در این تکنگاری به سراغ آن دسته از نامداران و شخصیتهای استان مرکزی رفتهام که به خاطر ارائه خدمات موثری که به فرهنگ، دانش و هنر ایران زمین نمودهاند، سرگذشت آنها موضوع ساخت فیلم و سریالهای مختلفی شده است.
بازنمایی شخصیتهای تاثیرگذار در تاریخ و جوامع انسانی همواره یکی از جذابترین زمینه فعالیت و هنرورزی برای سینماگران بوده است. چه بسیار مردمانی که الگوی خود را برای بهتر زیستن از بین چنین شخصیتهایی برمیگزینند و پا در راهی میگذارند که مردان و زنان بزرگ آن را پیمودهاند. در بین استانهای کشور استان مرکزی به جز صنایع بزرگ و متوسط مستقر در آن به چهرهها و ستارگانی شناخته میشود که زادگاه و خاستگاه آنها یکی از شهرها و روستاهای استان مرکزی بوده است. اغلب این چهرهها در بزرگسالی و در دیگر بلاد بویژه پایتخت به مدد نبوغ و هوش سرشار خود منشاء خدمات عالیهای در مقیاس ملی و جهانی شدند و صفحاتی از تاریخ، فرهنگ و دانش این مرز و بوم را زینت بخشیدند. در این نوشتار به شخصیتهای برجسته استان مرکزی که زندگی آنها دستمایه ساخت سریال و یا فیلم سینمایی شده است، نگاهی خواهم انداخت. این چهرهها یا متولد یکی از شهرها و روستاهای استان بودهاند و یا پدران آنها زاده استان مرکزی بودهاند. شوربختانه از بین نزدیک به یکصد شخصیت برجسته، نگارنده در تحقیقات خود با بیست و چهار شخصیت علمی و فرهنگی روبرو شد که پیرامون آنها فیلم اعم از کوتاه و بلند و نیز مجموعه نمایشی ساخته شده است. سهم بسیار ناچیز صداوسیمای استان مرکزی(شبکه آفتاب) در تولید چنین محتوایی نشان از آن دارد که بضاعت مراکز استانی صداوسیما در حدی نیست که بتوان از آنها عرضه محصول با کیفیت بویژه در قالب فیلم و سریال داستانی را انتظار داشت. در پایان از همکاری آقایان مصطفی دالایی، علیرضا حسینی، رضا مهدوی هزاوه، حمید نظیری آستانه و مرتضی احمدی هرندی برای ارائه پارهای اطلاعات تشکر میکنم.
روح الله مصطفوی خمینی(۱۲۸۱–۱۳۶۸)
روح الله خمینی ملقب به امام خمینی(ره)متولد خمین است. ایشان مخالفت و انتقادات خود را ابتدا در قبال برخی از لوایح دولت و مصوبههای مجلس شورای ملی از جمله لایحه تاسیس انجمنهای ایالتی و ولایتی، اصلاحات ارضی و کاپیتولاسیون شروع کرد. رژیم شاه بعد از سرکوب طلاب در فروردین ۱۳۴۲ و سخنرانی اعتراضی امام خمینی در صحن مدرسه فیضیه نسبت به دستگیری و حصرخانگی ایشان در تهران اقدام نمود. متعاقب این اقدام قیام ۱۵ خرداد سبب شهادت و زخمی شدن جمعی از مردم شد. حصر امام خمینی یکسال به درازا انجامید و در ۱۳ آبان سال ۱۳۴۳ به دلیل آنکه ایشان روز تصویب قانون کاپیتولاسیون را روز عزای ملی نامیده بود، دولت وقت دستور تبعید ایشان به ترکیه و سپس به عراق را صادر کرد. سرانجام با ادامه مبارزات و مشارکت همه اقشار و گروههای سیاسی، رژیم پهلوی با انقلاب سراسری مردم ایران به رهبری مرجع در تبعید به سقوط نزدیک شد. روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ با فرود هواپیمای امام خمینی در تهران، شیرازه حکومت از هم پاشید و ده روز بعد انقلاب به پیروزی رسید. به دستور امام خمینی برای اعلام موافقت و یا مخالفت مردم با استقرار جمهوری اسلامی، مردم به پای صندوقهای رأی رفتند و با اکثریت مطلق رأی آری خود را به نظام جدید در صندوقها انداختند. ایشان در ۱۴ خرداد سال ۱۳۶۸ رحلت نمودند و تشییع پیکر وی به یکی از روزهای تاریخی و باشکوه ایران تبدیل شد.
در قاب سینِما و تلویزیون:
به دلیل نقش تاریخ ساز امام خمینی در رهبری مردم ایران در پایان بخشیدن به نظام پادشاهی در ایران طی جریان انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، بطور طبیعی فیلم و سریالهای زیادی در باره ایشان تولید شده است. اما نکته جالب توجه در این زمینه آن است که هیچکدام از آثار تهیه شده معرف کامل وی نیستند.
۱. فیلم سینمایی «صنوبر» (۱۳۸۰) ساخته مجتبی راعی در سینماها به نمایش درنیامد و بصورت سریال شش قسمتی از تلویزیون به نمایش درآمد. این سریال مقطع سنی ۶ تا ۱۶ سالگی روح الله را در برمیگیرد.
ویژگی اثر:
مجتبی راعی اصولاً کارگردان گزیده کاری است. او قبل از اجرا وقت زیادی را صرف فیلمنامه میکند. در بین فیلم و سریالهای ساخته شده در باره امام خمینی، از نظر کیفی فاصله معناداری با آنها دارد. رابطه علیت بین حوادث و پرداخت انسانی شخصیتها به دور از مبالغه و شعار، خصلت اغلب آثار راعی است. ادامه ساخت سریال میتوانست سندی گویا و دیدنی را از معمار جمهوری اسلامی باقی بنهد. نقطه قوت سریال حضور بازیگران و عوامل حرفهای در مقابل دوربین و پشت دوربین است.
۲.سریال«آفتاب و زمین»(۱۳۷۸) ساخته جواد شمقدری در ۱۳ قسمت تا شش ماهگی روح الله را شامل میشود.
ویژگی اثر:
بخش عمده داستان سریال به معرفی شخصیت پدر روح الله و مبارزات او اختصاص دارد. کنایه از اینکه روح سلحشوری و ظلم ستیزی روح الله خمینی ریشه در تربیت و آموزههای خانوادگی او دارد. آفتاب و زمین در زیر ژانر درام تاریخی قرار میگیرد و ابعاد سیاسی قصه جنبههای عاطفی و احساسی آن را به حاشیه برده است. استفاده از بازیگران کمتر شناخته شده مشهدی، باعث شد تا به جز شخصیت اصلی آن ولیالله مومنی، سایر بازیگران در یادها باقی نمانند.
۳. از ساخت فیلم سینمایی «فرزند صبح»به کارگردانی بهروز افخمی حدود ۲۰ سال میگذرد و تاکنون به جز یک نوبت نمایش در جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۸۹ هنوز توافق جمعی برای نمایش عمومی آن حاصل نشده است. افخمی در سالهای اخیر تدوین و ویرایش جدیدی بر روی فیلم اعمال کرد و از نسخه تازه فیلم اظهار رضایت کرده است. با این حال فیلم نمایش عمومی نداشته است؛ بنابراین نمیتوان در باره کیفیت آن اظهارنظر نمود.
۴. در سریال هفت قسمتی و اپیزودیک«روح الله»(۱۳۹۱) به کارگردانی راما قویدل و بر اساس فیلمنامهای از سعید نعمت الله، حضور فیزیکی روح الله را نمیبینیم. در عوض با داستانکها و شخصیتهایی روبرو هستیم که هر کدام خاطراتی از امام خمینی را روایت میکنند. درواقع تیم سازنده به طور غیرمستقیم شخصیت اصلی خود را معرفی کرده است. خوشتر آن باشد که سردلبران/ گفته آید در حدیث دیگران
۵. به جز فیلمسازان ایرانی سینماگران خارجی نیز به سراغ شخصیت امام خمینی رفتهاند و زاویه دید جدیدی به زندگی پر فراز و نشیب این رجل سیاسی اعتقادی گشودهاند. مستند «روح الله» (۱۳۹۶)ساخته محمد دبوق فیلمساز لبنانی محصول شبکه تلویزیونی المنار یکی از نمونه آثار پخش شده در این زمینه است. مستند بلند روح الله با حمایت سازمان رسانهای اوج ساخته شده است.
سید عیسی قائم مقام فراهانی(۱۱۶۷–۱۲۳۷ قمری)
سید عیسی ملقب به میرزای بزرگ متولد هزاوه اراک وزیر عباس میرزای ولیعهد در تبریز بود.«میرزا عیسی نه تنها مغز متفکر حکومت آذربایجان بود بلکه مربی ولیعهد بود. یکی از ماموران روسی مینویسد؛ ولیعهد پطرکبیر آینده ایران است»(آدمیت، فریدون)
در قاب تلویزیون: متأسفانه فیلم و سریال مستقلی در باره میرزا عیسی قائم مقام اول ساخته نشده است. در سریال تاریخی «تبریز در مه»(۱۳۸۹) ساخته محمدرضا ورزی که در اصل شخصیت محوری آن عباس میرزاست، به ماجراهای جنگ ایران و روس پرداخته شده است. در این سریال جمشید مشایخی در نقش میرزا عیسی وزیر و قائم مقام عباس میرزا به عنوان یکی از شخصیتهای فرعی ایفای نقش کرده است. درایت و دوراندیشی میرزا عیسی در امر دیپلماسی و مذاکره به خوبی در این مجموعه پیداست. نکته جالب توجه در این سریال آن است که به جز پدر (میرزا عیسی) به فراخور روند داستان، پسر او میرزا ابوالقاسم نیز در داستان حضور دارد.
ویژگی اثر: «تبریز در مه» در ادامه سری سازیهای محمدرضا ورزی در باره تاریخ معاصر نسبتاً بهتر از مجموعههای پیشین اوست. نقد مورخان و منتقدان سینمایی پیرامون آثار قبلی ورزی باعث اصلاح و تجدید نظر جدی او در ادامه کار شد. ترانه تیتراژ این سریال با صدای سالار عقیلی و با شعری از افشین یداللهی با مطلع «وطنم این شکوه پابرجا در دل التهاب دورانها» مشهور شد و بر سر زبانها افتاد. تأمل در پرداخت شخصیت عباس میرزا با بازی کوروش تهامی و نیز دیالوگهای محاورهای و قابل درک برای همه مردم ویژگی این سریال در قیاس با کارهای مشابه بود.
سید ابوالقاسم قائم مقام فراهانی (۱۱۵۸–۱۲۱۴شمسی)
سید ابوالقاسم متولد هزاوه اراک فرزند میرزا عیسی است. پدرش وزیر عباس میرزا ولیعهد در تبریز بود. ابوالقاسم هم در ابتدا قائم مقام عباس میرزا و سپس صدراعظم محمدشاه قاجار شد. برای شناخت سید ابوالقاسم کافی است بدانیم که او برای به قدرت رسیدن محمد شاه بعد از مرگ فتحعلی شاه متحمل رنج و مرارت زیادی شد و عده زیادی دشمنی و کینه او را به دل گرفتند. به مرور سعایت و سخنچینی درباریان و سفرای روس و انگلیس و نیز حاج میرزا آغاسی معلم شاه، سبب بدبینی شاه به وی شد و آخرالامر شاه فرمان قتل این مرد آزاده را صادر کرد. قائم مقام علاوه بر اینکه رجل سیاسی بود، در تاریخ ادبیات ایران یکی از شاعران و نثرنویسان صاحب سبک است. از او چند جلد کتاب از جمله «منشات» به ادبیات فارسی به یادگار مانده است.
در قاب تلویزیون: سریال« قائم مقام» در سال ۱۳۷۵ بر اساس طرحی از مجید رضابالا به کارگردانی و نویسندگی محمدرضا ورزی در ۵ قسمت تولید و پخش شد. در این سریال که به سفارش شبکه جهانی سحر ساخته شد، بهزاد فراهانی نقش قائم مقام را بازی کرد.
