چرا رئیس سازمان رسانهای اوج بعد از پانزده سال تغییر کرد، بر ما معلوم نیست و توضیحی در باره آن داده نشده است. احسان محمدحسنی به عنوان مدیر مؤسس قطعاً در زمان راهاندازی مؤسسه اوج زیر ۳۰ سال سن داشته است و از پیشینه او قبل از احراز این مسئولیت، اطلاعاتی در دست نیست. با این حال کارنامه عملکرد نسبتاً موفق او نشان میدهد که فرماندهان ارشد سپاه در انتخاب او اشتباه نکرده بودند.
مؤسسه هنری رسانهای اوج اولین سازمان از نوع خودش در سپاه نبود. پیش از تشکیل« اوج» انجمنهای سینِما و تئاتر انقلاب و دفاع مقدس با محوریت حمایت از آثاری با درونمایه رخدادهای انقلاب و جنگ تحمیلی اعلام موجودیت کرده بود و بعضا موفقیتهایی را هم کسب کرده بودند. اما حرکت کند و آثار کم شمار چنین انجمنهایی، راضی کننده به نظر نمیرسید و نمیتوانست نسبتی با بلندای اهداف و آرمانهای انقلاب و ترویج آموزههای شیعی داشته باشد. به این ترتیب اوج در کنار انجمنهای یادشده آرام آرام کار خود را آغاز کرد و نگرش نویی را در مدیریت رسانههای نوین به نمایش گذاشت.
محمدحسنی با درک عمیق فضای هنری کشور بر خلاف تلویزیون پرمدعا و بودجه خور، به مرور به بازگشت سرمایه و درآمدزایی در تولید آثار رئال و انیمیشن توجه کرد تا بتواند به توسعه فعالیتهای خود بپردازد. تولید آثاری با مخاطب جهانی بویژه در انیمیشنهای سینمایی یکی از تصمیمات درست مؤسسه اوج بود.
اوج برخلاف نهادهای مشابه دولتی مانند بنیاد سینمایی فارابی رسالت خود را با تولید و رونمایی از یک محصول تمام شده قلمداد نمیکرد. برنامهریزی برای پخش و بکارگیری روشخلاقه در تبلیغ محصول کوششی بود برای اینکه حاصل زحمات دیده شود و محتوا و پیام اثر به مخاطب خود منتقل شود. راهاندازی کاروان داعشیان اسبسوار شمشیر در دست و گسیل آنها به پردیس سینمایی کوروش در حین اکران عمومی آن موجی را ایجاد کرد و موافق و مخالف در باره کیفیت آن اظهار نظر کردند.
در تولیدات اوج رویکردهای ایدئولوژیک گل درشت نیست و در زیرمتن کار قابل جستجو بود. همین ویژگی سبب شد،اوج سال به سال طرحهای بیشتری را دریافت و مورد بررسی قراردهد.
اوج برای مدیریت منابع مالی و مصرف بهینه آنها، در بسیاری از موارد رویکرد مشارکت در سرمایهگذاری را در پیش گرفت تا به این ترتیب از نظر کمی محصولات خود ر افزایش داده و تنوع بیشتری به سبب آثار خود ببخشد.
اگر چه نقطه ثقل فعالیتهای مؤسسه اوج تولید فیلم سینمایی بود اما ساخت تلهتئاتر، سریال تلویزیونی و گونههای سرگرم کننده دیگری مثل نمایشهای بزرگ موزیکال و میدانی مانند رستم و سهراب از کانون توجه مدیریت اوج دور نماند.
درخشش، سرعت عمل و محتوای محصولات سینمایی اوج در طول دهه نود یادآور شعاع گسترده فعالیتهای حوزه هنری در دهه شصت بود که مدیریت و بیش از او هنرمندان انقلابی شاغل در حوزه تلاش داشتند تا به زعم خود سینِما را از عناصر طاغوتی و فیلمهای متعلق به آنها پاکسازی کنند. برخلاف روحیه سوپر انقلابی هنرمندان حوزه هنری در دهه شصت، مدیریت مؤسسه اوج و بدنه اجرایی آن، اعتقادی به برخورد سلبی با هیچیک از هنرمندان داخل کشور نداشتند و تمرکز خود را بر اجرای درست و هوشمندانه ایدههای خود گذاشته بودند.
شاید بزرگترین خصلت عملکردی اوج بی حاشیه بودن آن در کنار سایر نهادهای فرهنگی و هنری بود. همکاری و مشارکت اوج با حوزه هنری، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و … به خوبی نشان داد که مدیریت اوج جز به وفاق جمعی نمیاندیشد و رقابت تخریبی با دیگران جایی در قاموس آن ندارد.
اوج در ادامه آفرینشهای هنری دامنه موضوعات خود را گسترش داد تا در محدوده خاصی گرفتار نماند. فیلم سینمایی پرویزخان در گونه ورزشی، آثار سیاسی و عدالت خواهانهای مثل بادیگارد، مصلحت و خروج، شکستن نگاه کلیشهای به شخصیتهای انقلابی و سرداران نظامی و ارائه شخصیت باورپذیر از آنها در فیلمهای غریب، منصور، مجنون و چ شاهدی بر این ادعا هستند.
حاتمیکیا تا قبل از پیوستن به ابر پروژه «موسی» بیشترین همکاری را با مؤسسه اوج در ساخت فیلم داشت و پس از او کس دیگری نتوانست این جایگاه را برای خود احراز کند. به این خاطر فهرست بلند بالایی از کارگردانان در مقام تهیهکننده و کارگردان در آثار سینمایی و تلویزیونی دیده میشود. این افراد پیش از این در پروژههای مختلف تعلق خاطر خود را به ارزشهای انقلاب و وطن نشان داده بودند و اوج در انتخاب افراد تن به ریسک نداد.
