روزانه های سینمایی
فیلم هفته:آخرت،ستایش شوق زندگی

فیلم هفته:آخرت،ستایش شوق زندگی

علیرضا پورصباغ – زمانی که این فیلم روی پرده سینماهای جهان به نمایش درآمد، علاقه‌مندان سینما زمانی که سوژه انتخابی فیلم ایستوود را متوجه شدند، از سوژه‌ای که وی انتخاب کرده بود، جملگی متعجب شدند. ظاهرا این هنرمند بعد ۸۰ سالگی به یاد جهان پس از مرگ افتاده است. مرگ ناشناخته‌ترین و دلهره‌آورترین واقعه‌ای است که از روز نخست خلقت وجود داشته و تا امروز که این مقاله را مطالعه می‌فرمایید، میلیاردها انسان را در کام خود فروبرده است. تا دیروز به‌طور قاطع چنین می‌پنداشتیم که مرگ طبیعی برای یکایک ما و در سنین ۸۰-۷۰ سالگی بسته به مکان زندگی و میزان توجه دولت‌ها به بهداشت عمومی به‌وقوع خواهد پیوست؛ به هر حال از اکسیر جوانی خبری نیست و دانشمندان هنوز با تغییراتی در DNA نتوانسته‌اند اکسیر جوانی را کشف کنند (طعنه به داروینیست‌ها). ایستوود خستگی‌ناپذیر در ۸۰ سالگی (دوران شکوفایی‌اش) به یاد مرگ و آخرت افتاده است. اما بیان این نکته مهم نیز خالی از لطف نیست، ایستوود برخلاف همتایان ایرانی‌اش هر چه سنش بالاتر می‌رود، روند خلاقیت در او شتاب بیشتری می‌یابد.

فیلم «آخرت» تفاوت خیره‌کننده‌ای دست‌کم از نظر سوژه با دیگر آثار ایستوود در ۱۰ سال اخیر دارد؛ وی در ۱۰ سال اخیر با شتاب و خیرگی در عین حال با متانت فراوان سراغ سوژه متفاوتی رفته است از رودخانه میستیک، عزیز میلیون دلاری (مسابقه‌های بوکس زنان) ۲ فیلم فوق‌العاده‌اش درباره جنگ جهانی دوم – نامه‌هایی از یوجیما (نسخه ژاپنی) پرچم‌های پدران ما (نسخه آمریکایی)، بعد درامی درباره ربوده شدن یک کودک و ضعف نظام قضایی– پلیسی و جایگاه پلیس در ساختار شهری آمریکایی، در نهایت فیلمی درباره نژادپرستی آمریکایی و به تصویر کشیدن شمایلی از نلسون ماندلا.