ویژگی اثر: ورزی در سالهای جوانی در حالی به سراغ کارگردانی مجموعه سریالهای تاریخی از جمله قائم مقام رفت که فاقد پختگی و تجربه لازم بود. روایت سطحی و ژورنالیستی او از اوراق تاریخ نتوانست به تولید کار ماندگاری منجر شود. سریال قائم مقام همانند سریال سلف خود« امیرکبیر» متکی به دیالوگ بود؛ با این تفاوت که سریال ضبط تلویزیونی نداشت و کارگردان با حرکت دوربین در لوکیشنهای مختلف و میزانسنهای متحرک، جلوههای بصری پویا و متنوعی ایجاد کرده بود. ورزی با اعلام نارضایتی از کیفیت سریال چند سال بعد برای جبران مافات، تلهفیلم داستانی قائم مقام را با حمایت «سیمافیلم »ساخت تا شاید ادای دینی به قائم مقام شهید شود. در فیلم داستانی« قائم مقام» علی نصیریان به عنوان ضد قهرمان و در نقش میرزا آغاسی روبروی بهزاد فراهانی بازی کرده است.
ورزی در ادامه فیلمنامه کامل سریال قائم مقام را به دست چاپ سپرد. در باره شخصیت قائم مقام فراهانی محسن دامادی فیلمنامهنویس و کارگردان سینما نیز فیلمنامه «مردی برای تمام سالها» را در سال ۱۳۷۷ نوشت. دامادی وقتی از یافتن سرمایهگذار برای ساخت فیلم ناامید شد، فیلمنامه را بصورت کتاب منتشر کرد.
میرزا تقی خان امیرکبیر(۱۱۸۶–۱۲۳۰شمسی)
میرزا تقی متولد هزاوه اراک و از هم ولایتیهای قائممقام فراهانی(پدر و پسر) است. امیرکبیر را با اصلاحات اداری، سیاسی و اجتماعی او در دوران استبداد قاجاریه به یاد میاوریم. توفیقات و استقلال رأی او سبب رشک و حسادت بدخواهان شد. او همانند قائممقام دوم خون پاکش به ناحق ریخته شد.
در قاب تلویزیون: سریال امیرکبیر در زمره نخستین مجموعههای موفق و پرتماشاگر تلویزیونی در سالهای ۱۳۶۳–۱۳۶۴ است. فیلمنامه این سریال که بعداً توسط انتشارات سروش چاپ و منتشر شد، به قلم پرویز زاهدی بود. سریال امیرکبیر که با دوربینهای تلویزیونی ضبط شد با بازی و کارگردانی سعید نیکپور تولید شد. نیکپور پس از انقلاب طرح بزرگ« قرن سرنوشت» را با موضوع تاریخ معاصر ایران(از جنگهای ایران و روس تا انقلاب اسلامی) را به تلویزیون پیشنهاد کرد. سرانجام از دل این طرح سه مجموعه مستقل شاه شکار، امیرکبیر و وزیر مختار ساخته شدند و به روی آنتن رفتند.
ویژگی اثر:
عامل پیش برنده داستان گفتگوها و نثر فاخر آن است. نویسنده بیش از آنکه چیزی را نشان دهد، حرف آن را میزند و به این خاطر کنش و ماجرای عینی در کار کمتر دیده میشود. میزانسن و بازی تئاتری بازیگران، مشخصه این سریال تلویزیونی است. در زمان پخش فهم گفتگوهای ثقیل شخصیتها برای بسیاری از بینندگان بیسواد و کم سواد دشوار بود.
شخصیت مصلح امیرکبیر به عنوان شخصیت فرعی پیشتر در سریال صاحبقران(۱۳۵۴، علی حاتمی) با بازی ناصر ملک مطیعی و در دهه هشتاد نیز در سریال صدراعظم(۱۳۸۸–۸۹) و از دل مجموعه بزرگتری به نام سالهای مشروطه به نویسندگی و کارگردانی محمدرضا ورزی استخراج و تدوین شد. در این سریال محمد صادقی نقش امیرکبیر را بازی میکرد.
همچنین در فیلم سینمایی «ناصرالدین شاه اکتور سینما»(محسن مخملباف، ۱۳۷۰)، داریوش ارجمند در سکانسهایی شخصیت امیرکبیر را بازآفرینی کرده است. در سریال طنز و ناتمام «قبله عالم»این نقش را مجتبی فلاحی بازی کرده است. در مستند/ بازسازی«امیرکبیر در خون»ساخته سجاد باغ شیخی(۱۴۰۰) رضا نوروزی در نقش امیر ظاهر شده است. این مستند بر واقعه قتل امیر و پیامدهای پس از آن متمرکز است. اکران سیار این مستند تاکنون در بسیاری از شهرها و روستاها از جمله هزاوه انجام شده است.
دکتر محمد قریب (۱۲۸۸–۱۳۵۳)
محمد قریب متولد تهران است. پدرش میرزا علی اصغر رزاز و بنکدار بازار، زاده روستای گرکان از توابع آشتیان بود.. محمد که در فرانسه در رشته طبابت تحصیل کرده بود، پس از بازگشت به ایران بنیانگذار طب اطفال شد. او منشاء خدمات بسیار گستردهای برای بیماران و اطفال در سالهای سخت بیمارهای فراگیر بود. محمد قریب بعد از کودتای سال ۳۲ در اعتراض به وضع موجود به همراه تنی چند تن از اعضای هیات علمی بیانیهای را در دفاع از دکتر مصدق منتشر کردند که باعث اخراج او، مهندس بازرگان و دکتر یدالله سحابی از دانشگاه شد.
در قاب تلویزیون: سریال «روزگار قریب» اثر ماندگار کیانوش عیاری(۱۳۸۶) براساس زندگی و خدمات دکتر محمد قریب نوشته و ساخته شده و تاکنون بارها از شبکههای مختلف تلویزیونی پخش شده است. نسخه سینمایی این سریال نیز در مناسبتها در تلویزیون به نمایش درآمده است.
ویژگی اثر: روایت واقعنمای عیاری از عصر و زمانه قریب و توجه او بر جزییات اتفاقات و روانی و یکدستی بازی شخصیتها، بعدی باورپذیر به کار او بخشیده است و از همان دقایق اولیه بیننده را به جهان داستانی خود میبرد. ناصر هاشمی و مهدی هاشمی به ترتیب دوران جوانی و میانسالی محمد قریب را بازی کردهاند. توانایی و وسواس عیاری در صحنهارایی و میزانسن هر صحنه به گونهای است که مختصات سبکی با نام و امضای او را تداعی میکند. به نقل از بازیگران گفته شده است که عیاری دستور و چگونگی اجرای بسیاری از صحنهها را ساعتی قبل از اجرا به عوامل ابلاغ میکرده است.
روزگار قریب تصویری کمیاب و سرشار از جزییات از حرفه شرافتمندانه پزشکی انسان دوست و وطن پرست است. روایت ساده و صمیمی و به دور از تکلف کیانوش عیاری به گونهای است که مخاطب حجابی بین خود و داستان سریال نمیبیند و همدلی عمیقی با شخصیتها میکند.
فتحالله مجتبایی
فتح الله مجتبایی اصالتاً تفرشی است. سال ۱۳۰۶ مادرش زمانی که او را باردار بود، برای وضع حمل به تهران رفت و پس از تولد فرزند مجدداً به تفرش بازگشت. پدر و نیاکان مجتبی از مستوفیان دستگاههای حکومتی بودند. جالب است که بسیاری از امور اداری و دفتری و مالی سلسلههای زندیه، قاجاریه و پهلوی اول را خوشنویسان و باسوادان فراهان اعم از تفرش و آشتیان انجام میدادند. فتحالله تحت تاثیر تربیت مادر که گرایشات ذوقی و عرفانی داشت به وادی ادبیات و مطالعات ادیان و فلسفه کشیده شد. او دوران تحصیل را به جز مقطع بسیار کوتاهی که به دارالفنون برای اخذ دیپلم ادبی رفت، تا دیپلم در اراک گذراند. مجتبایی در دوران حضور متفقین انگلیسی و هندی در اراک از یک سرباز مسلمان هندی زبان انگلیسی را آموخت و فتحالله هم معلم زبان فارسی سرباز شد. مجتبایی پس از گذراندن دوره کارشناسی ادبیات فارسی برای انجام تعهد خود به اراک بازگشت و به تدریس در دبیرستانهای شهر مشغول شد. مجتبایی از سال ۱۳۳۹ از طرف آموزش و پرورش به خارج از کشور عزیمت نمود و تا سال ۱۳۵۰ در دانشگاه کلمبیا در آمریکا به تحصیل پرداخت. وی همزمان از دانشگاه هاروارد دکترای تاریخ ادیان و فلسفه شرق را اخذ کرد. او در بازگشت به ایران همراه جمع دیگری از استادان به کتابهای درسی جدیدی را برای آموزش و پرورش نوشت. او در حال حاضر عضو هیات علمی دائره المعارف بزرگ اسلامی است و به چند زبان دنیا از جمله سانسکریت تسلط دارد.
در کارنامه علمی دکتر مجتبایی حدود دویست مقاله، سخنرانی، علمی، تألیف و تصحیح و ترجمه کتاب به چشم میخورد. دختر استاد( از همسر دوم و آمریکاییاش) در استودیوهای فیلمسازی هالیوود مشغول به کار است.
در قاب تلویزیون: در باره فتحالله مجتبایی تاکنون یک مستند کوتاه به نام «مدار نقطه بینش» ساخته خشایار طیار(۱۳۹۷) و یک مستند تلویزیونی با عنوان «چه خوب شد که به دنیا آمدی» از مجموعه مستند «حکایت دل» تهیه شده در شبکه ۴ سیما(۱۳۹۶) به تهیه کنندگی علیرضا حسینی و کارگردانی بیژن شکرریز تولید شده است.
ویژگی اثر: عنوان مستند تلویزیونی«چه خوب شد که به دنیا آمدی» در اصل برگرفته از سخنرانی خانم ژاله آموزگار در مراسم نکوداشت دکتر مجتبایی است. در این مستند ۵۴ دقیقهای مجتبایی در مقابل دوربین و بیشتر در محیط کارش در مرکز دائره المعارف اسلامی زندگینامه خود را بازگو میکند و در فواصل به فراخور سخن استاد تصاویر آرشیوی به نمایش درمیاید. ارزش اسنادی این مستند که از معدود سندهای تصویری و شنیداری از مجتبایی است، حائز اهمیت است. همچنین در این مستند به جز صحبتهای رئیس مرکز دائره المعارف اسلامی، دقایقی از سخنرانیهای شخصیتهای علمی در وصف مجتبایی گنجانده شده است. مستند ساختار و تدوینی کاملاً ساده و کلاسیک دارد و به عنوان یک رفرنس تصویری میتواند مورد ارجاع محققان قرار گیرد.
محمد مصدق(۱۲۵۸–۱۳۴۵)
محمد در خاندان بزرگ مستوفیان اشتیانی به دنیا آمد. پدر او محمد میرزا هدایت الله وزیر دفتر مانند برخی از رجال فراهانی از صاحب منصبان در حکومت قاجاریه بود. خاندان مستوفیان آشتیانی اغلب دیوان سالار و بورکراتهای سلسلههای زندیه تا پهلوی اول بودند. محمد مصدق از جمله نوادگان آقا محسن اشتیانی بود که به وکالت، وزارت و سرانجام نخست وزیری رسید. محمد نوجوان بود که پدرش با جلب موافقت ناصرالدین شاه نام او را در فهرست مستوفیان زیردست قرارداد و حقوقبگیر حکومت شد. پس از مرگ پدر، محمد مستوفی(امور مالیه) خراسان شد. وی پس از انقلاب مشروطیت نماینده مردم اصفهان در مجلس شد و در زمره رجال سیاسی درآمد. مدتی بعد محمد مصدق به فرانسه رفت و به عنوان اولین ایرانی دکترای حقوق گرفت. در زمان پهلوی دوم دور تازهای از فعالیتهای سیاسی را پی گرفت. در دوره رضا شاه و زمانی که نماینده مردم تهران در مجلس ششم بود، پیشنهاد شاه برای وزارت خارجه را نپذیرفت و تا عزل رضا شاه توسط متفقین به سیاست پشت کرد. نقطه عطف فعالیتهای سیاسی مصدق احراز پست نخست وزیری در سال ۱۳۳۰ بود. او به پیشنهاد دکتر حسین فاطمی، ملی شدن صنعت را پیگرفت و سرانجام در همین مسیر دشوار مغضوب دربار و دولتهای انگلیس و آمریکا واقع شد و دولتش با کودتا سقوط کرد. او در سال ۱۳۴۵ به دلیل عارضه سرطان در بیمارستان مادری خود نجمیه فوت کرد.
در قاب تلویزیون و سینما: در باره دکتر مصدق تاکنون فیلمهای مستند زیادی در داخل و خارج ساخته شده است. فیلمهای مستند: با مصدق، نفت و کودتا(مازیاربهاری)، محاکمه مصدق(احسان عمادی)، آقای نخست وزیر(محمدرضا امامقلی)، مصدق نگاهی دیگر(هدی صابر)، یادی از مبارزات دکتر فاطمی(محمدتهامی نژاد)، وکیل عاشق(ناصر زراعتی) وکودتای ۵۳ (تقی امیرانی) از جمله آثار ساخته شده و به نمایش درآمده در باره دکتر محمد مصدق است.
مستند سینمایی کودتای ۵۳ (coup 53) ساخته امیرانی فیلمساز مقیم لندن بهترین مستند ساخته شده در باره مصدق و چگونگی کودتا برعلیه اوست. این فیلم در سیونهمین جشنواره فیلم فجر سیمرغ بهترین فیلم مستند را از آن خود کرد.
ویژگی فیلم: کودتای ۵۳ در رده مستندهای تحقیقی قرار میگیرد و ابتنای خود را بر پرسشی گذاشته است تا در طول فیلم جوابی برای آن بیابد. اعترافات یک افسر انگلیسی(داربیشر) در زمان کودتا و رونمایی از اسناد تازه از نقش MI6 به شکلی خلاقه و دراماتیزه ویژگی اصلی این فیلم است. کارگردان گویی به نمایندگی از ایرانیان به سراغ شخصیتهای آگاه در کشورهای مختلف جهان رفته است تا حرفهای تازهای را از یک پیچ مهم در تحولات تاریخی ایران بشنود. ساختار روایی کودتای ۵۳ سرشار از تعلیق است و زمان ۱۲۰ دقیقهای آن به دلیل جذابیت روایت و تدوین خلاقه فیلم، خستگی و ملالت ایجاد نمیکند
در تلویزیون سریال معمای شاه (محمدحسین ورزی) نخستین مجموعه نمایشی است که تاریخ ایران را از به قدرت رسیدن رضاشاه تا انقلاب اسلامی در ۹۵ قسمت بازسازی کرده است. ورزی در این مجموعه تلاش و دقت زیادی برای انتخاب بازیگران و چهرهپردازی آنها کرده است تا مشابهت زیادی با سیمای واقعی شخصیتهای تاریخی و سیاسی داشته باشند. در سریال و در جریان ملی شدن صنعت نفت، اصغر معینی نقش محمد مصدق را بازی کرد.
ویژگی اثر: معمای شاه برخلاف بودجه سنگین و وقت زیادی که صرف آن شد اولین پخش آن در سال ۹۴ به خاطر انتقادات متوقف شد و یکسال بعد مجدداً پخش آن آغاز شد و باز هم سیل انتقادات به کیفیت سریال تا پایان نمایش آن از طرف مخاطبان و برخی از بازیگران سریال ادامه یافت. ضعف در شخصیتپردازی، نگرش ژورنالیستی و غیر دراماتیک به حوادث و شخصیتهای تاریخی، اکتفا به گریم و صحنهپردازی و تهی بودن از اندیشه و معنا، ایرادات اساسی منتقدان و شخصیتهای فرهنگی به سریال معمای شاه بود. معمای شاه هیچگاه در جدول پخش شبکههای آی فیلم و تماشا برای پخش مجدد قرار نگرفت تا مدیران رسانه ملی تاوان محاسبات و تصمیمات اشتباه خود را بپردازند. سریال در باره محمد مصدق چیزی بیش از روایتهای رسمی در باره نخست وزیر مردمی دهه سی ایران ندارد.
در سینِما تنها نمونهای که در آن میتوان سیمای مصدق را به تماشا نشست، فیلم سینمایی«خائن کشی»(۱۴۰۰) ساخته مسعود کیمیایی است.
در خلاصه داستان فیلم آمده است: در حالیکه دولت دکتر محمد مصدق با مشکلات فراوانی خصوصا تحریمهای بینالمللی مواجه است و به فروش اوراق قرضه برای اداره کشور مجبور شده، عدهای به سرکردگی سهراب صفا، مهدی بلیغ و شاهرخ به بانک ملی ایران دستبرد میزنند تا با درآمد حاصل از این سرقت، اوراق قرضه دولت را بخرند و به دولت مصدق کمک کنند
ویژگی فیلم: همانقدر که روایت دورتند و فتورمانی ورزی در سریال معمای شاه کمکی به شناخت مصدق نمیکند متأسفانه در سینِما نیز «خائنکشی» به رغم موضوع جالب تاریخی و صرف هزینه قابلتوجه برای ساخت آن، دچار کاستیهای زیادی در نگارش فیلمنامه است. فیلم در ادامه کارهای نه چندان قابل دفاع کیمیایی در سالهای اخیر است و در روایت قصه خود الکن است. شخصیتهای فیلم به خاطر نداشتن پرداخت لازم و منطق رفتاری، همدلی مخاطب را برنمیانگیزند. فیلم چند نوبت در جشنواره فیلم به نمایش درآمد و بدون اکران در سینماها در قالب یک مینیسریال در سکوهای نمایش اینترنتی بارگذاری شد. بررسی بازخورد نظرات کاربران گویای نارضایتی آنها از تازهترین فیلم مسعود کیمیایی در برگردان دراماتیک و سینمایی وقایع تاریخی است.
از سوی دیگر به شهادت تاریخ اقشار مردم برای کمک به دولت مصدق از خرید اوراق قرضه استقبال کردند و مصدق نیازمند خزانه سرقت شده بانک ملی نبود. اسناد تاریخی بر این دروغ بزرگ که دولت وقت عدهای را مامور دزدی از بانک ملی کرده بود تا به کار خرید اوراق قرضه ملی برای اداره کشور بیاید، تایید نکردهاند. ضمن اینکه با توجه به دولتی بودن بانک دزدی دولت از بان متعلق به خودش عقلایی نیست. به این اعتبار منتقدان اعتقاد دارند در فیلم «خائنکشی» جفای بزرگی در حق مصدق با بازی «فرهاد آئیش» شده است.
پروین اعتصامی(۱۲۸۵–۱۳۲۰)
رخشنده یا پروین نوه میرزا ابراهیم مستوفی آشتیانی است. پدر بزرگ پروین از ادبا و دانشمندان قرن سیزدهم هجری بود و در جوانی به عنوان مستوفی(رئیس کل مالیه) در تبریز مشغول به کار شد. پروین و پدرش اعتصام الملک در تبریز بدنیا آمدند. پروین تحت تعلیم و تربیت پدری ادیب و مترجم از همان کودکی سرودن شعر را آغاز کرد و با تحصیل در مدرسههای دخترانه تبریز و تهران به فهم اجتماعی درخوری دست یافت. پروین به پدر عشق میورزید. پدر مدیر مجله ادبی بهار و در مقاطعی رئیس کتابخانه سلطنتی و مجلس شورای ملی بود. بسیاری از اشعار پروین پیش از چاپ دیوان او در مجله پدرش منتشر میشد. پروین در اشعارش از تکنیک مناظره یا سؤال و جواب بهره برده است. پروین بیشک چهره پیشگام استیفای حقوق اجتماعی زنان در ایران است و اعلامیه«زن و تاریخ» او بدون ادا و اطوارهای رایج روشنفکران بیعمل، سند گویایی در این زمینه است. پروین در مدت کوتاهی به شغل پدری یعنی کتابداری روی آورد اما در آن کار دوام چندانی نیاورد و به پیله تنهایی خویش فرورفت. مضامین عدالتطلبانه و ظلمستیزانه در اشعار پروین موج میزند. این شاعر برجسته سال ۱۳۲۰ و در سن ۳۵ سالگی به دلیل بیماری حصبه و البته قصور پزشکی فوت کرد. مزار او در جوار مرقد بانوی کرامت حضرت معصومه(س) در قم میباشد.
در قاب تلویزیون: تنها فیلم داستانی با محوریت شخصیت پروین اعتصامی تلهفیلم«پروین اعتصامی»(۱۳۸۴) با بازی اناهیتا نعمتی و به کارگردانی مرتضی احمدی هرندی محصول شبکه ۴ سیماست. این تلهفیلم عیناً براساس نمایشنامه «گوهر چرخ ادب» نوشته اعظم بروجردی ساخته شد.
ویژگی اثر: فیلم داستانی «پروین اعتصامی» در مرز بین تلهتئاتر و تلهفیلم سیر میکند. کارگردان به متن نمایشنامه وفادار است. تمام سکانسهای فیلم در یک عمارت قدیمی و طی ۹ روز با یک دوربین تصویربرداری شد. لحن فیلم به تبع نمایشنامه سورئال است. در این فیلم پروین در ده روز پایانی عمرش با شخصیتهایی که در شعرش به آنها پرداخته است، روبرو میشود.
پس از این اولین تجریه تلویزیونی، تلاشهای فریدون حسن پور و عباس صالح مدرسهای برای تولید فیلم داستانی و مستند بر اساس زندگانی کوتاه و پربار پروین در بیست سال گذشته به نتیجه نرسیده است. تازهترین مستند پرتره در این خصوص «فصلی از هستی»(۱۳۹۹) ساخته پوران صارمی است. صارمی در فیلم ۲۶ دقیقهای به شیوه مستندبازسازی دست یازیده است. گفتار متن فیلم با صدای صدرالدین شجره بر روی فیلم خوب نشسته است. از آنجا که مبارزه روشنگرانه برای تثبیت احراز حقوق زنان یکی از سرفصلهای مهم زندگی پروین است، در سریال «شبکه مخفی زنان»(۱۴۰۰) ساخته افشین هاشمی، باران کوثری در نقش پروین اعتصامی در جریان شکلگیری کانون بانوان خودی نشان میدهد. اشاره به پروین و حضور او در سریال نقش چندانی در پیشرفت داستان ندارند. با این حال نویسنده و کارگردان به این طریق رنگ و عمق بیشتری به مضمون اثر دادهاند. «شبکه مخفی زنان» از یک منظر ادای دین تیم سازنده به زنان و شخصیتهایی است که در ایران معاصر برای محو فقر و نابرابری رنجهایی زیادی را متحمل شدند.
در قاب سینما: در سالهای گذشته فیلمسازان زیادی بر آن بودند که فیلمی براساس زندگی پروین اعتصامی بسازند. در بین این عده محمدرضا ورزی گوی سبقت را از رقبا ربود و با جلب حمایت وزارت میراثفرهنگی و بنیاد فارابی توانست به آرزویش جامه عمل بپوشد. در فیلم، یوسف اعتصامی آشتیانی با بازی شریفینیا پدر پروین یکی از شخصیت های اصلی و حامی دختر شیرین سخنش پروین در برابر ناملایمات و فشارهای جامعهای مردسالار و زنستیزاست.
ویژگی فیلم: محمدرضا ورزی هرقدر در سریالهای تلویزیونی حق مشاهیر استان مرکزی در تاریخ معاصر مانند قائممقام(پدر و پسر) و امیرکبیر را در انبوهسازیهای خود ادا نکرد، اما در ساخت فیلم زندگینامهای(بیوگرافیک) پروین به توفیق نسبی رسیده است. فیلم در بازنمایی زمینههای سیاسی اجتماعی زیست پروین فقیر است و تمرکز خود را بر کنشهای پروین در مجالس ادبی و محافل خانوادگی گذاشته است. «معجزه پروین همانند سریالهای تلویزیونی ورزی از حیث طراحی صحنه و دکور چشمگیر است. به دلیل حجم کم اتفاقات و ناقاط عطف داستان، کارگردان روایت خود را با تانی بیان میکند و به این خاطر فرصت برای عناصری مثل موسیقی، بازی در سکوت بازیگران و تصویربرداری به قدر کافی فراهم است. فیلم اطلاعاتی بیش از آنچه که اسناد مکتوب در باره پروین گفتهاند، به مخاطب خود نمیدهد. ویژگیهای برجسته پروین به عنوان یک شاعر با ذوق و پرکار و تسلط او به صنایع ادبی و دامنه گسترده مطالعات ادبی او در فیلم نمود آشکاری ندارد. بهرهگیری نویسنده فیلمنامه از یک کارشناس ادبی میتوانست سبب آشنایی او با با دقایق و آنات کار یک انسان ادبی در خلوت و جلوت باشد. فیلم «معجزه پروین» بر اساس برشهایی از سرگذشت ادبی و زناشویی شاعر پرآوازه و مردمی ایران در جشنواره چهل و دوم فیلم فجر به نمایش درآمد.