با تمام این اوصاف برخی از فیلمهای اوج به دلایلی تاکنون به نمایش درنیامدهاند، بعضی آثار به سبب گرایشهای تربیتی و هستیشناسانه به قصد جذب مخاطب انبوه ساخته نشدهاند و در اکران عمومی استقبالی از آنها به عمل نیامده است. برخلاف تصور فیلمهای مؤسسه اوج الزاماً مناسب پخش از تلویزیون شناخته نشدهاند. در اپلیکیشن تلوبیون همه این آثار قابل مشاهده نیستند و شاید راحتتر بتوان نشانی از آنها را در آرشیو پلتفرمهای خصوصی پیدا کرد.!
آنچه به اختصار گفته شد به معنای بیعیب و نقص دانستن عملکرد مؤسسه اوج در مدت نسبتاً طولانی سپری شده نیست. موسسهای که به پشتوانه کمکهای حکومتی دغدغه مالی نداشت، هیچگاه به شفاف سازی روی خوش نشان نداد و امکان دسترسی آزاد به اطلاعات هزینهکردها و درآمدهای آن وجود ندارد.
امید که مدیر جوان مؤسسه بتواند در ادامه راه مدیر پیشین طرحی نو در اندازد و اوج را مامنی برای حضور هنرمندان دغدغهمند قرار دهد.
در ادامه نکتهای که باید به آن اشاره کرد این واقعیت است که آیا تعداد زیاد شرکتها و بنیادهای دولتی و عمومی در فضای هنر مزیت به شمار میرود و به رشد و بالندگی آن کمک میکند؟ آیا گسترش زیرساختهای تاسیساتی و استودیویی برای تولید انواع محتواهای سینمایی، تلویزیونی و پلتفرمی با بودجههای هنگفت و منابع عمومی کشور، الزاما هدفهای موردنظر سرمایهگذاران را آنطور که شایسته است، برآورده میسازد.؟ آنگونه که در فضای هنری کشور به عینه پیداست، میدان داری دولتیها و حکومتیها سبب کمرنگ شدن فضا برای حضور شرکتهای خصوصی شده است. یادمان باشد در جشنواره فیلم فجر سال گذشته آثار متعلق به موسسات اوج، سوره، کانون پرورش، بنیاد روایت و بنیاد سینمایی فارابی به بیش از بیست عنوان رسید تا رکورد آثار داوطلب شرکت در جشنواره شکسته شود. بطور طبیعی بخش زیادی از جوایز و سیمرغ ها هم نصیب فیلمهای ارگانی شد و بخش خصوصی فقط به کسب چند جایزه اصلی اکتفا کرد.
در صورت ادامه این روند توسعه و تقویت بنگاههای خصوصی و آنچه که به کمپانی شهرت یافته است، به افسانه و آرزو بدل خواهد شد. زیرا اقتصاد هنر هم متاثر از ساحت عمومی اقتصاد کشور، ماهیتی کاملا دولتی به خود میگیرد و زمینه به حاشیه رفتن فعالان خصوصی بیش از پیش فراهم خواهد شد.
در چنین شرایطی بخش خصوصی توانایی رقابت با نهادهای بودجه بگیر حکومتی را ندارند و ترجیح میدهد بطور انفرادی در صف داوطلبان همکاری با تشکیلات دولتی برآیند و یا آنکه تولیداتی را رقم زند که از بازگشت سرمایه آنها اطمینان حاصل کند. عرضه انبوه فیلمهای کمدی در چهار سال گذشته مصداق روشن تاکتیک انتخاب شده از سوی بعضی از فعالان سینمایی برای باقی ماندن در صحنه بوده است. این تدبیر یگانه عامل روشن ماندن چراغ صدها سالن سینما در سالهای اخیر شد و فیلمهای دولتی به رغم پرشمار بودن و صرف هزینههای سنگین نتوانستند، در چرخه توزیع و نمایش کمکی به اقتصاد سینما کنند.
عارضه مهم دیگر آن است که راهبرد موسسات حکومتی و دولتی برای تولید فیلمهای مطابق با گفتمان و ارزشهای رسمی و غیبت و عدم توانایی بخش خصوصی در این زمینه، خواه ناخواه به شائبه شکاف و فاصله بخش خصوصی(به نمایندگی از طرف مردم ) با هنجارهای موردنظر حاکمیت دامن میزند. یعنی چی؟ یعنی ارگانها و فیلمهایشان راه خود را میروند و شرکتهای فیلمسازی خصوصی نیز راه خود را میروند. درست مثل مسیری که تلویزیون انتخاب کرده است و با کاهش تماشاگران مصرانه به آنچه که فکر میکند، درست است ادامه میدهد و مردم نیز مصرف فرهنگی خود را از کانالهایی به جز تلویزیون نیز تامین و جستجو میکنند.
همین گسست باعث شد تا کمدیهای سینمایی ذائقه مردم را تغییر دهند و تولیدات ارگانی هم بعد از شکست در اکران عمومی به تلویزیون و پلتفرمهای اینترنتی راه یابند.
بحث درازدامن است، برای جلوگیری از عمیقتر شدن این شکاف چارهای نیست جز آنکه ارگانها تولیدکنندگان غیردولتی را به مشارکت فراخوانند و اجازه دهند تهیه کنندگان و کارگردانان در چارچوب گفتمان موردنظر ارگان سرمایهگذار، نگرش و اندیشههای خود را در زیر متن فیلم و فیلمنامه بروز دهند. در اینصورت رغبت کارگردانان به همکاری با ارگانها بیشتر شده و حاصل کار به مذاق تماشاگر خوش خواهد نشست.
اضافه کردن نظر