جام جم – آذر مهاجر: محمدحسین لطیفی شاید کارگردان درجه یکی نباشد، اما فیلمها و سریالهایی که تاکنون ساخته ارزش دیدن داشته است و دستکم میتوان بیش از ۱۰ اثر بهیادماندنی از آثار او نام برد؛ اما این روزها که دومین سریالش وارد شبکه نمایش خانگی شده میتوان حدس زد او هم گرفتار قوانین حاکم بر بازار محصولات سمعی و بصری شده و تحت تاثیر این قوانین گامی برداشته که به پیش نبوده است.
سریال قلب یخی به کارگردانی لطیفی زمانی وارد شبکه نمایش خانگی شد که هنوز همه ما به خریدن سریال و تعقیب و تماشای این نوع آثار عادت نداشتیم. بنابراین قلب یخی با همه ویژگیهای مثبتی که داشت آنقدرها که باید ـ یا لااقل در مقایسه با قهوه تلخ ـ نتوانست نظر مردم را به خودش جلب کند، اما آن دسته از کسانی که این سریال را دنبال کردند، این شانس را داشتند که از تماشای یک سریال معمایی خوشساخت لذت ببرند؛ قلب یخی داستان جذابی داشت و فضاهای دیدنی در آن شکل گرفته بود.
شخصیتهای این مجموعه مثل سریالهای تلویزیونی سیاه و سفید نبودند و میشد با همه آنها چه مثبت و چه منفی همذاتپنداری کرد.
همه اینها کافی بود تا آنها که قلب یخی را دیدند، به تماشای سریالهای بهتر و بهتر از این کارگردان در شبکه نمایش خانگی امیدوار باشند، اما سریال ساخت ایران معادلات ذهنی مخاطبان را بر هم زد. در دومین سریال این کارگردان دیگر خبری از یک فیلمنامه دقیق و حساب شده نیست؛ شخصیتها کلیشهای هستند و ریتم این سریال هم با قلب یخی قابل مقایسه نیست.
از آنجا که نمیتوان به توانایی لطیفی در ساخت یک اثر استاندارد تردید کرد باید گفت او خواسته یا ناخواسته به استفاده از ترفندهای جذب مخاطب بیشتر به هر قیمت! تن داده است. او در دومین فعالیتش برای شبکه نمایش خانگی، سریالی ساخته که حتی اگر مخاطبانش بیشتر از قلب یخی باشد برای لطیفی یک گام رو به پیش به حساب نمیآید.
لطیفی در ساخت ایران از تمایل مخاطب به تماشای سریالهای طنز، استفاده از سوپراستارها به جای بازیگران حرفهای و نمایش فضاهایی که فقط ارزش بصری دارند، روی آورده و تلاش کرده با این ترفندها در بازار تولید نمایش خانگی سود کند؛ سودی که در کارنامه حرفهای او حتی میتواند یک ضرر به حساب بیاید.کد ۳۹۲
اضافه کردن نظر