حمید سلیمی – روزنامه تهران امروز – میان همه رسانههای خلق شده در سدههای اخیر، سینما تنها رسانهای بود که ظهورش سبب شد هنر تازهای به جامعه بشری هدیه شود. هنر هفتم، فراتر از وقایعی مثل ظهور چاپ و بعدتر رادیو، به سرعت بدل به کانون توجه شد. اما چرا؟
بسیاری از جامعهشناسان سینما را هنر خوش شانسی میدانند که بر بال جنگهای جهانی و نیاز مردم به زیستن کنار هم، سالنهای خود را پناهگاه عمومی مردمی دید که خسته و بیزار از روزگار خاک گرفته، در سالنهای تاریک و امن تنگ هم می نشستند و رویا میدیدند. سینما هنری است شکلی و به شدت وابسته به شیوه نمایش. درواقع، بخش عمدهای از قدرت سینما از شکل نمایشی آثار سینمایی ناشی میشود، جایی که مخاطب با هر شأن و شخصیتی که داشته باشد، باید در تاریکی مطلق بنشیند و با تمام حواس خود در دنیایی غرق شود که نورها روی پرده بزرگ و سپید می سازند. سینما با استفاده از این اسلحه قدرتمند، ذهن مردم را تسخیر میکند و همچنان قدرتمند ترین رسانه است، حتا در عصری که تلویزیون ماهوارهها و اینترنت عرصه را بر او تنگ کردهاند.
اما در ایران و با ظهور پدیده سینمای خانگی و توزیع به روز و مناسب فیلمهای سینمایی در قاب دی وی دی و سیدی، سینماییها بسیار نالیدهاند از اینکه ریزش مخاطب آنها تحت تاثیر این اتفاق است. حال اینکه تمام شواهد حاکی از عدم درستی این مدعاست. اولین نکته، نیاز مردم است. وقتی سینمای ایران نمیتواند فیلمی بسازد که مردم را – عامه مردم را – قانع کند سختیهای گوناگونی را تحمل کنند و به سالنها بشتابند، چرا توقع دارد مردم لذت دیدن فیلمها را در تلویزیونهای خانگی از خود دریغ کنند؟ چگونه است که همین مردم بیصبرانه به سالنهای نمایشدهنده «جدایی نادر از سیمین» میروند؟ چرا صبر نمیکنند تا دی وی دی «خوابم میآد» به بازار بیاید؟ چرا برای ملاقات با کلاه قرمزی بی صبرند؟ واضح است که سینمای ایران مدتهاست نتوانسته قهرمانی برای مخاطبین خلق کند و گرنه مردم ما هنوز هم مشتری پروپا قرص سالنهایی هستند که کمترین آرامشی را برایشان فراهم نمیکند. نکته دوم، واقعیات اقتصادی است. وقتی هرسال انبوهی از فیلمها فرصت اکران نمییابند و از سوی دیگر سینما رفتن برای مردم پرهزینه تر از همیشه شده است، چه ایرادی دارد که گروهی از فیلمها به چنین سبکی در معرض رویت مردم قرار گیرند؟ جز این است که نهایت آرزوی هر فیلمسازی دیده شدن فیلمش است؟ نالیدن سینماییها از فیلمهای توزیع شده در شبکه رسانههای خانگی، بیشتر شبیه اعتراضهای مربی تیم بازنده است به داوری، به زمین، به هوا، به توپ و به همه. اما کاش این آقایان مربی کمی هم برای تمرین دادن تیمهایشان وقت بگذارند. کاش سینماییها یاد بگیرند باید سطح سواد خود را به روز کنند، نه مخاطبان را محدود. جنگ رسانهای سخت و بیرحمانه است و سینماییهای غرغرو بیشتر شبیه لشگری از پیش باختهاند.
اضافه کردن نظر