روزانه های سینمایی
زیارت از روزن سینما

زیارت از روزن سینما

شش هفت ساله بودم. یک روز صبح دیدم مادربزرگ هایم چادر و چاقچور کرده اند و می خواهند بروند پابوس امام رضا علیه السلام…

خیلی خوشحال بودم. تصوری که از مشهد و حرم و گلدسته هاش داشتم، چیزی در حد عکس های قاب گرفته فامیل های دور و نزدیکی بود که دست به سینه پشت به حرم ایستاده بودند و مهربانانه به عکاس زل زده بودند. اما وقتی فهمیدم قصد دارند خواهری را که از من یک سال بزرگتر بود با خودشان به مشهد ببرند و منو تنها بگذارند، زدم زیر گریه. هر قدر مامان و مادر بزرگ ها بیشتر لی به لالام می گذاشتند، صدای گریه مو بلندتر می کردم. اون جور موقع ها سر و صورتم را فشار می دادم به نرمی رختخواب هایی که مامان گوشه ای از خونه با سلیقه روی هم چیده بود و یک ملحفه رنگی هم روشون کشیده بود. رختخواب  هایی که در غیاب مادر بالا رفتن و پایین پریدن از آنها برای ما حکم یک جور بازی مفرح و جذاب را داشت. خواهرم با اینکه دلش به حالم سوخته بود یا حداقل در ظاهر اینطوری نشان می داد، زیاد دم پرم نمی آمد. خداییش کاری از او بر نمی آمد. او هم بدون آنکه خودش بخواهد دعوت شده بود. این حرف را مامان می زد. روزهایی که دلتنگ رفتن آنها به مشهد بودم، مامان روی دار قالی برای اینکه منو آرام کنه، می گفت: دعا کن آقا ما را هم یک روز بطلبه و با اقاجانت و بقیه خواهرات بریم زیارت. آن روز نمیدانم چطور شد که توانستند منو آرام کنند و  برای مدتی راهی سفر بشوند. هر وقت هم که از مامان می پرسیدم کی برمی گردند؟ جواب درست و سر راستی بهم نمی داد. اگر اشتباه نکنم پاییز همان سال یک روز غروب که باد سردی هم می وزید؛ مادر بزرگ ها به خانه ما آمدند و به مادرم چیزهایی گفتند. هر چی بود مادر رضایت داد و کمک کرد تا لباسهایم را بپوشم آماده رفتن بشوم. به کجا ؟ نه خودم می دانستم و نه خواهر بزرگترم که چند وقتی بود عکس یادگاریش با مادر بزرگ ها در سفر به مشهد مقدس روی طاقچه اتاق جا خوش کرده بود. خواهرم با اینکه کنجکاو بود تا از ماجرا سر در بیاورد و بفهمد مقصد من و مادر بزرگ ها کجاست اما خیلی بی تابی نشان نمی داد. شاید حق من میدانست که دست در دست مادر بزرگ ها که یکی را ننه و یکی را بی بی صدا میزدیم، قدم در راهی بگذاریم که از مقصدش بی خبر بودم. به گمانم بیست دقیقه ای طول کشید تا پای پیاده به میدان مرکزی شهرمان برسیم. جایی که هنوز هم اراکی ها آن را به باغ ملی می شناسند. جلوی ساختمان بزرگ و شلوغی که روی آن نقاشی بزرگی از کعبه کشیده بودند، توقف کردیم. ما هم مثل بقیه مردم برای خرید یک تیکه کاغذ- بخوانید بلیط – پشت در یک باجه کوچولو به صف ایستادیم. چند دقیقه بعد که در سالنی تاریک با بهت و حیرت تصاویر متحرکی را روی پرده دیدم و صلوات و الله اکبر گفتن های تماشاگران را شنیدم، تازه فهمیدم مادر بزرگ های مهربان برای اینکه غم و غصه آن روز را از دلم در بیارند، منو به تماشای فیلم مستند خانه خدا برده بودند. بعدا” فهمیدم خود شان هم برای اولین بار در عمرشان پا در جایی گذاشته بودند که اسمش سینما بود. قسمت من این بود که اولین سفر زیارتی ام نه با اتوبوس و قطار بلکه به مدد آینه جادو و در رکاب مرکبی خیال انگیز به نام سینما باشد. حالا سالهاست که مادر بزرگ هایم به دیار باقی پر کشیده اند و من آشنایی ام با سینما و چشیدن شیرینی زیارت را مدیون آنها هستم.
در سالروز میلاد با سعادت آقا علی ابن موسی ارضا علیه السلام با تقدیم بهترین سلام ها و تحیات به آستان و مضجع نورانی اش، توفیق رهنوردی راه اولیای خدا و ائمه هدی را برای خود و شما یاران همراه مسئلت می کنم.
از کوی تو بیرون نرود پای خیالم/ نکند فرق به حالم/ چه برانی چه بخوانی/ چه به اوجم برسانی چه به خاکم بکشانی/ نه من آنم که برنجم نه تو آنی که برانی

