قدر آیینه بدانیم چو هست نقدی بر تکریم رفتگان و فراموشی زندگان

با درگذشت سینماگر ارزشمند و مولف سینمای ایران نگارش و انتشار یک یادداشت کمترین ادای احترام به مقام و جایگاه هنری اوست.
به جز بیماری متاسفانه عوامل دیگری دست به دست هم دادند که حدود یک ربع قرن از تماشای اثار جدید تقوایی محروم شویم. عده‌ای معتقدند موضع و ایستادگی تقوایی در برابر ضوابط و مقررات و یا آنچه که آن را سانسور می‌نامند، او قید فیلمسازی را بزند و به همین خاطر مورد تقدیس و ستایش اطرافیانش قرار بگیرد.
من با این عقیده همراه نیستم چون به نظرم دوم شأن کسی مثل تقوایی است که با وسوسه و تحریک مریدانش به سینما پشت کرده باشد و به آن تفاخر کند. به هر حال او درست یا غلط دیدگاه و سلایق شخصی خود را داشته است و یکسره چشم به دهان متملقانه ندوخته بوده است. البته در این میان نمی‌توان کم‌لطفی برخی از تهیه کنندگان را دست کم گرفت. تهیه‌کننده‌ای که می‌توانست بین سخت‌گیری‌های تقوایی و ضوابط قانونی جمع بزند و به پشتوانه سوابق و آبروی خود زمینه کار برای تقوایی در سینما فراهم کند.
به هر حال هر چه بود گذشت و تقوایی نخواست که کارنامه پرباری را از خود باقی بگذارد.
نیاز به گفتن ندارد که الحق و الانصاف در سوگ هنرمندان از دست رفته این روزها بویژه مرحوم محمد کاسبی و ناصر تقوایی اهالی هنر و البته مردم هنردوست سنگ تمام گذاشتند. این مناسبت‌های تاثرانگیز بهانه‌ای به دست داد تا اهل قلم کارنامه هنری، گوهرهای از دست رفته را مرور کنند و نقاط قوت کارهای کرده و حسرت آثار ناتمام آنها را به یاد مخاطب بیاورند.
تفاوت هنرمند با فرد عادی در آن است که با هجرت او، دو داغ و دریغ بر دل می‌نشیند. از دست رفتن آفرینشگری که می‌توانست منشا خیر و تربیت هنرمندان بیشتری در مکتب خود باشد و همچنین با هنرنمایی و خلق آثار متاخر، هنر بومی و ملی ما را وسعت دهد و بر غنای آن بیفزاید.
در چنین روزهایی که از فاصله گرفتن اگاهانه تقوایی از سینما صحبت زیاد بود و گفته شد که قریب به ربع قرن از آخرین فیلم سینمایی او گذشته است، ناخودآگاه در ذهنم به دنبال سینماگران شاخصی گشتم که در این سالها کمتر حرف و صحبتی از آنها به میان آمده است و بدتر آنکه کمتر کسی از آنها سراغ می‌گیرد.
این روزها در فکرم نام هنرمندی مدام چرخ می‌خورد که اتفاقا نام او هنرمند است.! محمد رضا هنرمند را می‌گویم. مردی که از قضا در معرفی محمد کاسبی به دنیای سینما نقش داشت. محمد رضا هنرمند کارگردان فیلم٫ تئاتر زنگ‌ها، مرگ دیگری و عزیزم من کوک نیستم، زمینه‌ای را فراهم ساخت تا کاسبی بخشی از ظرفیت‌های بازیگری خود را در مقابل دوربین به نمایش بگذارد.
هنرمند در سینمای پس از انقلاب فیلم پرفروش دزد عروسکها را دارد که در بخش‌هایی تلفیق خوبی از انیمیشن و رئال ارائه داد. کمدی‌های او در سینمای دهه هفتاد شرف دارد بر برخی از کمدی‌های این سالها که پهلو به فیلم فارسی می‌زنند و فرمول‌ها و کلیشه‌های امتحان پس داده را بازآفرینی می‌کنند.
مرد عوضی و مومیایی۳ او قطعا در فهرست کارهای خوب ژانر کمدی سینمای ایران است که وجه بارز آنها بداعت موضوع و خلق موقعیت‌های جذاب نمایشی در آنهاست.
هنرمند در تلویزیون سه مجموعه دنباله‌دار ساخت که استثنائا هر سه مجموعه دیدنی و ماندگار هستند.
طنز کاکتوس، درام زیرتیغ و درام خانوادگی آشپزباشی
آخرین فیلم سینمایی هنرمند که از بخت بد با اقبال تماشاگران سینما روبرو نشد، فیلم سمفونی نهم بود. یک فیلم فانتزی که با رگه‌هایی از طنز و اشاراتی به مقاطعی از تاریخ بود. هفت سال از تولید آن فیلم می‌گذرد.
اغراق نیست اگر بگویم هنرمند به شهادت همین یک دوجین کار به مرز سینمای مولف نزدیک شده است اما افسوس که دوری او از تلویزیون و فاصله زیاد بین کارهای سینمایی‌اش، او را از رسیدن به جایگاهی که سزاوار آن است، بازداشته است.
هنرمند را در این سالها در مجامع عمومی کمتر دیده‌ایم. در ترکیب هیات انتخاب و داوری جشنواره‌های ملی سینمای کمتر ردی از او دیده‌ایم. مباد که او نیز سرخورده از گردش ایام و دلخور از مناسباتی باشد که قدر و منزلت هنرمندانی چون او را نمی‌دانند.
امثال محمدرضا هنرمند سالمند هستند اما از پاافتاده نیستند و می‌توانند با آثار بعدی خود شگفتی ساز شوند.

حال و سراغی از آنها بگیریم. پهلوان زنده را عشق است.

به اشتراک بگذارید
سعید رجبی فروتن
سعید رجبی فروتن

در کنار روزمرگی های معمول، این جا خودم و افکارم را ثبت می کنم. از فرهنگ و هنر تا سینما و نمایش خانگی... می توانید نوشته های من را در «روزانه های سینمایی» دنبال نمایید.

مقاله‌ها: 3787

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.