فیلم «معجزه پروین» بر اساس برشهایی از سرگذشت ادبی و زناشویی شاعر پرآوازه و مردمی ایران در جشنواره چهل و دوم فیلم فجر به نمایش درآمد. «معجزه پروین» از سوی هیات داوران جشنواره در رشتههای: بهترین بازیگر زن نقش اول، بهترین فیلمبرداری، بهترین نقش مکمل مرد، بهترین چهرهپردازی، طراحی لباس و موسیقی متن نامزد دریافت سیمرغ شد و در نهایت «مارال بنی آدم»(۱۳۶۰) موفق به دریافت سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن به خاطر بازی در این فیلم شد.
مصطفی چمران(۱۳۱۱–۱۳۶۰)
مصطفی چمران متولد تهران و پسر حسن چمران اهل روستای چمرم (چمران)ساوه بود. چمران با تحصیل در آمریکا مدرک دکترای پلاسمای فیزیک را اخذ کرد. او عضو نهضت آزادی ایران بود. مصطفی به اتفاق امام موسی صدر جنبش امل را در لبنان تاسیس کرد. بعد از انقلاب مدتی نماینده مجلس شورای ملی و سپس وزیر دفاع در کابینه مهندس مهدی بازرگان شد. او در کنترل ناآرامیهای شهرهای مریوان و پاوه نقش موثری ایفا نمود. چمران در منطقه عملیاتی دهلاویه بر اثر ترکش خمپاره به شهادت رسید.
در قاب تلویزیون و سینما: مستندهای زیادی در باره چمران ساخته شده است. «از کوچ تا اوج» نخستین مستند بلندی ۵۶ دقیقهای است که در آن نیایشها و دست نوشتههای مصطفی با صدای مهدی برادرش مهدی خوانده میشود. در مجموعه مستند ۲۹ قسمتی«فرماندهان» محصول شبکه اول سیما، فیلم شهید چمران را «علی حمید» کارگردانی کرده است و دقایق زیادی از این فیلم ۲۶ دقیقهای به صحبتهای مهدی چمران در باره برادرش اختصاص دارد. در مستند کوتاه «چمرانم آرزوست» که دفتر نمایندگی صداوسیما در لبنان آن را تهیه کرده است، مبارزین لبنانی خاطرات خود را از دوران حضور چمران در لبنان نقل می کنند. واحد روایت فتح نیز در چهل سال گذشته مستندها و ویژه برنامههایی را در سالگرد شهادت چمران به روی آنتن برده است. ویژگی مشترک مستندهای ساخته شده متن مشابه آنهاست که نشان از منابع یکسان تحقیقاتی و عدم خلاقیت در نگارش گفتار متن آنهاست. متفاوتترین فیلم در باره چمران انیمیشن« مصطفی»(۱۴۰۰) از مجموعه «نامها» با تکنیک کمیک موشن ساخته سیدرضامیرکریمی است که در آن به جز پرویز پرستویی جمع دیگری از هنرمندان به عنوان صداپیشه حضور دارند.
در بین سینماگران ابراهیم حاتمیکیا بیش از بقیه مجذوب شخصیت مجاهد و زاهد چمران شد و فیلم سینمایی «چ»(۱۳۹۲) را برای او ساخت. فیلم روایت دو شبانهروز حضور چمران در ناآرامیها کردستان است.. در فیلم فریبرز عربنیا برای ایفای نقش چمران انتخاب شده بود.
ویژگی اثر:« چ»سینماییترین ساخته حاتمیکیا با تمام مولفهها و عناصر بیانی سینماست. حاتمیکیا در بازنمایی چمران آشنایی زدایی میکند و برخلاف تصور سعی او فقط این نیست که چمران را قهرمان بلامنازع صحنه های نبرد و درگیری نشان دهد. چمران رویکرد گفتگو محور و مذاکره را بر شلیک گلوله مقدم میشمارد. کارگردان بر جنبههای کمتر گفته شده از شخصیت درون گرا و عارفانه چمران تاکید دارد. قهر فریبرز عرب نیا در اواخر فیلمبرداری سبب حاشیههایی برای فیلم شد. زمان طراحی دقت در طراحی و اجرای جلوههای ویژه بصری، جایزه سیمرغ را برای فیلم به همراه آورد.
پرفسور محمود حسابی (۱۲۸۱–۱۳۷۱)
محمود حسابی متولد تفرش فیزیکدان نامدار جهانی در چهار سالگی به اتفاق خانواده به بیروت عزیمت کرد. دوران تحصیلات متوسطه او همزمان با جنگ جهانی اول بود. به این خاطر در خانه درس خواند. او در ۱۹ سالگی دارای دو دانشنامه لیسانس ادبیات و بیولوژی از کالج آمریکاییها بود. در ۲۵ سالگی دکترای فیزیک را از دانشگاه سوربن فرانسه اخذ کرد. دانشکدههای فنی و علوم دانشگاه تهران یادگارهای او به عنوان پدر فیزیک نوین ایران است.
در قاب تلویزیون: در باره شخصیت دکتر حسابی تاکنون چند مستند تلویزیونی و غیر تلویزیونی به شرح زیر ساخته شده است.
۱.مستند« دیدار با بنیانگذار فیزیک نوین ایران» محصول شبکه اول سیما به مدت۴۷ دقیقه نویسنده: آصف نیا آریانی کارگردان حسین مختاری زمان ساخت: دهه شصت
ویژگی اثر: نخستین مستند تلویزیونی است که در باره دکتر حسابی ساخته شد و بینندگان زیادی در دهه شصت پای تماشای آن نشستند. بسیاری از صحنه های فیلم در زمانی گرفته شد که محمود حسابی در قید حیات بود.
۲.«مردی که زیاد میدانست»
نویسنده و کارگردان رضا محمدی ۵۰ دقیقه(۱۳۹۴) تهیهکننده مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی
این اثر قصد دارد از چهره مردی غبار بزداید که برخی بصورت مبالغهامیزی او را برتر از افرادی مثل انیشتین و نیوتن میدانند در صورتی که دکتر حسابی خود را خادم علم و کشور ایران میدانست.
ویژگی اثر: عنوان فیلم با اینکه تکراری است، صفت مناسبی برای دانشمندی است که در خیلی از شاخه های علوم پایه فردی مبرز و اگاه است. فیلم بر پشتکار، مطالعه و تحقیق دکتر حسابی تا واپسین دقایق عمر تاکید دارد.
۳.مستند «چشمهایی که دید» ساخته میلاد محمدی به مدت ۶۴ دقیقه سال تولید:۱۳۹۸
ویژگی فیلم: از مستندهای قبلی ساختار بهتری دارد و تجهیزات دیجیتالی در ساخت فیلم کیفیت مطلوبی به آن بخشیده است. روایت فیلم مبتنی بر گفتگو با ایرج حسابی فرزند دکتر حسابی است.
عیسی بهادری(۱۲۸۴–۱۳۶۵)
در وصف استاد عیسی بهادری کسی را سزاوارتر از استاد فرشچیان سراغ ندارم که بتواند حق مطلب را در باره او ادا کند. زیرا تخصص و حرفه آنها یکی است و محمود سالها شاگرد عیسی بود. «تصور میکنم والاترین ویژگی او(بهادری) ایجاد رغبت در شاگردان به ویژه خود من بود و بواسطه بیان گیرا و جذابی که داشت میتوانست به خوبی این شور و شوق را در شاگردانش ایجاد کند. راهنماییهای او در خودسازی من بسیار مؤثر بود.»
عیسی سال ۱۲۸۴ شمسی در یکی از روستاهای کمیجان اراک دیده به جهان گشود. در نوجوانی همزمان با تحصیل در بازار فرش اراک در محضر طراحان نقشه فرش شاگردی کرد و سپس راهی تهران شد تا در مدرسه کمالالملک نزد استاد اسماعیل آشتیانی، اصول نقاشی را یاد بگیرد. او مینیاتور را از استاد حسین بهزاد فراگرفت و در سال ۱۳۱۵ راهی اصفهان شد و سنگ بنای هنرستان هنرهای زیبای آن شهر را بنیان نهاد. بهادری همزمان در مرمت و حفظ و نگهداری کتیبهها، نقاشیها و دستنوشتههای هنری موجود در ابنیه تاریخی شهر همت گماشت. او در سال ۱۳۱۸ ریاست هنرستان را زیرنظر وزارت فرهنگ برعهده گرفت. عیسی را مبدع طرحهای تازهای در طرح و نقشه فرش میدانند. او مبتکر نقشهای گل، برگ و پرنده به جای اشکال هندسی بر روی خاتم است. در بین آثار او قالیهای بشریت، شکار چرخ و ستاره دریایی شهرت بیشتری دارند. بهادری سال ۱۳۵۸ پس از اعدام نسنجیده دکتر اکبربهادری فرزند عیسی و نماینده مردم اراک در آخرین دوره مجلس شورای ملی و از جمله بانیان بیمارستان مردم در جنوب شهر تهران و نیز بیمارستان قدس اراک، عیسی غمگسارانه به فرانسه مهاجرت کرد. او سالهای پایانی عمر را نزد دخترش گذراند و در سال ۱۳۶۵ در پاریس دیده از جهان بربست. استاد فرشچیان به عنوان هنرجو و شاگرد شایسته بهادری توانسته است به خوبی راه او را در نگارگری ایرانی ادامه دهد.
در قاب تلویزیون: خوشبختانه در دو سال گذشته مستند «راز عیسی» به کارگردانی آبتین شمیلی ساخته شد. شمیلی چند سال قبل مستند پرتره استاد فرشچیان را برای شبکه چهار سیما تولید کرده بود. از مستند «رازعیسی» روزهای آینده در جشنواره فیلم مستند حقیقت رونمایی میشود. کارگردان در این فیلم بلند در نبود فیلم و مصاحبهای از بهادری به سراغ ۱۵ تن از چهرههای مطرح هنرهای تجسمی کشور رفته است و رمز و راز آثار بدیع عیسی بهادری را تبیین کرده است. یکی از موضوعات مهم در این فیلم راستیازمایی و اصالتسنجی تابلوها و آثاری است که به غلط به استاد نسبت داده شده است و اصطلاحاً فیک محسوب میشوند. گفتار متن فیلم از نگاه نوه دختری عیسی روایت شده است.
علی حاتمی (۱۳۲۳–۱۳۷۵)
تبار تفرشی دارد. پدر علی پس از مهاجرت از تفرش به تهران با مشقت توانست در یک چاپخانه به شغل ثابتی دست بیاید و با دست کردن در گارسه یا همان جعبه حروف سربی، روزی خود را بجوید. در چاپخانه علی هر بار که پدرش با چیدن حروف سربی کلمه یا جملهای را سروشکل میداد، آن را میخواند و از کشف آن لذت میبرد. علی در جوانی خودش این فرصت را یافت که از گنجینه لغاتش، کلماتی را بیرون بکشد و با پسوپیش کردن آنها صفحه سپید کاغذ را به میدانی برای رقص موزون کلمات تبدیل کند. علی در نوجوانی به بیماری سختی مبتلا شد و ناگزیر در عمارت بزرگی به سبک معماری قجری که متعلق به یکی از بستگان مادریاش بود، سکونت گزید. در این اقامت اجباری یکساله و شاید قرنطینه، مرغ خیال علی به پرواز درمیامد و با سرک کشیدن به پستوها و سرداب و مطبخخانه به عوالم پر رمز و رازی میرفت که پیش از این با خواندن قصهها و افسانههای کهن آن را تجربه کرده بود. علی در این سیر هر روزه که با عبور از پنج دریهای مشبک آغاز میشد و با سر خوردن از ستونهای ایوان ادامه مییافت، به تالار مجلل و پردههای خوش رنگش پا میگذاشت و به جست و خیز کبوترها بر کنگره لبه پشتبام زل میزد. او سپس همسفر کبوتران در آسمانی آبی شهر میشد تا از لالهزار و ویترینهایش نور و روشنی وام بگیرد. در این سفرهای هر روزه علی دردش را از یاد میبرد و از نگاه ترحمامیز اطرافیان خلاصی مییافت. روزی که علی در عین صحت و عافیت عمارت را ترک کرد، نمیدانست که تأثیرات سفرهای ذهنی و خیالی او که از کاشیهای منقش سر در هشتی عمارت رنگ میگرفت، تا سالها بر ذهن و ضمیر او باقی میماند. علی در ادامه راه کاروان شاعران و نویسندگان زادگاهش تفرش، در درام به دنبال زبان ویژهای بود تا همچو رختی بر تن نمایشنامهها و فیلمنامههایش بپوشاند. او دوست داشت به زبانی آراسته و پیراسته دست یابد تا مثل تلمیحات در شعر، ارجاعاتی به حکمت و مثلها و متلهای فارسی بزند. علی حاتمی در دهه ۵۰ و ۶۰ با ساخت تعداد زیادی فیلم و سریال سرانجام به زبان و نگاه موردنظرش رسید تا زبان سینمایی او ممتاز جلوه کند و در ورای رنگ و لعاب ظاهری خلقیات بد و خوب ایرانیها را یادآور شود. در گنجینه افتخارات سینمای ایران علی حاتمی و آثار سحرانگیز او جایگاه ویژه و بی بدیلی دارند.