با همه تفاوت‌هایی که فیلم‌های ایستوود به لحاظ مضمونی با یکدیگر دارند، هیچ‌کدام از این فیلم‌ها ذهنیتی تازه درباره اثر اخیر وی (آخرت) ارائه نمی‌کند و دست‌کم تماشاگر قبل از دیدن فیلم با دنیایی از ذهنیت و سوال به دیدن اثر اخیر ایستوود می‌رود. البته ایستوود در سال ۱۹۹۶ فیلم «نیمه شب در باغ خیر و شر» را ساخت که در واقع گوشه‌چشمی به مقوله مرگ آن هم در قالب تناسخ در حاشیه درامش داشت. در فیلم «آخرت» چند روایت مختلف، درهم تنیده شده و قصه‌های پراکنده روایت می‌شود اما کلیت روایت لحنی کاملا گلوبال و نظام‌مند دارد و با وقار و لحن خاصی با یک الگوی روایی مدرن همانند فیلم «بابل» (ایناریتو) روایت می‌شود. بابل روایتی گلوبالیزه شده بود که زندگی پراکنده شخصیت‌هایش را در ۳ قاره و در کشورهایی همچون مراکش، ژاپن، آمریکا و مکزیک دنبال می‌کرد و از این حیث «آخرت» در اجماع بخشیدن به این پراکندگی گلوبال صاحب برتری نسبی در ساختار روایی درام فیلم است. در فیلم «آخرت» مرگ، فقدان، عذاب و دلتنگی با آرامش بررسی می‌شود اما ضربه عاطفی سنگینی به تماشاگر وارد می‌کند، اگر فیلم «آخرت» را تالیفی ساختاری و لحنی از ایستوود بدانیم چند تفاوت عمده با دیگر آثارش خواهیم یافت. تفاوت این فیلم با دیگر آثار ایستوود در فرم، محتوا و حتی سوژه فیلم نیست؛ جاذبه این فیلم به سبک کار ایستوود بازمی‌گردد؛ سبکی که صرفا متعلق به خود او است، در برخورد خونسرد، بی‌شتاب و سرفرصت با سوژه‌ها و نگاهش در برجسته کردن عواطف انسان‌ها. جاذبه فیلم «آخرت» منحصر می‌شود در همین روش خونسرد و اندیشمندانه همیشگی ایستوود به‌عنوان کارگردان در پرداخت سوژه. یکی از دلایل موفقیت فیلم این است که می‌تواند ذهنیت شکاکان را مشغول و زودباورها را مبهوت و شیفته کند. «آخرت» فیلمی است که موضوع آن با حساسیت‌های خاص کلینت ایستوود در تضاد است اما یکی از توانایی‌های کمتر تحسین‌شده ایستوود به عنوان کارگردان این است که در باتلاقی از موضوعات حساس غسل تعمید به جای آورد بی‌آنکه تنش به آن موضوع آغشته شود. فیلم تازه ایستوود درباره مرگ و جهان باقی است، باید اشاره داشت ایستوود در همه آثارش شوق زندگی و تمنای بودن را ستایش می‌کند و از این حیث «آخرت» نیز از این قاعده مستثنا نیست، ضمن اینکه از منظر محتوا، بازدارندگی و کنشمندی توامان دیگر فیلم‌های ایستوود را ندارد و به جای آن تامل خونسرد و ساکنی در فیم جاری است، بویژه به خاطر تصاویری مبهم که از آخرت در آن می‌بینیم که دنیایی است پر از سایه‌ها و سکونی عمیق، ضمن اینکه زیبایی ملموس هستی و وجود را به تماشاگر یادآور می‌شود؛ تفکری که از فرهنگ عامه آمریکایی «همین دم را خوشیم» نشات می‌گیرد. غیرمحتمل بودن این قصه و احساساتی بودنش محتوای «آخرت» را مناقشه‌برانگیز کرده است و یقین و وثوقی حول این شخصیت‌ها رخدادهای حول پرسوناژهای فیلم حاصل نمی‌شود. داستان این آدم‌ها در همان وهله اول آشکار می‌شود و سیر دراماتیک محتوایی آن فاقد اشاره، کنایه احتمالی یا بازی ذهنی است و یک کد مشخص در فیلم به صورت تاکیدی در فیلم عینیت می‌یابد. این است که این ۳ شخصیت در یک توهم انسانی شریک هستند و آنچه در حال اتفاق است واقعیت ندارد و اگر بینش مبهم این آدم‌ها از آخرت و مرگ را نتوانیم، بپیذیریم فیلم برایمان بی‌معنی می‌شود. البته غیرعقلایی بودن فیلم موضوع محوری را دچار نقصان می‌کند، ضمن اینکه قصه از نظر استراتژی‌محوری در استفاده از تصاویر نخ‌نمایی مثل «استخوان‌های دوست داشتنی» (پیتر جکسون)، «رویاهایی که می‌آیند» (وینست وارد) و یک قالب تخیل‌مدار پرهیز کرده است و گرنه سبکسری‌های به سبک وارد و جکسون اگر در «آخرت» رسوخ می‌کرد به اثری غیرقابل تحمل بدل می‌شد. سبک کاری ایستوود در سنت فیلمسازی در سبک کلاسیک ریشه دارد و مسلم است از جهان فانتزی پس از مرگ خبری نیست اما تماشاگر حیران، میان ۲ اندیشه جاری در فیلم سرگردان می‌شود؛ نخست بر امور ماورائی همچون ارتباط با جهان باقی صحه گذاشته می‌شود (پذیرفتن) اما تفکر حاکم در فیلم سبب می‌شود اصالت انسان در جهان زندگان خلاصه شود (نپذیرفتن). نمونه‌اش همان پزشکی است که ماری را راهنمایی می‌کند اما اشاره می‌کند که به خدا، آخرت و این قبیل موضوعات اعتقادی ندارد.

توضیح: فیلم سینمایی آخرت را مدتی پیش موسسه قرن جدید روانه بازار کرد.

 

سعید رجبی فروتن

در کنار روزمرگی های معمول، این جا خودم و افکارم را ثبت می کنم. از فرهنگ و هنر تا سینما و نمایش خانگی... می توانید نوشته های من را در «روزانه های سینمایی» دنبال نمایید.

۱ نظر

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

  • حالا که صحبت از سینمای ایستوود شد، حیفم آمد اسمی از «گرن تورینو» برده نشود. اگر چه دوسه سال از انتشار آن می گذرد اما دیدن مجدد آن هم خالی  از لطف نیست

مرا در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید