در طول سال اگر کنجکاو باشی و بخواهی فیلمی را در سینما به تماشا بنشینی، در خوش بینانه ترین حالت تعداد تماشاگر حاضر در سالن از چند نفر تجاوز نمی کند. آخرین باری که به سینما رفتم برای تماشای فیلم "بی خود و بی جهت" بود و با اینکه ده دقیقه اول فیلم را ندیده بودم، قید نشستن در سالن و تماشای سئانس بعد را زدم. زیرا غیر از من و همکارم کسی دیگری در سالن نبود و با رفتن ما مدیر سینما می توانست سئانس آخر را از برنامه نمایش حذف کند و احتمالاً معدود کارکنان سینما را زودتر به سوی خانه هایشان راهی کند.
در روزهای برگزاری جشنواره دوباره روح به سالن های سینما دمیده می شود و تو می توانی واکنش تماشاگران مستعد خنده و گریه را به عینه احساس کنی. گیرم که خیلی از تماشاگران دعوتی باشند و با بلیط های اهدایی خود را روی صندلی ها یله کرده باشند. مهم نیست چون تو می توانی هنگام ترک سالن و تا مسیر خروج از سینما گفته ها و اظهارات پراکنده ای را بشنوی که تماشاگران با همراهانشان در میان می گذارند و مجموع آنها پازلی از آرای مردمی را می سازد و تو چه با آن موافق باشی و یا نباشی، گریزی از واقعیت آن نداری.
بی خود نیست که سازندگان فیلم ها و پخش کنندگان تمایل دارند، کنار مردم بنشینند و با احساسات آنها سهیم و شریک شوند چون آنها به تناسب واکنش تماشاگران می توانند به یک استنباط و برداشت کلی از ماحصل کار برسند و در آیینه بازخوردیی که از مخاطبان می گیرند، می توانند قوت و ضعف کار را دریابند و برای اکران آینده به یک جمع بندی برسند.
از سوی دیگر شرکت و حضور مردم در سینماهای جشنواره پاسخ به یک نیاز عمومی نیز محسوب می شود. نیازی که با شرکت در آیین های جمعی و میدانی ارضا می شود و در ایران کمبود چنین مناسکی برای ابراز احساسات و تفریح و شادی های جمعی بشدت احساس می شود. اگر مدتهاست در حسرت خندیدن با خنده مردم و یا غافلگیر شدن و یکه خوردن همراه تماشاگران سینما هستید، در روزهای باقیمانده از جشنواره چنین تجربه ای را از دست ندهید.
اضافه کردن نظر