اوضاع بلبشو و نابسامان این روزهای شبکه نمایش خانگی، دور از توقع نبود و از همان ابتدا نیز می شد این وضعیت را پیش بینی کرد.
از حدود چهار سال پیش که این بخش به شکل سرسام آوری توسعه کمی و حجمی پیدا کرد و آثار علاوه بر مراکز ویژه فروش محصولات مجاز به مغازه ها و فروشگاه های عام نیز راه پیدا کردند، مشخص بود که آینده خوبی در انتظار شبکه نمایش خانگی نیست. البته اهداف مسئولان فرهنگی در وسعت بخشی به این حوزه کاملا مثبت و خیر بود. ایشان از یک طرف در پی منزوی سازی شبکه قاچاق بودند؛ به این ترتیب که آن قدر فیلم مجاز در دسترس مردم قرار دهند و سوپرمارکت ها را پر از فیلم کنند تا بازار غیرمجاز از رونق بیفتد. از طرف دیگر می خواستند به این وسیله رکود غالب بر اقتصاد سینما را جبران کنند. یعنی منافذی را باز نمایند تا صاحبان آثار میدان بیشتری برای عرضه محصولات خود پیدا کنند.
در واقع هم می شد شرایط جدید شبکه نمایش خانگی را به یک فرصت فرهنگی خوب و غنی تبدیل کرد. اما به شرطی که زمینه ها و لوازم مورد نیاز برای آن فراهم می شد که نشد. کارزاری که می توانست تامین کننده نیاز مردم به «سرگرمی متعالی» باشد، به انبار هله هوله های تصویری تبدیل شد! چه این که غالب فیلم هایی که بدون اکران در سینما و با هدف ورود مستقیم به شبکه نمایش خانگی ساخته می شدند، صرفا هدف مادی داشتند. این هدف باعث شد تا برای صرف هزینه کمتر، تولیدکنندگان وقت و انرژی هنری کمتری را به کار خود اختصاص دهند و در مقابل، برای جلب مشتری از روش های ضدفرهنگی و پیش پاافتاده استفاده کنند. از این رو در اکثر فیلم هایی که در سوپرمارکت ها فروخته می شوند، ارزش های هنری در کمترین حد ممکن و ابتذال در اوج قرار دارد.
از یک طرف شرکت های تولیدکننده فیلم برای شبکه نمایش خانگی حداقل سرمایه گذاری و همت را برای ساختن محصولات خود صرف می کردند. از طرف دیگر نیز نهادهای ناظر سخت گیری چندانی در کیفیت و محتوای این فیلم ها نمی کردند. معلوم نیست این تصور غلط از کجا پیدا شد که برای فیلم های شبکه نمایش خانگی لازم نیست خیلی سخت گرفت! این در حالی است که اگر مخاطب فیلم ها در سینما یک عده معدود باشند، بیننده فیلم ها در این شبکه همه مردم و به خصوص خانواده ها هستند. بنابراین باید رفتار معکوسی درباره آثاری که مقصدشان سوپرمارکت هاست صورت می گرفت. یعنی برای این فیلم ها باید ممیزی شدیدتری انجام می شد و درباره کیفیت ساختاری و محتوایی آن ها حساسیت افزون تری بروز می یافت.مسئله دیگری که به این عرصه لطمه زده، قیمت بالای نسخه های خانگی است. این درحالی است که فیلم های شبکه قاچاق با قیمت نیم و گاهی یک سوم به مشتری ها عرضه می شوند.
جریان ساخت سریال برای شبکه نمایش خانگی هم یک اتفاق عجیب و غریب و تهدیدآمیز بود. برخلاف چارچوب صدا و سیما که درآمد تولیدکنندگان آثار نمایشی از پیش مشخص است، در این حوزه، کسب سود به میزان استقبال مخاطب بستگی دارد. به همین دلیل انگیزه اصلی در سازندگان آثار شبکه نمایش خانگی، سود اقتصادی است، نه دغدغه های فرهنگی. در نتیجه در فرآیند تولید چنین آثاری، سرمایه محوری بر فرهنگ محوری غلبه دارد. یکی دیگر از آسیب های این جریان، فقدان ساز و کار نظارتی قابل اطمینان است. به طوری که سریال های مختص شبکه نمایش خانگی به دریافت مجوز محدود شده و ملزم به رعایت حداقل شاخص ها و معیارهای اخلاقی و فرهنگی بومی هستند. شکست اقتصادی سریال های شبکه نمایش خانگی یک امر طبیعی و بدیهی است. در شرایطی که تلویزیون بطور دائم و رایگان درحال نمایش سریال است، کمتر کسی حاضر است برای تماشای هر قسمت از یک سریال در شبکه نمایش خانگی مبلغی را پرداخت کند. بنابراین عاقلانه است که ساخت و عرضه سریال در صداوسیما محدود شود تا از تحمیل خسارت فرهنگی و اقتصادی بر جامعه جلوگیری شود. به ویژه اینکه برخی از این آثار تقلیدی از روی برنامه ای شبکه های ماهواره ای محسوب می شوند و خلاقیت ساختاری و مضمونی اندکی در آن ها دیده می شود.
در نتیجه اعتماد و علاقه مردم به فیلم ها و سریال هایی که در سوپرمارکت ها و فروشگاه ها فروخته می شوند از دست رفته است و با کاهش تقاضا، شرکت های عرضه کننده این محصولات نیز دچار بحران شده اند. تا آنجا که اتحادیه ویدئو رسانه ایران چندی پیش بیانیه ای صادر کرد و در آن به صراحت اعلام نمود: «شبکه نمایش خانگی در آستانه نابودی است.»!
شبکه نمایش خانگی می تواند به یک حوزه فرهنگی قدرتمند تبدیل گردد، به شرطی که ساماندهی شود. صرف تولید فله ای فیلم با کمترین نظارت کیفی و محتوایی و پر کردن ویترین مغازه ها از بسته های فیلم ها و سریال ها، به بهبود این وضعیت کمکی نمی کند. بزرگ ترین مشکل شبکه نمایش خانگی، نداشتن هویت و عدم تعریف استراتژی برای آن است. در این کارزار، اهداف فرهنگی ضعیف و مقاصد کاسب کارانه غالب است. برای ساماندهی این میدان، ابتدا باید یک هویت و شناسنامه برای آن تعریف شود و راهبردهای آن برای دست یابی به اهداف فرهنگی و تحقق آرمان ها در این حوزه مشخص شوند. ورود هرگونه فیلم مبتذل و ضعیف در شبکه نمایش خانگی ممنوع گردد و نظارت کیفی و محتوایی در آن تقویت شود. تنها با رعایت این الزامات است که می توان به پایان یافتن اوضاع آشفته و راکد این عرصه و بازیابی پویایی آن امید داشت.
آرش فهیم -کیهان – ۲۹ ابان
کد ۷۴۶
اقای فروتن عزیز ایا این فیلمها که میگم بالاخره توانستن از ۷ خوان بگذرن و پروانه بگیرن
خوابم میاد-چک- کینه توزان-
به محض دریافت پروانه به اطلاع خواهد رسید