روزانه های سینمایی

هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود، نقدی بر سری‌سازی مجموعه‌های پلیسی مشابه در تلویزیون و نمایش خانگی

نقد سریالهای پلیسی

رقابت شانه به شانه تلویزیون و نمایش خانگی در استفاده مکرر و غیرخلاقه از یک ژانر می‌تواند سبب تکرار و دلزدگی شود.

پخش اولین قسمت از سریال «هشت پا»در حال و هوای ژانر پلیسی، امنیتی و اکشن یادآور انبوه مجموعه‌های ارگانی و تلویزیونی این سالهاست که از فرط تکرار به کلیشه منتهی شده است.
به جز بازیگران تقریبا ثابت در این سریال‌ها که می‌توان آن را نادیده گرفت، تیم تقریبا ثابت تهیه و اجرا بصورت پیمانکاری سالانه یک یا دو مجموعه از این دست را برای تلویزیون تدارک می‌بیند که همین امر سبب سرعت بالا در انجام مراحل مختلف کار توسط آنها شده است.
روند پیشرفت قصه، ریتم و تدوین آن، شخصیت پردازی و فرجام قابل پیش‌بینی از جمله مولفه‌های مشترک چنین آثاری است. مضافاً که عملیات پلیس و امکاناتی که در فیلم بدانها اشاره می‌شود، چندان با واقعیت موجود در سازمانهای پلیسی ایرانی همخوانی ندارد و آنچه که بیننده می‌بیند، روایت داستان به دلخواه کارگردانی است که فیلم و سریال‌های هالیوودی را الگوی کار خود قرار داده تا بدین ترتیب اقتدار و صلابت پلیس ایرانی را به نمایش گذارد.
همین چند روز پیش بود که فرمانده فراجا گفته بود با خودروی سمند نمی‌توان به تعقیب مجرمان پرداخت و ماموریت را درست انجام داد.! انبوه سازی سریال از نوعی خاص عارضه‌ای است که دامن‌گیر سریال‌های مشابه پلیسی در مدیوم نمایش خانگی نیز شده است.
البته مقایسه تلویزیون و نمایش خانگی در این زمینه شاید چندان واقع‌بینانه نباشد، زیرا تلویزیون می‌تواند در باکس پخش روزانه و یا هفتگی خود، سهمیه ثابتی را به سریال‌های پلیسی بدهد، کاری که شبکه نمایش سیما انجام می‌دهد. بحث بر سر آن دسته از سریال‌های پلیسی٫ امنیتی سیماست که در ظاهر و باطن شباهت‌های زیادی با یکدیگر دارند و تیم‌های سازنده کمتر از عنصر بداعت و خلاقیت خود بهره می‌برند تا مبادا با آشنایی‌زدایی سبب کاهش تماشاگر و نارضایتی کارفرما شوند. حال آنکه متاسفانه کف و سقف بینندگان سریال‌های تلویزیونی تا حد زیادی مشخص است و آنچه می‌تواند به خرق عادت بیانجامد، نوآوری در کشف سوژه و روایت تازه آن است.
در نمایش خانگی که تقاضای بازار در آن اصلی بنیادین است، موفقیت نسبی یک مجموعه کافی است تا طرح‌های مشابه زیادی روانه دفتر پلتفرم سرمایه‌گذار شود. نگارنده در دو سال گذشته فیلمنامه‌های پلیسی زیادی را خوانده است که عرضه آنها از سال گذشته آغاز شده است و فصل مشترک آنها تم‌ جنایی، قتل‌های زنجیره‌ای و قهرمانان پلیس با ویژگی‌های خاص شخصیتی است.
آخرین نمونه‌های منتشر شده در نمایش خانگی مجموعه‌های «گردن‌زنی» و « بازنده» است تا مخاطب معتاد شده به مجموعه‌های جنایی در این رسانه با کمبودی روبرو نباشد و در خلسه هیجانات داستانهای پرتعلیق و معمایی غوطه‌ور شوند.
در این میان بازنده سریالی است که اقتباسی بودن را به گونه‌ دیگری کامل کرده است و در ظاهر هم به جز اسامی، اصراری بر ایرانیزه کردن فضا ندارد و با بهادادن به فرم و گرافیک خاص خود، آگاهانه بیننده را به اتمسفر موردنظر هدایت می‌کند، تا شاید بیننده در حال و هوای تازه‌ای سیر کند. در این میان کارگردان عنصری را که فراموش نکرده است، بازتولید و باز اجرای شمایلی از شخصیت پلیس با بازی علیرضا کمالی است که پیش از این در مجموعه دیگری به کام مخاطب خوش آمده است و عینا آن را در مجموعه جدید به خدمت گرفته است.
در یک جمع‌بندی همچنان که گفته شد، پایبندی به قواعد ژانر در کنار روایت‌های اصیل و دیدنی می‌تواند ملال ناشی از تکرار را از خاطر بیننده محو سازد.

سعید رجبی فروتن

در کنار روزمرگی های معمول، این جا خودم و افکارم را ثبت می کنم. از فرهنگ و هنر تا سینما و نمایش خانگی... می توانید نوشته های من را در «روزانه های سینمایی» دنبال نمایید.

اضافه کردن نظر

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

مرا در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید