خانگی در حوزه سینمای ایران هستند."
عبارت صدر این یادداشت منتسب به گوینده ای است که معتقد است "دو تا سه موسسه از ابتدای سالجاری هفتاد درصد سهم بازار را در زمینه توزیع فیلم ایرانی بر عهده داشتند".
حرف تقریباً درستی است. البته نگاهی به آمار صدور پروانه نمایش فیلم های سینمایی ایرانی از ابتدای سالجاری(نه فیلم های توزیع شده) این رقم را تا ۵۰ درصد کاهش می دهد. موسسه رسانه های تصویری با ۱۴ عنوان، تصویر گستر پاسارگاد با ۷ و ریزموج سیستم با ۵ عنوان، حدود ۵۳ درصد پروانه ها را به خود اختصاص داده اند و پس از آن ۱۱ موسسه از یک تا ۴ فیلم سینمایی ایرانی را یا به بازار عرضه کرده اند و یا آنها را در نوبت انتشار دارند.
پرسشی که در اینجا باید مطرح شود این است که آیا تضمینی وجود دارد موسساتی که با چنته و چپ پری وارد بازار شده اند، بتوانند همین روند را ادامه دهند و تا مدتها صدر نشینی را از آن خود کنند؟ آرزوی قلبی همه این است که موسسات فعال کنونی در برابر طوفان ها مقاوم و در برابر آفات دهر مصون باشند.
نگاهی به کارنامه بعضی از موسساتی که در حال حاضر انتقاد کم کاری و بی تحرکی متوجه آنهاست، گویای گذشته ای درخشان و بسیار پر فروغ است. همه به خوبی به یاد دارند در سال های نه چندان دور، راه بسیاری از تهیه کنندگان سینما به دفتر موسسه جوانه پویا ختم می شد. موسسه هنرنمای پارسیان در سال ۸۹ رقم خرید رایت را به مرز ۶میلیارد تومان رساند و برای اولین بار سهم تهیه کنندگان از ویدیو را بر سهم آنها از گیشه سینماها پیش انداخت. موسسه تصویر دنیای هنر از حیث برنامه ریزی برای تامین و عرضه فیلم ایرانی به جایگاهی رسیده بود که برنامه آینده آن برای یکسال مشخص شده بود و لوگوی موسسه به برند ممتازی بدل گشته بود.
موسسه قرن ۲۱ به خاطر خوش حسابی و اعتمادی که در بین تهیه کنندگان کسب کرده بود، قادر نبود به همه تقاضاهایی که از جانب تهیه کنندگان به او داده می شد، جواب دهد.
… اما امروزه چه شده است که این دسته از موسسات در بین هفتاد درصد که وجود ندارند، سهل است شاید در بین آنها موسسه ای حتی در صف موسساتی که سی درصد سهم فیلم ایرانی متعلق به آنهاست، هم جایی نداشته باشد.؟
به نظرم انصاف نباشد همه را به بی تدبیری مدیران شان متهم کنیم و یا ادعا کنیم از بازار شناخت نداشته اند و با بلند پروازی خود را به هلاکت مالی دچار کرده اند. مدیرانی که نگارنده از نزدیک می شناخت از ضریب هوشی بالایی برخوردار بودند و بعضی از آنها کسب و کار را از کف بازار آغاز کرده بودند.
جالب آنکه در زمان اوج فعالیت موسساتی خصوصی از این دست، تنها موسسه دولتی مدت مدیدی با کاهش و رکود فعالیت روبرو بود و متولیانش به صرافت تغییر ماموریت موسسه افتاده بودند تا به تبع سیاست های کلی دولت متبوع خود، میدان را یکسره به بخش خصوصی وانهند.
اینکه چرا موسسات پویا و مبتکر دیروز امروز جایگاه گذشته خود را حفظ ننموده و سیاست متفاوتی را پیشه خود کرده اند، دلایل متفاوتی دارد که قطعاً مناسب نبودن فضای کسب و کار و فقدان امنیت در آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
ضرر و زیان مالی موسسات مورد اشاره امروزه بر کسی پوشیده نیست و در غیاب حمایت ها و رانت دولتی! – که اگر بود چماق بی عملی بر سرشان کوبیده نمی شد – به حاشیه نشینان شبکه مبدل شده اند.
پس حداقل به اعتبار گذشته قابل دفاع موسسات یاد شده و روشن نگه داشتن چراغ سینما و ویدیوی ایران در سال های مدید از سوی آنها، روانیست که درصدد تحقیرشان برآییم و برای انکه میدان را یکسره از آن خود کنیم دور باش! دور باش! سردهیم.
شاید این تشبیه بی مناسبت نباشد که حضور موسسات و تحرک آنها در شبکه به یک دو امدادی می ماند که افراد تازه نفسی در آن چوب را از دست مدیر از نفس افتاده ای می گیرند و خود با انرژی مضاعف به راه ادامه می دهند.
در سال های گذشته گزینش متقاضیان جدید برای تاسیس موسسات ویدیو رسانه با همین ملاحظه صورت گرفت که توان و بنیه لازم را برای پریدن از موانع سهمگین داشته باشند و به راحتی میدان را خالی نکنند.
پس مدیران موسساتی که هیچگاه به خاطر بی عملی اسلاف شان مورد سرزنش سایر مدیران قرار نگرفتند، می بایست امروز که سوار بر اسب مراد هستند مهربانانه مراعات پیاده ها را بکنند و به یاد داشته باشند که آنها شاید موقتاً از اسب افتاده باشند اما از اصل که نیفتاده اند.
با سلام
به نکته های جالبی اشاره کردید مثلا کجایند آن موسساتی که حرف اول را میزدند ولی امروز نیستند و کسی حالشان را نمیپرسد متاسفانه در بازاری که همدلی وجود ندارد و رقابت حرف اول را میزندو همه سعی میکنند فیلمهای ایرانی را به قیمت غیر معقول خرید کنند برای اینکه پابر جا بمانند همین اتفاقات میفتدو تنها نفع مانده نصیب تهیه کننده میشود ولی چرا امروز در صحنه وجود ندارند و چه اتفاقی برایشان افتاده است آیا از تجربه گذشته نمیتوانند استفاده کنند و باز پا به میدان بگذارند
تنها دلیل غیبتشان این است که به قول قدیمیها هنوز نتوانسته اند کمر راست کنند و متاسفانه همان مدیرهای تازه نفس که جناب فروتن شما در نوشته هایتان فرموده بودید همچنان راه اشتباه مدیران قبلی را میروند و خدا میداند کی به جرگه مدیران قدیم بپیوندند به هر حال برایشان آروزئی موفقیت میکنم و میگویم این راه به ترکستان است