در قاب تلویزیون: بطور طبیعی از شخصیت استثنایی و هنرمند بی بدیل سینِمای ایران مرحوم علی حاتمی مستندهای کوتاه و بلند زیادی ساخته شده است. نکته جالب توجه و مشترک در اغلب مستندهای ساخته شده، ارجاع مکرر مستندسازان به صحنههایی از فیلمها و سریالهای درخشان به جامانده از حاتمی است. درواقع به جز گفتار متن و یا نقل سخنان دوستان و همکاران حاتمی در سینِما در نهایت گویاترین سند برای اثبات نبوغ و خلاقیت مثالزدنی حاتمی فیلم و سریالهای اوست که همچون نگینی بر حلقه سینمای ایران نورافشانی میکنند.
۱.سوتهدل: (۱۴۰۰) تهیه کننده: سالار تهرانی کارگردان فرشاد خلیلپور محصول شبکه چهار سیما این مستند تلویزیونی طولانیترین مستند ساخته شده در باره کارنامه سینمایی و تلویزیونی حاتمی با مدت زمان ۱۱۲ دقیقه است. ذر« سوته دل» کارگردان حسب مورد به سراغ عواملی از آثار یادشده که در قیدحیات بودهاند رفته است و با آنها صحبت کرده است.
۲. «دلشده»(۱۴۰۱) از برنامه چکاد محصول شبکه چهار سیما ساخته مشترک رضا عاطفی و شبنم حسینی به مدت ۵۴ دقیقه گفتار متن فیلم بازخوانی یادداشتهای حاتمی در باره برخی از فیلمهای اوست. اثر با استفده از تصاویر آرشیوی مروری فهرست وار بر آثار تلویزیونی و سینمایی علی حاتمی دارد.
۳. «آن معلم بیاستاد»(۱۳۹۵) محصول شبکه مستند سیما به تهیهکنندگی سید وحید حسینی و محدثه گلچین عارفی به مدت ۶۳ دقیقه در این مستند نیز دوستان و همکاران حاتمی در پروژه های سینمایی و تلویزیونی او در پس از انقلاب خاطرات خود را کارگردان فقید و دقت وسواسگونه او را در جزییات صحنهپردازی و فیلمبرداری و صداگذاری نقل میکنند. در فواصل این مستند تابلویی از پرتره حاتمی بر بوم نقاشی کامل میشود و نغماتی از ساز سهتار به گوش میرسد. این مستند نیز اتکای زیادی به تصاویر آرشیوی دارد.
۴. برنامه تلویزیونی «مستند زندگی علی حاتمی» (۱۳۹۱) محصول شبکه جامجم سیما. ساخته مشترک الهام قرهخانی و سید وحید حسینی با اجرای اکبر عالمی
در این مستند ترکیبی فیلمهایی به نمایش درآمده که سال ۱۳۸۳ ضبط شده بودند و به شیوه سایر مستندهای تولید شده ساختار گفتگو محور دارد. هنرمندانی جمشید مشایخی، محمدعلی کشاورز، مرتضی احمدی، ژاله علو، مرتضی ممیز، جمشید لایق، سروش خلیلی، فخری خوروش، بیژن محتشم، داریوش اسدزاده، جلالالدین معیریان، اصغربیچاره، بیژن بیرنگ، مجید میرفخرایی و احمد بخشی در فیلم به تحلیل شخصیت هنری زندهیاد حاتمی میپردازند.
احمد عبادی (۱۲۸۵-۱۳۷۱)
داریوش پیرنیاکان اعتقاد دارد، امیرکبیر علیاکبر خان را از فراهان به دربار ناصری برد تا او یگانه نوازنده خلوت همایونی شود و با سرپنجه های هنرمندانهاش حال شاه شاعرپیشه را خوش کند و سبب مسرت خاطر قبله عالم شود.
علی اکبرخان فراهانی، سه پسر هنرمندش میرزا حسن، میرزا عبدالله و آقا حسینقلی و نوههایش از جمله احمد عبادی فرزند میرزاعبدالله و علیاکبر شهنازی پسر آقا حسینقلی جملگی از استوانههای موسیقی سنتی ایران در بداههنوازی، تکامل مکتب تار و سه تار و تدوین ردیف موسیقی و تجدید نظر در دستگاههای موسیقی ایرانی هستند.
در بین خانواده فراهانی، از متاخرین آنها استاد احمد عبادی و علیاکبر شهنازی اسناد تصویری و شنیداری فراوانی برجا مانده است و شاگردان زیادی در مکتب آن دو به نوازندگان و آهنگسازان چیرهدستی بدل شدند. احمد مبدع روش کوک و نوازندگی سهتار است. با تمهیدات ذوقی او سه تار در کنار دیگر سازهای سیمی ارج و قرب یافت و صدای آن در دورانی که امکانات فنی پیشرفته ضبط و پخش صدا فراهم نبود، به خوبی شنیده شد.
در قاب سینما: تقدیر اینگونه بود که یکسال قبل از وفات احمد عبادی، مستندساز توانای کشور محمد تهامینژاد موفق شود تا رضایت او را برای بردن دوربین به خانهاش بگیرد. تهامی نژاد و تیم کوچکش توانستند یکی از بهترین سندهای تصویری از استاد را در آموزش شاگردان و گفتگو با آنها ضبط کنند و به تصویر بکشند. مستند «استاد عبادی» طی چند جلسه و در ساعات محدودی که حال استاد عبادی مساعد بود، فیلمبرداری شد. روش و طرح موردنظر تهامینژاد برای ساخت این مستند توجه به سلوک و عادات شخصی عبادی بود. به گونهای که به مرور بین کارگردان و عبادی تفاهم و همدلی حاصل شد تا مستند متفاوتی از ماههای پایانی عمر استاد به گنجینه سینمای مستند ایران افزوده شود.
ویژگی مستند: بیست سال بعد از ساخت مستند استاد عبادی تهامی نژاد در گفتگویی مفصل خاطرات خود را از ساخت فیلم و حضور در محضر استاد بیان کرد تا خواننده متوجه شود که او با چه صبر و متانتی توانسته است، به حریم استاد داخل شود و ضمن رعایت حال او، طرح خود را نیز برای روایت هنرمندانه از شخصیت عبادی به خوبی پیش ببرد.« طراحی کار روی سه موضوع آموزش سینه به سینه ، “حال” در موسیقی ایرانی و شرایط اجتماعی موسیقی ایرانی تکیه دارد. در تمام احوال این سه مضمون به شدت رعایت شده است. به ویژه با بسته بودن فضا می خواستم همان دلتنگی اولیه وتاریخی را زنده نگهدارم و به نحو دیگری روزمره را به تصویر بکشم که با نشانه خودش را توضیح می دهد.»(تهامینزاد،محمد)
مستند ۴۳ دقیقهای استاد عبادی(۱۳۷۰) که با دوربین ۱۶ میلیمتری فیلمبرداری شده است، در اینترنت قابل مشاهده است.
علیاکبر شهنازی(۱۲۷۶-۱۳۶۳)
علی اکبر شهنازی در کودکی مقام استادی برخی از شاگردان پدر خـویش را احـراز کـرد و این نکته بـسیار حـساس در عصر تدوین و تکوین ردیـف مـحسوب میشود. او برخی مواقع خارج از همراهی پدر در امر تدریس، کلاسهای پدر را به تنهایی اداره میکرد.
نقش عـلی اکـبر شهنازی در پاسداری و پاسبانی نظام دستگاهی ایران، بهویژه ردیفسازی و همچنین در رسمی ساختن سـاز تـار بسیار برجسته است. اینکه سنت نوازندگی تـار مـانند سـنتهای دیگر سازها، دستخوش گسست نشده، مـرهون خـدمات علی اکبر شهنازی است.
از جمله شاخصهایی که به مکتب شهنازی وجه خاصی میدهد، سازی کردن در مقابل آوازی شدن موسیقی دستگاهی ایران بود.
در قاب سینما: خانم محبوبه پیرمردی در سال ۱۳۸۱ مستند ۲۷ دقیقهای «زخمه نامیرا» را در باره علیاکبر شهنازی (۱۲۷۶-۱۳۶۳)را ساخت. این مستند مربوط به پروژه کارشناسی کارگردان فیلم است که با همکاری استاد صدیق تعریف، شامل گفتگو با همسر خانم زهرا کریم(همسر شهنازی) و همچنین استادان داریوش پیرنیاکان، حسین دهلوی و داریوش طلایی و عطا جنگوک است.
ویژگی فیلم؛ در سکانس آغازین فیلم دوربین در قبرستان از روی قبرها عبور میکند. صدای استاد که بخشی از زندگینامه خود را شرح میدهد، بر تصاویر شنیده میشود. دوربین در پایان سنگ مزار شهنازی را در قاب میگیرد. این مستند ویدیویی گفتگو محور که در فواصل آن شاگردان استاد تارنوازی میکنند، در اینترنت در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است. در فیلمهای استاد عبادی و زخمه نامیرا صحنههایی از اجرای دو استاد در ارکسترها و گروههای موسیقی تلویزیون ملی ایران بشدت خالی است.
محمد صالح علا
محمد سال ۱۳۳۱ در اراک به دنیا سلام کرد. اولین آوازی که در گوش او پیچید، اذانی بود که پدر روحانیاش خواند. محمد در کودکی روزی که دست در دست مادر به تماشای یک نمایش شاد مذهبی در خانه همسایه ایستاد، قند تو دلش آب شد و احساس کرد چه جالب آدمها میتوانند رونوشتی داشته باشند و کسی غیر از خودشان باشند و نقش بازی کنند. تولد دوم محمد در دنیای هنر رخ داد.
صالح اعلا در جوانی به لندن رفت و سینما و تلویزیون خواند و در بازگشت در دانشکده هنرهای دراماتیک درسهای بازیگری و کارگردانی را زمزمه کرد. محمد نزد کسانی زانو زد که از دل و سودای دل خبر داشتند و خریدار شیرینی از دکانی بود که متاعی جز شکر نداشت. قدرت قلم محمد در برگردان نمایشی و امروزین منظومههای ادب پارسی خیلی زود ظاهر شد. تلهتئاتر «لحظه» در ۱۲۰قسمت از او در تلویزیون پیش از انقلاب طوفانی به پا کرد و راه او را در تئاتر، سینما و تلویزیون به عنوان نویسنده و بازیگر بیش از گذشته همواره کرد. صالح علا از سال ۶۹ پیشنهاد بازی در فیلمی را نپذیرفت و به تمنای دل نازکش به تدریس و اجرای برنامههای رادیویی و تلویزیونی و نوشتن پرداخت.
در قاب تلویزیون: تنها فیلم مستند در باره صالح علا« زائر شبهای بارانی» ساخته هامون شیرازی در سال ۱۳۹۶ رونمایی شد.
ویژگی فیلم: مستند «زائر شبهای بارانی» بیمقدمه شروع میشود و یکباره به نقطه پایان میرسد. درست مثل طبع خود محمد صالح علا که تا وقتی حال و حوصله دارد، دل میدهد و دلبری میکند و وقتی خلقش سرجایش نباشد، کرکره را پایین میکشد و به سقاخانهای که در خانهاش علم کرده، پناه میبرد.
در فیلم محمد از دوران کودکیاش در محیطی بسته صحبت میکند. جایی که او چشمش به دختری به جز محارم نمیافتاد و به همین خاطر وقتی دختری در قاب نگاهش قرار میگرفت، دلش را با خود میبرد. محمد از خواندن کتابهای جلد سفیدی میگوید که با خودکار بر پیشانی آنها نام خدا را مینوشت تا مشغولالذمه پدر روحانیاش نشود.
او به یاد دوستان کوچ کردهاش بیژن مفید، عباس نعلبندیان، مهدی اخوان ثالث، شکیبایی و دیگران آسمان چشمانش ابری میشود و چنان حسرتمندانه از آنها حرف میزند که جای خالی آنها را هیچ آهی پرنمیکند.
در روایت ۵۴ دقیقهای مستند معلوم میشود که محمد از نوجوانی همنشین شب بوده و دستش در تشت شبهای پررمز و راز بوده است. او جهان را عاشقانه دوست دارد و باور دارد در هر گردش زمین این آدمها هستند که دور هم میگردند و قربان صدقه هم میروند.
آنقدر تکگویی صالح علا مرغوب و شاعرانه است که فیلم بینیاز از روایت ثانویه و ابژکتیو است.
فیلم از حیث صحنه و گرافیک تصویری در ظاهر فقیر و ندار است اما در باند صدای فیلم، در نبود موسیقی و افکت، مخاطب با کلام آهانآهان دار و نمکین صالحعلا سوار بر مرکب خیال به تونل زمان میرود و پردههایی رنگرنگ از تاریخ نمایش و سینمای کشور میبیند.
بهزادفراهانی
روستازاده درمنکی در آستانه هشتاد سالگی است. بهزاد به پشتوانه سختیهایی که در زندگی شهری و روستایی کشیده است، انبانی پر از تجربههای زیسته دارد. او در داخل و خارج از کشور بازیگری و کارگردانی تئاتر را خوب آموخت و طی ۶۰ سال فعالیت تعداد زیادی نمایشنامه برای صحنه و اجرای رادیویی نوشت. صدای گرم، پرحجم و استعداد ژرف در بازیگری سرمایه او برای بازی در بیش از یکصد فیلم، سریال و نمایش شده است.
فراهانی به وقت هجوم ارتش عراق به ایران اولین هنرمندی بود که به این واقعه واکنش نشان داد و نمایش «در سنگر» را به روی صحنه برد. بعدها مسعود فروتن همین نمایشنامه را به عنوان تلهتئاتر کارگردانی کرد و به روی آنتن تلویزیون برد.
در قاب تلویزیون: دو سال از ساخت اولین فیلم سینمایی بهزاد فراهانی بر اساس رمانی از خودش با نام «میهمانی از کارائیب» میگذرد اما هنوز فیلم به اکران عمومی در نیامده است.
در باره این هنرمند خوش قریحه و ذوالفنون و خانواده هنرمندش فقط یک فیلم مستند تلویزیونی ساخته شده است.
در مجموعه «ستارگان صحنه کار»(۱۳۹۴)یکی از قسمتها به بهزاد فراهانی اختصاص یافته است.
ویژگی اثر:
مستند گزارشی بهزاد فراهانی شامل گفتگوی کوتاهی با فراهانی و نمایش دقایقی از پنج تلهتئاتر پخش شده از او در تلویزیون است. فراهانی در تلهتئاترهای یکی از این روزها(فریدون فرهودی)، سنگ و سرنا(نصرت رحمانی)، بینوایان( بهروز غریبپور )، همه پسران من(محمد رحمانیان)و پول(حسین فرخی) به ایفای نقش پرداخت و خاطراتی از بازی در آنها را با دوربین برنامه در میان میگذارد.
مستند یادشده و کیفیت ساخت آن درخور هنرمند پرآوازهای مثل بهزاد فراهانی نیست و مدت کوتاه ۳۳ دقیقهای آن ظرفیتی برای بیان کارنامه پربار صدای تئاتر ایران باقی نمیگذارد.
سیدضیالدین دری (۱۳۳۱–۱۳۹۷)
در شهر ساوه خیابانی را به نامش کردهاند و سردیسی را از او گذاشتهاند تا ساوجیها هر بار با دیدن او افتخارآفرینان شهرشان را به یادآورند و تلاش او را برای ترجمان هنرمندانه و سینمایی بخشی از تاریخ این کشور در سریالهایی مثل کیفانگلیسی و کلاه پهلوی تحسین کنند.
»سیدضیاالدین دری» از پدر و مادری ساوهای در سال ۱۳۳۱ و در زمانی که ایران باردار نقطه عطف مهم و پرالتهابی در تاریخ خود بود، در محله نواب تهران به دنیا آمد.
سید ضیا از کودکی در تقلید و بازی درخشان بود و با برخورداری از حافظهای قوی آثار بسیاری از بزرگان فرهنگ و تاریخ را خوانده و به خاطر سپرده بود. ضیا با یکبار نشستن پای روضهخوان منزل میتوانست همانند او برای مادر و مادر بزرگش مجلس گرمی کند و با صدای محزونش اشک از دیدگانشان جاری سازد.
بخت و اقبال ضیا بلند بود که در خانوادهای اهل سیاست و فرهنگ بزرگ شده بود. پدرش کارمند عالیرتبه بود و با سرمایه شخصی نشریهای را منتشر میکرد. در عمارت بزرگ آنها همیشه تنور نقل و نقد اخبار داغ سیاست گرم بود. سید ضیا از نوجوانی با نام بسیاری از سیاستمداران ایران و جهان آشنا بود. تأثیر آموزهّهای سیاسی بعدها در آثار او مثل«لژیون» که در آن به فرقه فراماسونری پرداخته بود و «کیف انگلیسی» که به مداخلات دولت انگلیس در انتخابات مجلس اشاره داشت و «کلاه پهلوی» که کشف حجاب رضاشاهی را مدنظر قرار داده بود، به خوبی پیدا بود.
دری تا قبل از مرگ کارگردان پرکاری نبود اما به جز گزیدهکاری و صرف وقت زیاد برای مطالعه و تحقیق، موانع اداری زیادی باعث تأخیر و وقفههای طولانی در کار او میشدند. او از تغییرات مدیریتی در سینِما و تلویزیون بیشترین آسیبها را دید و عمر گرانبهای او در پای دیوانسالاری موجود به هدر رفت. ضیا تحصیلات عالیه ناتمامی داشت اما در متن کارهای او پختگی و بلوغ فکری و معرفتی موج میزند. او از زمره سینماگران مؤلف و صاحب اندیشه بود که در هر فیلم یا سریالی قادر بود جهان داستانی خود را بنانهد و مخاطب را با آن همراه سازد. دری در سال ۱۳۹۷ به دلیل عارضه کبدی به نقطه پایانی زندگی خود رسید و حسرت دیدن کارهای زیباتری از خود را در ما باقی نهاد.
در قاب تلویزیون: شبکه افق سیما در سالهای ۹۵ تا ۹۷ با ساخت مجموعه مستند ۱۳ قسمتی با عنوان «دکوپاژ» یکی از قسمتهای آن را به کارنامه هنری ضیاالدین دری اختصاص داد. در این مستند ۵۰ دقیقهای مهدی زنگنه در مقام کارگردان با دری در لالهزار، شهرکسینمایی، محله نواب و خانه او همراه میشود و خاطرات او را در باره آثار ماندگارش به تصویر میکشد.
ویژگی اثر: در مستند پرتره«دکوپاژ» به تهیه کنندگی مازیار هاشمی کارگردانان مختلفی به سراغ فیلمسازان مؤلف رفتهاند و به همین خاطر رنگ و بوی فیلمهای با یکدیگر تفاوت دارد. در اپیزود مربوط به سازنده کیف انگلیسی و کلاه پهلوی مخاطب به خوبی متوجه میشود که دری فردی صاحب تحلیل و نگرش از تاریخ سیاسی معاصر ایران است و آثار او برآمده از دل و نگاه شخصی او به فرازهایی از تاریخ ایران است. مقایسه کیفیت کارهای معدود اما دیدنی او با کارگردانانی که بصورت پیمانکاری و فلهای تاریخ یکصد ساله را مصور کردهاند و بودجه بزرگی را به باد دادهاند، نشان میدهد که « هزار نکته باریکتر از مو اینجاست / نه هر که سر بتراشد قلندری دارند»
در صحنه پایانی این مستند دری میگوید:«سینما شیرینترین تجربه مرگ را به تو می چشاند و خود زنده میماند. فیلم هر چه زیباتر و طولانیتر در جایی به پایان میرسد و همه آن زیبایی محو میشود اما تو با ولع بیشتر دوباره و چند باره به تماشای آن مینشینی و مرگ را نه یاد که تمرین میکنی. تولد، زندگی و فنا»
واروژ کریم مسیحی
پدر و مادرش از روستای ارمنی نشینگورهزار شرا در حوالی شهر به اراک مهاجرت کرده بودند. بودواروژ روزهای یکشنبه زودتر از بقیه خانواده آماده رفتن به کلیسای مسروب اراک میشد. به شبستان که پا می گذاشت، دستش را به آرامی از دست مادر بیرون میکشید، از لابلای جمعیت سرک میکشید تا محراب کلیسا را ببیند و به شمایل مریم مقدس و عیسی مسیح زل بزند. راز و رمزی بین او و شمایل بود که کسی از آن خبرنداشت. روزهایی که آفتاب از نورگیر کلیسا خودش را به زور به محراب میکشاند، به چش او شمایل زیباتر از همیشه جلوهگری میکرد. مادر وقتی ذکر میگفت در حالیکه نیمنگاهی به واروژ داشت، تلنگری به او میزد تا لبانش را به ذکر بازکند اما واروژ در رؤیا به شمایل جان میبخشید و به بازی عیسی در آغوش مریم نگاه میکرد.
در کلیسا زن و مرد در حالت ایستاده نیایش کشیش را تکرار میکردند اما واروژ نیایش را از زبان عیسی میشنید و سرخوشانه آن را تکرار میکرد. مادر وقتی تکان خوردن لبهای واروژ را میدید، نفس حبس شده در سینهاش را بیرون میداد و به نشانه رضایت لبخند محوی بر لبانش نقش میبست.
واروژ روزی که در ۱۸ سالگی اراک را به مقصد تهران و از آنجا به اتریش و آلمان ترک کرد، ناخودآگاه خاطرات یکشنبههای کلیسا در ذهنش زنده شد. در باشگاه ارمنیهای مونیخ خیلی زود مجذوب سینِما و تئاتر شد و مدتی بعد آرزوی پوشیدن لباس سپید پزشکی را از سرش بیرون کرد. واروژ در پرواز بازگشت به ایران تصمیم خود را گرفته بود. در تهران پیش دوست عکاسش سفره دلش را باز کرد و او هم واروژ را به باربد طاهری فیلمبردار سینِما معرفی کرد. روزی که واروژ به احترام در برابر بهرام بیضایی ایستاد، نمیدانست که دست سرنوشت چگونه راهمیانبری را برای رسیدن او به آرزوهایش به وی نشان داده بود. بیضایی در عمق نگاه واروژ چیزی را یافته بود که میتوانست راحت به او اطمینان کند. در فیلم رگبار(۱۳۵۰) واروژ منشی صحنه شد و دو سال بعد رسما دستیار بیضایی در فیلم «غریبه و مه» شد. همای اقبال روی شانههای واروژ جاخوش کرده بود. نام واروژ کریم مسیحی در تیتراژ فیلمهای بیضایی و فیلمسازان مؤلف دیگر سینمای ایران نشست و آرام آرام به همگان معرفی شد. واروژ که فیلمسازی را نه در کلاس و مدرسه بلکه در میدان و جلسات فیلمبرداری و اتاقهای مونتاژ و صداگذاری یاد گرفته بود، بیگدار به آب نزد و قبل از ساخت فیلم چند فیلم کوتاه و نیمه بلند ساخت. «فاخته»، «کوچ» و «سلندر» آولین دفترهای عشقبازی او با سینِما بود.
واروژ تا بر صندلی کارگردانی اولین فیلم بلندش بنشیند، تدوین چند فیلم سینمایی را انجام داد تا نشان دهد در هنر تدوین فیلم اسلوب خاص خود را دارد. او در تدوین بازیگوشیهایی در برش نماها و چینش آنها انجام میدهد که شگرد خود اوست و اهل فن ظرائف آن را خیلی خوب درک می کنند. سرانجام روز موعود فرارسید و چشمها کنجکاوانه منتظر رونمایی از اولین فیلم سینمایی واروژ بودند. در نهمین جشنواره فیلم فجر، فیلم سینمایی« پرده آخر» خوش درخشید و واروژ به عنوان فیلمساز اول هشت سیمرغ را از آن خود کرد تا سینمای ایران با پدیده تازهای روبرو شود.
«پرده آخر» همه چیز داشت، داستانگو، تعلیق و تشویش، گرهافکنی و گرهگشایی، پایبندی به قواعد ژانر معمایی و جنایت، اصالت دادن به فرم و پرهیز از محتوازدگی که سکه رایج آن سالهای سینمای ایران بود. فیلم حشو و زوائد نداشت و مثل قالیهای جیریا و ساروق اراک همه چیزش به قاعده و پرداخت شده بود. «پرده آخر» را نمونهای از سیمنمای سایکودرام(بازیدرمانی) نیز میدانند. در کلینیکهای بازی درمانی به این فیلم ارجاعات زیادی داده میشود. انتظارات از واروژ برای دیدن فیلمهای بعدی او بهقدری بالا رفت که بین فیلم اول و دوم او ۱۸ سال فاصله افتاد .«تردید» فیلم دوم او هیچ تردیدی را باقی نگذاشت که شرایط نامتعارف سینمای ایران چه راحت سینماگران شاخص را از متن خود خارج خود میکند و به آنها کمتر مجال هنرنمایی و پیشرفت زبان سینِما را میدهد. کریممسیحی در «تردید» هم مثل فیلم اول واروژ گوشه چشمی به نمایش و بازیگری و سنتهای تئاتری داشت. در نیم ساعت اول فیلم هملت اثر جاوادانه شکسپیر در ذهن بیننده مجسم میشود و در ادامه فیلم راه خود را میرود و هر دم منحنی کشش و جذابیت آن اوج میگیرد. تماشاگر در« تردید» هیجان و لذت ترس سینمای هیچکاک و شخصیتپردازی بینقص و جاندار بیضایی را یکجا میبیند. بیخود نبود که بیضایی برای نکوداشت او نوشت:
میتوانم واروژ را ببینم گیج، ناباور از اینکه چهار دهه گذشت. چهار سال آزگار هم بیشتر از روزی که کلید دوستی زدیم. و من چه دارم بگویم که شادباشی باشد، برای فیلمهای نساخته! به خودت نگو در چهل سالگی فقط دو فیلم و دیگر هیچ!
در قاب تلویزیون: تنها فیلم ساخته شده در باره واروژ کریم مسیحی، فیلمی ۹ دقیقهای(۱۴۰۰) به همت موزه سینمای ایران است. فیلمی که فهرست وار مروری بر فیلمهای ساخته شده و جوایز او دارد. همچنین شبکه مستند سینِما در برنامه «یک فیلم، یک تجربه» ساخته آزاده بیزارگیتی در فیلمی ۳۶ دقیقهای
(۱۳۹۱) با ساختاری تلویزیونی و گفتگو محور به روند ساخت فیلم «پرده آخر» پرداخته است. «پرده آخر» نخستین تجربه شکست مرز واقعیت و حقیقت در سینمای ایران است.
سعید کاظمی آشتیانی (۱۳۴۰–۱۳۸۴)
من و سعید ورودیهای سال ۵۸ دانشکده توانبخشی بودیم. سعید را بیشتر دورادور میدیدم اما با دوست و هم رشته او غلامرضا رعیت در خوابگاه هم اتاق بودم. سعید و غلامرضا در رشته فیزیوتراپی و من در رشته گفتار درمانی تحصیل میکردیم. غلامرضا چهار سال از ما بزرگتر و در حال اتمام دوره کارشناسی بود. پس از انقلاب فرهنگی و آغاز جنگ تحمیلی غلامرضا به سپاه پیوست و در همانسالهای اولیه به شهادت رسید. سعید چند بار راهی جبهه شد و بعد از بازگشایی دانشکده به ادامه تحصیل پرداخت. او در سال ۶۹ موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد در رشته خود شد و هم زمان با مدیریت جهاد دانشگاهی علوم پزشکی ایران و پژوهشکده رویان در دانشگاه تربیت مدرس به ادامه تحصیل در رشته علوم تشریح با گرایش جنین شناسی پرداخت و در سال ۱۳۷۶ با رتبه ممتاز موفق به اخذ درجه دکتری شد. در پژوهشکده رویان جهاددانشگاهی یادگار دکتر کاظمی تاکنون هزاران زوج نابارور با بهرهمندی از خدمات این مرکز پیشرفته درمان ناباروری صاحب فرزند شده اند. کاظمی آشتیانی در عمر کوتاه اما با برکت خود موفقیتهای چشمگیری را برای گسترش روشهای پیشرفته درمان ناباروری، تولید و تکثیر و انجماد سلولهای بنیادی جنینی و همانند سازی (کلونینیگ) حیوانات رقم زد. سعید و همکارانش نام ایران را در مجامع علمی معتبر جهانی به رغم تحریم های ظالمانه پرآوازه کردند. سعید به دلیل عارضه قلبی در ۴۴ سالگی از جهان پرگشود و حالا سالهاست که جشنواره علمی رویان نام و یاد او را زنده نگهداشته است.
در قاب تلویزیون: مستند «داستان آینده» ساخته محمد حبیبی منصور تنها فیلمی است که در باره کوششهای علمی و خستگیناپذیر سعیدکاظمی ساخته شده است. در این فیلم ۲۷ دقیقهای بصورت موجَز و به قاعده، با سیر تلاشهایی که منجر به تاسیس پژوهشگاه رویان شد، آشنا میشویم و یاران و همکاران سعید به خدمات برجسته و نوآورانه او اشاره میکنند. در فیلم میفهمیم که سعید چطور یک پا در آزمایشگاه داشت و یک پا را در مسیر مبارزه با موانع اداری و متقاعد سازی دستگاههای اجرایی برای جلب حمایتهای مادی و معنوی گذاشته بود.
مستند «داستان آینده» محصول مرکز آفرینشهای فرهنگی هنری بسیج است و گفتار متن آن بصورت نوآورانه در قالب دوم شخص با صدای ناصر طمهاسب روایت شده است. در بخشی از گفتار متن فیلم آمده است: چشمهایت را بستهای و به آسمان نگاه میکنی خدای من! این چه آرامشی است؟ سالهاست که رنگ این آرامش را ندیدهای خستگی کار خستگی دیگران در حوالی تو ایستادهاند و دارند گریه میکنند. دست روی قلبت که میگذراند، هیچ صدایی نیست. انگار سالهاست که قلبت از کار افتاده است. این اواخر از خیلیها گله داشتی؛ علت نگرانیات واضح بود. رویان فرزند تو بود و حالا نمیخواستی اهالی سیاست بین تو و فرزندت جدایی بیاندازند… راهی که تو رفتی به عبور ابراهیم از آتش میماند.
عباس سحاب(۱۳۰۰–۱۳۷۹)
کمتر پدر و پسری را دیدهام که اینقدر شبیه به هم باشند. ظاهر را نمیگویم. پدر جوانی پسر را در امتداد جوانی خود میدید؛ پرشور و پرتلاش و اشتهای سیری ناپذیر برای یادگیری و دانشاندوزی. پسر هم به مدد تجربه و راهنمایی پدر، بدون هرز رفتن، در مسیری قرار گرفته بود تا به هدفهایش زودتر برسد. عباس در نوجوانی وقتی متوجه شد گردشگران اروپایی در تهران به نقشه شهر احتیاج دارند، به پدرش ابوالقاسم پیشنهاد طراحی و چاپ نقشه را داد. پدر خیلی زود شرایط را برای او فراهم کرد. پدر خوشنویس بود و به جز علوم حوزوی و ادب و حکمت، در تاریخ و جغرافیا صاحبنظر بود. عباس نقاشی را شگرد داشت. مدتی بعد آن دو چاپ و انتشار اولین نقشه شهر تهران و سپس نقشههای جغرافیایی در بخش خصوصی را به نام خود ثبت کردند. عباس ۱۵ ساله بود که پدر مجوز تاسیس یک مؤسسه جغرافیایی را اخذ نمود و بر سر در ساختمانی قدیمی تابلوی مؤسسه کارتوگرافی سحاب را نصب کرد.
عباس با حمایت پدر به ۳۰ هزار شهر و روستای کشور و ۲۲ کشور جهان سفر کرد تا اولین ناشر اطلسهای جغرافیایی ایران و جهان باشد. عباس سعادت داشت تا ۳۷ سال پایانی عمر پدر دانشمندش را درک کند و از انبان دانش و تجربه او بیشترین بهرهها را ببرد. به مرور موسسه سحاب با جذب کارشناسان جوان به یک مرجع معتبر جغرافیایی تبدیل شد. سحاب پدر کتابخانهای تخصصی را بنیان نهاد و در بخش آرشیو آن هزاران نقشه و اطلس جغرافیایی از سراسر جهان گردآوری نمود. نقطه عطف فعالیتهای عباس سحاب همکاری و بهره مندی علمی از دکتر محمدحسن گنجی پدر جغرافیای ایران برای اطمینان از سندیت و جامعیت علمی محصولات انتشاراتی مؤسسه سحاب است.
پدر و پسر در یک ویژگی دیگر مشترک بودند و آن هم توجه و رسیدگی به زادگاهشان تفرش و روستای فم بود. تاسیس چند مدرسه، تدریس و کمکهای عام المنفعه گویای علاقه جدانشدنی آنها به موطنشان بود. پدر در سال ۳۷ و پسر در سال ۷۹ دارفانی را وداع کردند و حالا مدیریت مؤسسه بر دوش پسر ارشد عباس و فرزندان اوست تا چراغ مؤسسه خاموش نماند.
در قاب تلویزیون: تنها فیلم مستند ساخته شده در باره عباس سحاب را مستندساز پرآوازه و پیشکسوت تلویزیون منوچهر مشیری در سال ۱۳۷۶ و در سالهای پایانی عمر او ساخت. مشیری در ساخت مستند پرتره مشاهیر ایران کارنامه پرباری دارد و همه آثار او از ایده درخشانی برای معرفی وجوه برجسته چهرههای علمی و فرهنگی برخوردار هستند. در مستند ۳۲ دقیقهای «جغرافیای عشق» گفتار متن فیلم به دقایق ابتدایی و پایانی از زبان غباس سحاب روایت میشود. دوربین مشیری با سحاب در خانه، کوچه و خیابان و مؤسسه جغرافیایی سحاب همراه میشود و با مهمترین اقدامهای او در زمینه نشر فرهنگ و اطلسهای جغرافیایی با کاربردهای مختلف آشنا میشویم. جغرافیای عشق با ساختار هنرمندانه آن از دو جشنواره داخلی موفق به کسب جایزه شد.
بدرالسادات قریب گرکانی (۱۳۰۸–۱۳۹۹)
ادعای گزافی نیست اگر بگویم فراهانیها، آشتیانیها و تفرشیها در قرون۱۳ و ۱۴ هجری شمسی در باروری زبان و ادبیات فارسی به عنوان میراٍث مشترک معنوی و مولفه اصلی هویتبخش ما ایرانیان سهم و نقش موثری داشتهاند. غنا و باروری زبان فارسی در شاخههای شعر، نثر، زبانشناسی، دستور زبان، روزنامهنگاری و سفرنامه نویسی مرهون مردان و زنان این دیار است. یکی از ستارگان آسمان زبان و ادب فارسی خانم بدرالزمان قریب گرکانی است. دختری که با دریافت بورسیه تحصیلی به عنوان شاگرد اول دوره کارشناسی زبان و ادبیات فارسی، راهی آمریکا شد و طی هفت سال تحصیل و تحقیق مستمر موفق به اخذ درجه دکترا در رشته زبانهای باستانی شد و از رساله خود با عنوان« تحلیل ساختار فعل در زبان سغدی» زیرنظر پرفسور والتر هنینگ دفاع کرد. شاهکار بدرالزمان تدوین و نگارش فرهنگ زبان سغدی طی بیست تلاش مستمر است. این دیکشنری در جهان زبانشناسی یکی از منابع معتبر علمی شناخته شده است. زبان سغدی که کانون آن در سمرقند و ترکستان بود، از قرن پنجم هجری قمری در برابر زبان فارسی میانه و ورود زبان ترکی ناشی از هجوم ترکان و مغولان از رواج افتاد. انگیزه تحصیل و تحقیق بدرالزمان آن بود که به عنوان یک ایرانی بر روی زبانهای باستانی و دوره میانی ایران کار کند و کرسی این زبانها فقط در اختیار محققین اروپایی و آمریکایی نباشد. جده پدری بدرالزمان شمسالعلما قریب گرکانی(استاد زبان فارسی) و جده مادری وی محمدتقی مجتهد گرکانی است که هر دو از فرزانگان زمانه خویش بودند. بدرالزمان نخستین کسی است که موفق به خواندن لوح کشف شده متعلق به خشایارشاه شد و بواسطه آن چند سطر آسیبدیده کتیبه داریوش را هم توانست، بازخوانی کند که حاصل آن در دائرهالمعارف ایرانیکا انتیکوا به چاپ رسید.
