روزانه های سینمایی
نوستالژی نمایش خانگی

نوستالژی نمایش خانگی

پرده اول: یاد باد آن روزگاران یاد باد

حالا دیگر مدت هاست که موسسه جوانه پویا با کارهایش مخاطبان را غافلگیر نمی کند و سایت پر بازدیدش ره آورد تازه ای برای بینندگان ندارد. دیگر امید بستن به جوانه پویا که در سکوت مشغول ترجمه و دوبله سریال جذابی است، راه به جایی نمی برد و فروش اینترنتی موسسه مدتهاست پیام دیس کانکت می دهد.

جوانه ای در کار که نیست سهل است همه چیز رنگ خزان به خود گرفته است. کودکی که تا دیروز در کنار نام کارتون های روز دنیا نام جوانه پویا را می شنید و در دفتر نقاشی اش بی آنکه بداند آرم و لوگو چیست جوانه پویا را می کشید، دیگر از پدر و مادرش سراغ فیلم های موسسه را نمی گیرد . برای او جوانه پویا مدت هاست که رنگ فراموشی به خود گرفته است.

پرده دوم: سور ه ای که خواندنش فراموش مان شده است

 حوزه هنری فیلم سینمایی تولید می کند اما سوره ای نیست تا بر تن آنها رخت ویدیو کند و در سبد خرید مردم بنشاند. از سال هایی که موسسات حسرت فیلم های حوزه را می خوردند ولی رقیبی به نام موسسه سوره مجالی برای آنها باقی نمی گذاشت فاصله گرفته ایم. حالا یه حبه قند هم مثل کودک سر راهی چند ماهی در دامان یک موسسه غریبی می کند و وقتی بی حوصله گی او را می بیند سر به دامن موسسه دیگری می نهد تا سرانجام در خانه های مردم از تنهایی به درآید.

همین محرم پارسال بود که سوره مجالس حاج محمود کریمی را در اقدامی کم نظیر در دهه اول محرم به عزاداران حسینی رساند تا همراهی نمایش خانگی را با فرهنگ عامه نمودار سازد اما بعد از محرم که رخت های سیاه از تن ها به در آمد، سوره دیگر روی خوش به خود ندید.

امیریان تابستان همین امسال بی سر و صدا رفت ولی امیری جای او ننشست. هم حوزه نشان داد که چقدر بد بدرقه است و هم فعالان نمایش خانگی بساط عصرانه ای را برای تودیع او پهن نکردند.

پس اگر در آرشیو خانه هایتان فیلم های موسسه سوره را دارید قدرشان را بدانید چون ممکن است دیگر حلاوت تماشای فیلمی با نام این موسسه را نچشید.

پرده سوم: یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتیم

با هم که بودند موسسه اشان کیا و بیایی داشت. دوبلورها آرزو داشتند تا در تیم جلیلوند و مدقالچی و زند و شکوفنده جا بگیرند و به یاد روزهای خوش گذشته در تاریک و روشن استودیوی موسسه قدری سختی زندگی را از یاد ببرند. در همین استودیو پژواک صدای خانم ژاله کاظمی هنوز به گوش می رسید و وقتی در قاب عکس یادگاری به چهره همکاران گوینده نگاه می کردند در سپیدی موی مردان پا به سن گذاشته و چشمان پر فروغ شان ردی از امید را می دیدند که تا چهره شاداب جوانترها امتداد می یافت. جعفری و رحمتی به تامین فیلم های روز سینمای ایران به همان اندازه اهمیت می دادند که تهیه فیلم های روز جهان و یا گزیده آثار کلاسیک امریکایی برای شان مهم بود.

بی خود نبود که نام موسسه اشان را قرن ۲۱ گذاشته بودند. آوازه اعتبار آنها نه در بین اهالی سینما و ویدیوی کشور که در بین توزیع کنندگان و فروشندگان فیلم در سراسر کشور پیچیده بود.

چرخ روزگار چرخید و چرخید تا اینکه دوستان گرمابه و گلستان از هم جدا شدند. یکی در همان هفت تیر ماند و دیگری رحل اقامت در میدانی آنسوی شهر افکند.

مراسم انتشار هزارمین فیلم موسسه قرن ۲۱ در سکوت برگزار شد و گویی یادآوری روزگار با هم بودن هم چندان لطفی نداشت. حالا همانقدر که آرشیو فیلم های ارزشمند هر دو موسسه رو به اتمام است گویی درخشش قرن ۲۱ و قرن جدید هم  ماه به ماه رو به افول می نهد.

سینه سوختگان ویدیو و دوبله ایران این روزها فقط برای آنکه نام شان از خاطره ها پاک نشود لنگ لنگان حرکت می کنند و تا پدیدار شدن آفتاب اقبال از پس کوه های انتظار، چراغ موسسات شان را روشن نگه داشته اند.

 

سعید رجبی فروتن

در کنار روزمرگی های معمول، این جا خودم و افکارم را ثبت می کنم. از فرهنگ و هنر تا سینما و نمایش خانگی... می توانید نوشته های من را در «روزانه های سینمایی» دنبال نمایید.