سعید رجبی فروتن

در کنار روزمرگی های معمول، این جا خودم و افکارم را ثبت می کنم. از فرهنگ و هنر تا سینما و نمایش خانگی... می توانید نوشته های من را در «روزانه های سینمایی» دنبال نمایید.

۱۹ comments

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

  • تقارن آغاز به کار وب سایت شما با میلاد آقا امام رضا(ع) را به فال نیک می گیرم و امیدوارم نوشته های شما و همکاری دوستان در این سایت همچنان منشا خیر و برکت برای فرهنگ کشورمان و عناصر مرتبط با آن باشد.

  • تولد حضرت ثامن الحجج امام هشتم را تبریک میگویم و راه انازی سایتتان را تبریک میگویم چه خاطره زیبا و شیرینی را طلیعه سایت قرار داده اید

  • مطلبتون رو خوندم مثل همیشه زیبا وتاثیر گذار اما اینبار بیشتر چون یاد عزیزان از دست رفته مان را باری دیگر زنده کردی

  • رواق منظر چشم من آشیانه توست / کرم نما وفرودآی که خانه خانه توست
    رویت اریکه ای معنوی و ارزشی  در زادروز تولد ولی نعمت ایرانیان علی بن موسی ارضا را به فال نیک میبینم وامیدوارم به حق ان امام هما اعتلای صنعت نمایش خانگی و افتخار افرینی دوستان این اریکه به واسطه این "وب سایت " هرروز دیده و شنیده شود .
    این تقارن خرسنده و مبارک بر صاحبان اصلی این اریکه (همه مخاطبان قدیمی و جدیدی که در وبلاگ روزانه های سینمایی مدتها همدل و رفیق بودند وهستند )مبارک.

  • با عرض سلام .تبریک بنده رو پذیرا باشد به خاطر سایتتون.می خواستم بگم اگه اشکالی نداره خبرهای سایت شما رو در سایت شبکه نمایش خانگی بزنم.می خواستم بدونم ایا راضی هستید یا نه

  • جناب فروتن
    ضمن تشکر و خسته نباشید به خاطر زحماتی که برای راه اندازی این وبسایت جامع و زیبا کشیدید پیشنهاد می کنم جدیدترین مطلب سایت را به صورت تک ستونی  بالای مطالب گذشته کار کنید تا کاملا متمایز و مشخص باشد و در ادامه مطالب گذشته را به صورت دوستونی بیاورید.

  • سلام استاد فروتن
    با تبریک تولد امام رضا(ع) که حضور مقدس و با برکتش باعث افتخار و مباهات این سرزمین است
    راه اندازی سایتتان را در این روز عزیز خیر مقدم می گویم
    باشد که فرصت آموختن و آگاهی را از سخنان شما در این سایت داشته باشیم

  • چه به اوجم برسانی چه به خاکم بکشانی/ نه من آنم که برنجم نه تو آنی که برانی
    سلام آقای فروتن عزیز
    میلاد با سعادت امام مظلوم و غریب، علی ابن موسی الرضا (ع) بر شما و خانواده محترمتان مبارک
    تبریک میگم
    سایت خوب و کاملیست
    خیلی خوب شد که دیگه یه وبلاگ نیست ! انشاالله که بشه توی این هم بی تعارف و بدون فیلتر بیایم حرف بزنیم
    ایکاش قابلیت پیام خصوصی هم به این نظرات اضافه بشه ! یه وقتایی به درد خاله زنک بازی های من میخوره
    🙂
    باز هم شاد باش عرض می کنم
    راستی با مطلب بالا هم کلی صفا کردم
    یا علی

  • راه اندازی سایت  مذکور را به شما جناب آقای فروتن و اصحاب هنر و شبکه نمایش خانگی و سینما تبریک گفته انشا الله منشا خیر و برکت برای مخاطبان و نوسینده باشد و همچنین محلی برای گفتگو تعامل و همچنین بر طرف شدن معضلات شبکه نمایش خانگی باشیم

مرا در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید