روزانه های سینمایی
حد اسفل ابتذال، یا شلوارک داغ

حد اسفل ابتذال، یا شلوارک داغ

اگر یکش نمی‌گرفت که دوش در‌نمی‌آمد. اگر مردم مزخرفات سفر هنرمندان به برزیل را نمی‌دیدند که حالا بحث شلوارک داغ چهارتا آدم فوق‌العاده معمولی و محترم و نسبتا مبتذل بحث روز نمی‌شد و به سوپرمارکت‌ها راه نمی‌یافت. یعنی ما روی ابتذال و مبتذل را هم سفید کرده‌ایم. توی دنیا اگر دنبال حاشیه می‌روند لااقل می‌روند سراغ حاشیه اسکارلت یوهانسن و کریستین استورات و گاسیپ‌های مربوط به لباس ترنس پارنسی مگان فاکس و غیره و ذلک.‌ گر گنه می‌کنی اندر شب آدینه بکن/ تا که از صدرنشینان جهنم باشی. لااقل مبتذل هم می‌شوید درست و حسابی مبتذل شوید. به قول قدیمی‌ها اگر سراغ حاشیه می‌روید لااقل سراغ حاشیه چهارتا پلوخورده بروید نه چیزی مثل شلوارک سلبریتی‌ها. چطور به این سی‌دی‌ها که می‌رسید دلواپس فرهنگ و هنر نمی‌شوید و صدای اعتراض‌تان بلند نمی‌شود؟[…] بعد این همه انقلاب فرهنگی و تاکید بر ارزش‌ها و ممیزی و کنترل‌های فرا‌سازمانی و دخالت‌های پی‌در‌پی و خط و نشان کشیدن‌های مکرر، آخرش فرهنگ و هنر یعنی همین که شلوارک چهارتا آدم معمولی را حاشیه کنیم و به اسم «هنرمندان» غالب کنیم به خلق‌الله؟ خلق‌الله هم قربانشان بروم ابتذال را تا از یک مرزی پایین‌تر و زشت‌تر نباشد اصلا تحویل نمی‌گیرند. چند وقت پیش نوشتم این مخاطبین اخراجی‌ها و معراجی‌ها و چارچنگولی حالا دیگر نمی‌توانند هیچکاک و فورد و فیلم درست و حسابی ببینند. جمله‌ام را اصلاح می‌کنم. واقعیت این است که چنین مخاطبین بزرگواری حتی زی موی‌های در‌پیت هالیوود را هم نمی‌توانند ببینند. بحث سلسله‌مراتب است.‌گر حفظ مراتب نکنی زندیقی. کسی که فاطماگل و کارادایی می‌بیند چطور می‌تواند بردمن را ببیند و بفهمد و لذت ببرد؟ بردمن سرش را بخورد چطور می‌تواند ترانسفورمز ببیند؟ کسی که شلوارک داغ مسافران برزیل را می‌بیند چطور می‌تواند میتی مشکی و شلوارک داغ ببیند؟ چطور می‌تواند کارادایی، علیرضا بیک و فاطماگل ببیند؟
من نه عصبانی‌ام و نه با مسافران برزیل رقابتی دارم که فروش و گسترش‌شان جای مرا تنگ کنند. حتی مساله من خود سلبریتی‌های محترمی نیستند که هنرمند خطاب شده‌اند و در حد بازی‌های جلف فیسبوکی پایین آمده‌اند. سالی هزاران ایرانی به آنتالیا و گوا و بانکوک و کوالالامپور و نیکوزیا و دوبی می‌روند و تعداد‌شان از همان داخل هواپیما اجلاف می‌کنند و از روی پلکان طیاره دورخیز می‌کنند تا در دل عیش و نوش بین‌المللی فرو بروند. نه کسی به آنها کار دارد و نه آنها به کسی کار دارند. می‌روند پول خرج می‌کنند… و برمی‌گردند. اما اهالی سینما و تلویزیون همه‌چیزشان با همه کس فرق دارد و فکر می‌کنند قابلیت منحصر به فردی دارند که از همه‌چیز می‌توانند پول دربیاورند و کاسبی کنند و… غذا درست می‌کنند، کاسبی می‌کنند. مسافرت می‌روند، کاسبی می‌کنند. زیارت می‌روند، کاسبی می‌کنند. گریه می‌کنند، کاسبی می‌کنند. می‌خندند، کاسبی می‌کنند. فوتبال می‌بینند، کاسبی می‌کنند. سریال می‌بینند، کاسبی می‌کنند… من با کاسبی کردن‌شان مشکل ندارم. نوش جان‌شان و گوارای وجودشان. گوشت بشود و بچسبد به ران‌شان. کور شود هر آن کس که نتواند دید. منتها این کاسبی فقط در کاسبی محصور نمی‌ماند و یک حالت خودعرضگی هم به دنبال دارد. نمی‌گویم تمنای تجلی بلکه می‌گویم خودعرضگی. تمنای تجلی یک کلاسی دارد و قدری با سینما و تئاتر و نقاشی و نویسندگی ملازمت دارد. اما خودعرضگی همین است که الکی و به هر بهانه‌ای آدم خودش را روی جلد سوپرمارکت‌ها نگه دارد و از هیچ و پوچ پوستر و سی‌دی و قاب سی‌دی و خبر بسازد. اما قبل از این سلبریتی تقصیر خودمان است که از این ابتذال سیر نمی‌شوند و این همه چربی و پیه و بدسلیقگی دل‌شان را نمی‌زند و اما قبل از این، تقصیر دلواپسانی است که از همه‌چیز دلواپس می‌شوند و سر هر چیزی خشمگین می‌شوند و صدایشان بالا می‌رود الا برای ترویج ابتذال. به خدا خطری که این خانه (خاله) زنکی‌ها برای فرهنگ و ارزش‌ها دارد هزارتا موسیقی و روزنامه و نقاشی و تئاتر و سینما و حتی ماهواره ندارند. خدا عاقبت ما را ختم بخیر کند.