۳ comments

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

  • متن زیبایی بود…همه ی این ها ناشی از عدم همفکری و نشناختن مخاطبان بود.
    وقتی مسئولان موسسات از جایگاه یک مسئول به نیاز های مردم نگاه می کنن نمی تونن ببینن که مردم چی می خوان و این چیز ها پیش میاد.
    اگر یک بار خودشون رو در جایگاه مخاطبان می گذاشتند امروز جوانه پویا هم جشنی برای توزیع فیلم هایش می گرفت.قرن ۲۱ هم باشکوه جشن می گرفت.
    بیست استودیوی تعطیل دوبله در حال فعالیت بودند.سمفونی صداهای گویندگان رو می شنیدیم و به صداها و دوبله های تکراری عادت نمی کردیم…
     
    همه مقصریم…ارشاد این وسط از همه مقصر تره…سیاست های ارشاد اشتباه بود و زیر بار تغییرشون نرفت…
    موسسات از موضع بالاتر به مخاطب نگاه کردن و دور شدن…
    مردم هم کم فروشی کردن و نارو زدن…
     
    می دونید آقای فروتن…همه چیزمون به همه چیزمون میاد…اگر این طور نمی شد عجیب بود و باید به عنوان پدیده ی نادر ازش نام می برد.
    وقتی توی وبلاگ تون می نوشتید ویدئو رسانه در این زمینه در حال افراطه…این فیلم ها نباید بیان بیرون و …کسی به این فکر ها نبود که دوسال بعد ویدئو رسانه به چه وضعی دچار میشه…
    واقعاً متاسفم…
    می بینم اون روزی رو که همه اینجا مرثیه ی ویدئو رسانه رو بگیرن نه جشن های دیگه…
    دیدید که حرف ما هم درست شد و کپی فوق العاده بالا رفت…ولی هنوز مرغ مدیران موسسات یک پا داره…
     
    چقدر گفتیم و سینه چاک کردیم که کارهای انجمن گویندگان غیر قانونیه و به هزار دلیل جلوش رو نگرفتن…الان به حدی رسیده که با نرم افزار ارشاد رو دور میزنه.
    برای ویدئو رسانه متاسف شدم…البته کاری که خودش دزدی محسوب میشه دزدی نداره!!!اون شرکت های نرم افزاری هم شاهدزد بودن که این کار رو کردن.
    دلیل نمیشه چون آمریکایی این فیلم ها رو ساخته استفاده ی بدون اجازه ازشون گناه نباشه…دزدی نباشه…ویدئو رسانه ی ایران از کارهایی سود می کنه و سودی رو می بره که حرام حرامه…
    همین پول حرام گریبان این ویدئو رسانه رو گرفت…سودی که در جیب صاحبان اصلی نره و فقط به جیب ما بره چه فرقی با دزدی داره…زمانی که ویدئو رسانه تونست با این قضیه کنار بیاد به دوران اوج خودش بر می گرده…
    جرم فقط قتل و دزدی و …نیست…همه ی این کارها هم جرم هستن و گناه محض….
     
    یک بار برید از علما بپرسید…ازشون نظر بخواید…
    حرف ما که قبول نیست…

    • قربان شما برم چرا فکر می کنی بدون سند و مدرک اقدام می کنیم. طبق فتوای مقام رهبری رعایت کپی رایت محصولات خارجی تابع قرارداد است. یعنی اگر بین کشورها تفاهم نامه و مقاوله نامه رد و بدل شده و به رعایت حقوق آثار فرهنگی و هنری دو کشور تصریح شده باشد، رعایت آن لازم و واجب است. شما را به این آدرس و مسئله ۱۳۴۳ رساله ایشان جلب می کنم

      http://www.pasokhgoo.ir/node/21594

  • بهترین موسسه از بدو آغاز به کار شبکه ی ویدئویی بنظر من موسسه ی جوانه ی پویا بوده و خواهد بود. بهترین فیلم های تاریخ سینمای ایران را بصورت DVD و با بهترین کیفیت بصورت DVD9 و بدون حذفیات منتشر کردند. قیمت ۱۵۰۰ تومان با قاب DVD و منتی هم بر سر کسی نمی گذاشتند. تعدادی از فیلم ها دارای پشت صحنه و یا فیلمی مستند درخصوص فیلم ارائه شده بود. یادش بخیر. البته فکر می کنم این فیلمها با همت موسسه رسانه های تصویری و آقای قائنی نجفی تولید شده بودند. کاش آقای عباسیان روزی از خواب بیدار شوند و از امکاناتی که دولت در اختیار ایشان گذاشته در جهت خدمت به شبکه و مردم استفاده کنند. مجموعه آثار داریوش مهرجویی و مسعود کیمیایی مدت هاست توسط ایشان به بایگانی سپرده شده است…
    DVD9 های قرن ۲۱ نیز افتخار شبکه ی ویدئویی هستند. این موسسه در کمال احترام به مخاطب یک عکس یا پوستر از فیلم ارائه شده را نیز در قاب DVD قرار می دادند.

مرا در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید