عبدالله اسکندری در قسمت دهم مجموعه شاهگوش از چهره تازه ای رونمایی کرد. ارائه تیپ و شمایل یک روحانی! اسکندری طراح گریم مجموعه تاکنون نشان داده است که برای جذابیت شاهگوش هر کاری را که لازم باشد، انجام می دهد و هر بار می تواند برای غافلگیر کردن مخاطب از کلاه جادویی اش، شخصیت تازه ای را بیرون آورد.
در قسمت یازدهم با نمایش سکانس جذاب فروش یک نقاشی توسط امام جماعت مسجد، درمی یابیم که تنابنده با تقلید گویش و بازی کنترل شده اش، به خوبی توانسته است حق زحمات استاد گریم ایران را ادا کند. هم تنابنده و هم بازیگرانی مثل کیانیان، آذرنگ، پاوه نژاد و رویگری به مدد کارگردان کاربلدی مثل میرباقری ترسیم گر نقش هایی شده اند که پیش از این مجال ارائه آن را در سینما و تلویزیون نیافته بودند.
با ادامه سریال شاهگوش که تقریباً نیمی از راه را یک نفس رفته است، فقط یک سوال باقی است؛ چرا در پروژه ای که سرمایه گذاران و تهیه کنندگانش چیزی را کم نگذاشته اند و غنای ظاهری صحنه های سریال چیزی غیر از این را نمی گوید، سناریوی مجموعه آنطور که باید و شاید مواد و مصالح لازم را ندارد. گویی رسالت نویسندگان مجموعه -همان دو خانمی را می گویم که پیش از این متن و نوشته خاصی را از آنها ندیده ایم- در این خلاصه شده است که هر بار با ورود یک تیپ تازه در یک دور و تسلسل ملال آور او را به زیر هشت برده تا استنطاق پس بدهد. همین!
البته نگارش دیالوگ های بویژه کوچه و بازاری سرقفلی قلم میرباقری است و به نظر نمی رسد خانم های جوانی که چهره آنها را در تیتراژ می بینیم قدرت و تجربه اجتماعی برای چنین کاری را داشته باشند. دقت کرده اید در تیتراژ و روی جلد محصول نویسندگان مجموعه یکی نیستند؟ روی جلد نویسنده سریال سید محمد داود میرباقری معرفی شده است.!
شاید این حرف تکراری باشد که کار کردن در نمایش خانگی از نظر مادی و معنوی با ریسک بالایی همراه است. از یکسو کپی کاران و غلام تکثیر ها در کمین از پا درآوردن سرمایه گذارانند تا فکر تولید مجدد را از سرشان بیرون کنند.! از سوی دیگر خریداران نسخه اصلی در صورت اطمینان از جذابیت اثر و تفاوت کیفی آشکار آن با انبوه فیلم و سریال های رایگان تلویزیون های داخلی و خارجی، دست به جیب می شوند. از این روی در تولیدات مخصوص شبکه نمایش خانگی- بویژه مجموعه ها – طراحان وسازندگان باید به گونه ای عمل کنند که هر قسمت از سایر قسمت ها ممتاز و متفاوت باشد و صد البته دیدنی!
واقعا درسته ،این سریال فقط از فیلم نامه ضربه خورده و گرنه کاملا پتانسیل این را داشت که خاطره خوش قهوه ی تلخ را برای شبکه تازه کند
نکته جالبتر در سناریوی ضعیف مجموعه شاهگوش این که هر کسی ماشینش شبیه ماشیه قاتل است همان شب ماشینش دست کس دیگه ای بوده….مگر این که آقای میرباقری خواسته باشد تلنگری به این بخش از شخصیت شخیص ایرانی که معمولا مشکلات را به گردن کسی غیر از خود می اندازد زده باشد….