اگر بخواهم روشن تر عرض کنم و به زعم بعضی از دوستان متهم به محافظه کاری و ترس از موقعیت شغلی! نشوم. به نظرم از سه ماه پیش که ویدیو بعد از ۹ سال دوباره به آغوش مادر(اداره کل ارزشیابی و نظارت) برگشت و به سرنوشت هاچ زنبور عسل دچار نشد، موقعیتی فراهم شده است تا نمایش خانگی پایش را از گلیمش درازتر نکند و در لوای سایه برادر بزرگترش یعنی سینما، دست از خودنمایی و خود مختاری بردارد و مثل یک بچه حرف گوش کن، آداب لازم را بیاموزد و به آنها پایبند باشد.
با سیادت سینما بر ویدیو و به حاشیه رفتن بردار کوچک تر، مناسبات و قراردادهای پیشین فی الجمله دستخوش تغییر می گردد و به تبع آن تهیه کنندگان سینما امکان آن را می یابند که در برقراری نسبت و رابطه با موسسات ویدیو رسانه تجدید نظر کنند.
آنها به این می اندیشند که با وجود بسترهایی چون شبکه های مویرگی و شرکت های پخش شناخته شده، هزاران مرکز فروش در کشور و در دست داشتن سالانه ۷۰ فیلم سینمایی( به عنوان مزیت رقابتی) می توانند راساً ابتکار عمل را در دست بگیرند و قید همکاری با موسسات ویدیو رسانه را به عنوان شرکت های واسطه ای بزنند.
آنها خوب می دانند که در اغلب کشورهای صاحب سینما، شرکت ها و کمپانی های تولید فیلم، اکران و پخش فیلم هایشان را مستقلاً به دست می گیرند و آن را مدیریت می کنند.
این عده از تهیه کنندگان وقتی شکل قراردادهای موسسات را در دو سال گذشته مرور می کنند، درمی یابند که بسیاری از قراردادها برخلاف سال های دورتر، واگذاری قطعی رایت ویدیویی نبوده بلکه مشارکتی، تیراژی، حق العمل کاری و نظایرهم بوده است.
تهیه کنندگان سینما در خوشبینانه ترین حالت به موسسات حق می دهند که قدرت مقابله با پدیده شوم کپی را ندارند و به همین خاطر کمتر تن به ریسک خرید رایت با قیمت های مطلوب تهیه کنندگان می دهند ولی خاطره خوشی که در ذهن تهیه کنندگان از روز تجمع اعتراض آمیزشان در موزه سینما (تابستان ۸۶) مانده است، به آنها نیرو می دهد تا باردیگر قوایشان را برای برخورد همه جانبه با کپی و سرقت فیلم تجمیع کنند و فردایی که خود ویدیو رسانه شده اند، از امنیت فضا بهره ببرند.
حضور مستقیم تهیه کنندگان در عرصه ویدیو را می توان جور دیگری نیز تفسیر کرد. احتمال بدهیم که آنها واقعاً با استیصال و قطع امید از موسسات موجود و از سر ناچاری می خواهند فیلم هایشان را در شبکه توزیع کنند. دلایل تهیه کنندکان به این شرح است:
– فیلم های زیادی روی دست آنها مانده است.
– قیمت های پیشنهادی آنها خریداری ندارد. خواب سرمایه زیان مضاعفی را به آنها تحمیل می کند.
– ریزش تماشاگر در سینماها جدی است و نمی توان دلخوش به سالی دو یا سه فیلم نسبتاً پر مخاطب ماند.
– نهضتی در سالن سازی رخ نداد و سینماهایی که ارزش بازسازی داشتند در ۸ سال گذشته نو نوار شدند و اتفاق تازه ای رخ نخواهد داد.
– عادات فیلم دیدن نسل جوان تغییر کرده است. سینما گزینه انتخابی خیلی از آنها نیست.
اضافه کردن نظر