سید علی میرفتاح-روزنامه اعتماد-۱۳ اسفند۹۳

سعید رجبی فروتن

در کنار روزمرگی های معمول، این جا خودم و افکارم را ثبت می کنم. از فرهنگ و هنر تا سینما و نمایش خانگی... می توانید نوشته های من را در «روزانه های سینمایی» دنبال نمایید.

۳ comments

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

  • نویسنده مطلب که شاید هم سردبیر با آن موافق باشند انصاف را رعایت نکردند و حتی به نوعی توهین هم در آن دیده می شود. البته نویسنده محترم برخلاف این که می گوید عصبانی نیست خیلی هم عصبانی است و رگ متورم شده گردنش از همین جا دیده می شود.
    این ابتذال که در فضای مجازی دیده می شود از ریشه یابی هم گذشته است. از نشان دادن سگ ها و گربه ها به اسم دختر و پسرشان تا خداوندگاری به نام تتلو که لایک هایش دروغ یا راست به مرز یک میلیون رسیده است. این وسط هم اگر اکانتی هک شود بسته به طرف خوراک هفته یا ماه رسانه ها هم جور می شود. این خود رسانه است که در ابتذال نقش دارد و از آن سود می برد پس لطفا نوک انتقاد را به طرف مردم عادی که حتی یک تله فیلم بی مزه هم ممکن است آن ها را شاد کند نگیرید. به جای غر زدن پیشنهاد دهید و بی خود حرف های قلمبه سلمبه نزنید. پیشنهاد دهید که چطور می توان در مقابل یک موج رسانه ای مثل داور استرالیایی که خودتان به آن دامن زدید ایستاد.
    من یک بار سوالی از جناب سردبیر پرسیدم. درباره وظایف والدین نسبت به فرزندان شان و خودشان را مثال زدم. جواب ایشان خیلی کلی بود و من را راضی نکرد ولی حداقل آن این بود که ما باید از خودمان شروع کنیم.
    پس لطفا بیایید از خودمان شروع کنید و اگر عکس برهنه از فلانی یا سگ (دختر خانم) فلان بازیگر را دیدیم هول نشویم و کلیک های مان را به سمتش روانه نکنیم.

  • از آقای میرفتاح بسیار متشکرم. خانه پدری بد است اما شلوارک سید جواد هاشمی و دوستانش خوب، علت بدبختی مان را بسیار خوب بیان کردند.

مرا در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید