عرضه هم زمان سه سریال«مانکن»، «دل» و بالاخره «کرگدن» در شبکه نمایش خانگی سبب واکنش های بسیاری از سوی منتقدان و نویسندگان سینمایی شده است که حداقل در سال های اخیر کم سابقه بوده است. حال و هوای تقریبا مشابه دو سریال اول یعنی «مانکن» و «دل» که رد پای یک نویسنده در هر دوی آنها دیده می شود(بابک کایدان)، انتقادات بیشتری را سبب شده است و در این میان مجموعه«کرگدن» به خاطر موضوع متفاوت و کمی هم سر و شکل بهتر تا حدی از نقطه مرکزی انتقادات فاصله گرفته است.
شاه بیت اظهارات مخالفان سریال های اخیر نمایش در این چند محور خلاصه می شود:
سبک زندگی متفاوت و تجملی و بیگانه با شیوه زیستی اکثر مردم، قصههای ضعیف و بیمنطق، تکنیک فاجعهبار، فرم پیش پا افتاده، کارگردانی ناشیانه و بازیهای زمخت اعصاب خردکن و در نهایت داستانهایی که گاهی مضامین شرمآوری دارند و سرانجام کش دار بودن
در برابر این گروه از منتقدان کسانی دیگری ساخت و عرضه سریال های تازه را از منظر دیگری ارزیابی می کنند و بر این عقیده هستند که تولید سریال با انگیزه های صرفا اقتصادی از سوی تیم سازنده فی نفسه اشکال ندارد. این عده پول هم که پارو کنند نوش جانشان فقط یادشان باشد بعدا فیل شان یاد هندوستان نکند و ادای روشنفکرها را درنیاورند. نویسنده ای هم ریشه ساخت مجموعه های این روزهای شبکه نمایش خانگی را در واقعیات اجتماعی جستجو می کند و مدعی است:
«جوامعی که منظره عمومی آنها از فقر و محرومیت انباشته میشود، دنبال دریچهها و زاویههایی میگردند برای نمایش زیبایی. شما به کشور هندوستان نگاه کنید، جلوههای افراطی تجمل را از سالها پیش در آن دیدهایم و هنوز هم در جریان است. هندوستان در بیشتر تاریخ معاصر کشور فقیری بوده، عوام و تودههای مردم در فقر شدید به سر میبردند، مردم آنها به سینما میرفتند تا اساسا زندگیهایی را ببینند که از آن محروم هستند و نمیتوانند هم داشته باشند و بازیگران خوشچهره و خوشلباس با آن عشقهای رمانتیک افسانهای پاورقیوار در واقع حسرت مخاطب است که این مخاطب در زندگی عادی خود هرگز نمیتواند در یک موقعیت مشابه اینچنینی خود را قرار دهد. به عنوان مثال ویلایی در شمال با جمعی از دختر و پسر خوشپوش و خوشچهره فارغ از غم دنیا گیتار مینوازند و دو به دو عاشق هم میشوند. این به نظر من تصویر ساختگی از زندگی است اما جنبه تخدیری برای ذهن مخاطب دارد و او را با خواب و خیال خوش همراه میکند. چنین تصاویری با شدت و ضعف همیشه در سینمای ایران حتی قبل از انقلاب هم وجود داشته؛ در کشورهای مختلف از امریکای جنوبی گرفته تا مصر، ترکیه، هندوستان و … معمولا سریالها از این الگو استفاده میکنند. به نظر من گسترش این سریالها نسبت مستقیم با گسترش فقر و سخت شدن زندگی و خالی شدن دارند. سبد خانوادهها از جشن و شادی و تفریح و سفر و پیکنیک و چیزهایی از این دست خالی است. همه این موارد به نمایندگی از واقعیت در سریالها انباشته میشود و طبیعتا وضعیت هشداردهنده به وجود میآورد.(شجری کهن، شاهین به نقل از روزنامه اعتماد۱۰ دی)
در یک جمع بندی به نظر می رسد همانقدر که سریال های تلویزیونی در دایره بسته ای از موضوعات محصور شده اند و لحن غالب آنها تلخ و غم انگیز است، در رسانه نمایش خانگی نیز بعضی از سریال سازان بی خیالی طی می کنند و عامدانه مخاطب را به ناکجاآبادی هدایت می کنند که در آنجا ملالی نیست و همه چی آرومه.
ظاهرا جدا از این دو قسم سریال، نوع سومی از تولیدات نمایشی در راه هستند که از سوی شرکت هایی به بازار عرضه می شوند که از مرکز صوت و تصویر فراگیر صدا و سیما مجوز فعالیت دریافت کرده اند. قضاوت در باره اینکه چنین سریال هایی نسخه ژنریک(مشابه) سریال های تلویزیونی هستند و یا بواسطه آزادی عمل سازندگان در ساخت آنها، موضوعات به روزتری دارند و باورپذیری بیشتری در مخاطب ایجاد می کنند، به آینده موکول می شود.
یادآور می شود طی ۱۰ سال گذشته مجموعا ۳۰ سریال برای بزرگسالان و ۵ مجموعه نمایشی برای کودکان در شبکه نمایش خانگی بطور اختصاصی تولید و پخش شده است.
اضافه کردن نظر