بدرالسادات در تمام عمر مجرد زیست تا به زبان سغدی جان دوبارهای بخشد و فرهنگنامه زبان سغدی را بر دامان زبان مادری بنشاند.
در قاب تلویزیون: دو مستند (بانوی واژهها»(۱۳۹۸) ساخته محمد طالبی محصول صداوسیمای استان مرکزی و «با زبان خاموش» به کارگردانی منوچهر مشیری(۱۳۷۷) براساس شخصیت خانم قریب تولید و از شبکههای تلویزیونی پخش شدهاند. طالبی طی بیست سالی که از راه اندازی مرکز تلویزیونی در اراک میگذرد، کارنامه خوبی از خود به جا گذاشته است و مستند ۲۹ دقیقهای او در باره خانم قریب اثری چشمنواز، موجَز و خوشساخت است. مستند پرتره ۴۲ دقیقهای مشیری اثری دیدنی و احساسبرانگیز است و بدون گفتار متن بخش اعظم فیلم در اختیار دکتر قریب است. شگرد و توانایی مشیری در جلب اعتماد شخصیتهای دانشمند و کهنسالی مثالزدنی است؛ بطوریکه شخصیت در بهترین حالت ممکن در برابر دوربین او قرارمیگیرد و در میزانسن مورد نظر کارگردان حضور دارد. تصاویر حضور صمیمانه دکتر قریب در دانشگاه، خانه، مرکز دائره آلمعارف و خارج از شهر واجد ارزش اسنادی است و حضور دختران دانشجو در منزل او برای کار بر روی مقالات و پایاننامهها حسی سرشار از مادرانگی را در فیلم جاری میکند.
کربلایی کاظم(۱۲۶۱–۱۳۳۹)
کاظم متولد ساروق فراهان ااست. شهرت کربلایی کاظم روستازاده و کشاورز ساروقی به خاطر رؤیای صادقهای است که او در امامزاده هفتاد و دو تن روستا میبیند و با عنایت خدای متعال در عین بیسوادی حافظ کل قرآن مجید میشود. مراجع تقلید و علمایی در قم، کربلا و نجف ادعای کربلایی کاظم را محک زدند و راستیازمایی کردند تا با شنیدن پاسخهای درست قرآنی او پی به توانایی او در حفظ قرآن ببرند. آقایان کاشانی،نواب صفوی، علامه طباطبایی و مکارم شیرازی از جمله روحانیونی هستند که به توانایی معجزهاسای روستازاده و دهقان ساروقی شهادت دادهاند. در توصیف سجایای کربلایی کاظم به تقید و انضباط او برای پرداخت زکات و وجوهات شرعی تأکید شده است.
در قاب تلویزیون: تاکنون یک فیلم مستند/گزارشی، مستند هنری و نیز یک فیلم مستند/داستانی با محوریت شخصیت کربلایی کاظم ساخته شده است. محمدحسین لطیفی کارگردان نام آشنای سینِما و تلویزیون طرح سریالی را بر همین اساس سالها قبل به شبکه قرآن تلویزیون ارائه کرد که تاکنون خبری از ساخت آن منتشر نشده است.
۱.مستند معجزه کربلایی کاظم از مجموعه «سینه آسمانی» محصول مؤسسه جهانی حافظان قرآن کریم(۱۳۹۹)، به تهیهکنندگی و کارگردانی مصطفی دالایی مدت ۴۷ دقیقه
ویژگی اثر: فیلم با لحن و روایتی شیوا و دلنشین، متکی بر گفتگو با عالمان و فعالان قرآنی است. اظهارنظر روحانیون شناختهشده در باره کربلایی کاظم و کرامت او اعتبار و سندیت ویژهای به فیلم بخشیده است.
۲.مستند داستانی کربلایی کاظم ۴۰ دقیقه سال تولید: دهه هشتاد، نوشته سید ابوالقاسم مهاجر، کارگردان عباس مبشری با بازی بیژن قهرمانی معلم هنرمند اراکی در نقش کاظم
ویژگی اثر: فیلم نتوانسته است به دلیل ساخت غیر حرفهای و اجرایی کاملاً خامدستانه حق مطلب را ادا کند.
۳.مستندهنری « شهود نزدیک است» ۲۷ دقیقه ساخته حمید نظیری استانه تولید سال ( تهیه شده در سیمای استان مرکزی)
ویژگی اثر: فیلم روایتی شاعرانه و بومنگارانه از چگونگی اعجاز کربلایی کاظم و تاثیرات آن بر افرادی است که کربلایی کاظم را تا زمانی که در قید حیات بود، درک کرده بودند. گفتار متن فیلم با زاویه دید «دوم شخص» است. تدوین فیلم خطی و مبتنی بر کات است.(برگرفته از یادداشت کارگردان)
مصطفی دالایی
مصطفی (متولد ۱۳۳۸) از خاندان دالاییهای خمین است. با او در دوره آموزش فیلمسازی در تلفیلم و بعداً سیما فیلم( سایت اداری تولید سریال تلویزیونی قبل و پس از انقلاب)آشنا شدم. مصطفی مثل من ترم دوم تحصیلی را بعد از تعطیلی دانشگاهها رها کرده بود. در رشته مهندسی صنایع دانشگاه علم و صنعت تحصیل میکرد؛ رشته ای که دیگر به سراغ آن نرفت و پس از بازگشایی دانشگاهها به دانشکده صداوسیما منتقل شد. مصطفی برخلاف اکثر ما به حوزه هنری و یا وزارت ارشاد نیامد و در گروه تلویزیونی جهاد به مرتضی آوینی پیوست. دالایی به عنوان فیلمبردار/کارگردان به روستاهای محروم و جبهههای جنگ اعزام شد و کولهباری دیدنی و تاثیرگذار از فیلمهایی که اغلب با متن و صدای آوینی آراسته شده بودند، با خود به یادگار آورد. در بین کارگردانان روایت فتح نگاه مصطفی به مسائل جنگ بیش از بقیه با نگرش سودایی و دل شیدایی مرتضی آوینی همسو بود. دوربین او کشتههای جنگ و غنائم را در قاب نمیگرفت و بر آن بود تا روایت صادقانهای از سلوک رزمندگان خالص و بیریا ارائه دهد. به گفته دالایی «سیدمرتضی بر این امر واقف بود که بچههای جنگ لحظات و «آن»هایی دارند که این لحظات عاشورایی است و این لحظات عاشورایی و انسانی را باید ضبط کنیم» اگر سازندگان مجموعه روایت فتح را مبدع مستند اشراقی بدانیم، کارگردانانی همچون مصطفی در ترسیم مختصات و مولفههای چنین مستندی نقش بسزایی داشتهاند مصطفی دالایی به خاطر حضور در خطوط مقدم بارها مجروح شد اما تا پایان جنگ از زمره راویان روایت فتح باقی ماند. او کارگردانی چند مستند از جمله هفت قصه از بلوچستان، امام فراسوی مرزهای، مجموعه برنامه های پرتو حسن ، ناز تو نیاز ما، «پاتک روز چهارم»، «شب عاشورایی»، «دلباخته»و … را در کارنامه خود دارد.
از مصطفی دالایی در هفتمین جشنواره فیلمهای مستند تلویزیونی در کاشان تقدیر به عمل آمد.
در قاب تلویزیون: تنها فیلم تهیه شده در باره دالایی مستندی تحت عنوان «آن روزها» است. طراح و کارگردان این مستند ۲۵ دقیقهای سید مرتضی سیدی نژاد است. این سمتند اولین بار در بهار ۱۴۰۱ از شبکه افق پخش شد. در این مستند مصطفی این بار همراه با دوربین مستندساز خاطراتی از چگونگی تولید مستنند« دلباخته» را شرح میدهد و در ابتد از چگونگی ورود خود به گروه تلویزیونی جهاد و سپس روایت فتح صحبت میکند. کارگردان مستند برای تنوع بخشیدن به جنبه بصری فیلم به جز تدوین پویای فیلم، مصطفی را در مکانهای مختلفی میبرد تا بازگویی خاطرات او در برابر دوربین مستند، به خوبی به سمع و نظر بیننده برسد.
ربابه دهقان
برای عمران و آبادانی کشور زنان و مردان زیادی با فداکاری و تلاش خستگیناپذیر کوشش نمودهاند. ربابه دهقان از جمله نخستین زنانی است که در سالهای جنگ گسترده و طولامی مدت با متجاوزین به مرزهای کشور، در پشت جبهه با راهاندازی یک واحد دامداری و سپس توسعه آن با مزارع کشت علوفه، سبب افرایش تولید دام گوشتی و ایجاد اشتغال برای جوانان منطقه فراهان اراک شد. ربابه دهقان به رغم موانع ریز و درشت موفق شد فرزندان خود را به مهاجرت از تهران به روستا تشویق کند و از کمک آنها برای اداره دامداری سود ببرد.
در قاب تلویزیون: سریال عقیق(۱۳۶۸) بر اساس زندگینامه خانم ربابه دهقان دامدار نمونه اراکی توسط حمید تمجیدی نویسنده و کارگردان سینِما و تلویزیون ساخته شد. این مجموعه محصول شبکه دو سیما است و فیلمبرداری آن با دوربین۱۶ میلیمتری انجام شد. عقیق از معدود سریالهای تلویزیونی با موضوع دامداری است. با توجه به سهم بالای دامداری در ارزش افزوده بخش کشاورزی ایران، توجه تیم سازنده به این موضوع حائز اهمیت است.
فریده سپاه منصور در نقش ربابه دهقان و جمع دیگری از بازیگران سینِما با درخشش خود به داستان شهری/ روستایی این سریال گرمی بخشیدند.
ویژگی سریال: در زمانی که تلویزیون دو شبکه بیشتر نداشت، بینندگان زیادی هر هفته به تماشای آن میپرداختند. عقیق تنها سریالی است که فریده سپاه منصور نقش اول آن را بازی کرد..
عقیق را باید در چارچوب اقتضائات تولید سریال در همان سالهای دور ارزیابی کرد. کمبود سریال و برنامههای نمایشی متنوع از یکسو و پایبند بودن عقیق به حداقلهای یک سریال تلویزیونی از جمله داستانگو بودن کافی بود تا به خوبی دیده شود. مزیت عقیق محوریت داستان آن با یک زن میانسال بود که به تنهایی بر موانع ریز و درشت کاری و در محیطی مردانه غلبه میکرد و از آنسو در محیط خانواده و فامیل نقطه اتکایی برای تفاهم و صلح و صفا محسوب میشد.
منابع اینترنتی:
https://www.wikiadabiat.net/index.php/
/www.royan.org/Page/8
https://hamije.ir/films/
نمایه اشخاص به ترتیب حروف الفبا:
اعتصامی پروین
امیرکبیر میرزاتقیخان
بهادری عیسی
چمران مصطفی
حاتمی علی
حسابی محمود
خمینی روحالله
دالایی مصطفی
دری سیدضیاالدین
دهقان رباب
ساروقی کربلایی کاظم
سحاب عباس
شهنازی علیاکبر
صالح علا محمد
عبادی احمد
فراهانی بهزاد
قائممقام فراهانی سید ابوالقاسم
قائم مقام فراهانی سیدعیسی
قریب بدرالسادات
قریب محمد
کاظمی آشتیانی سعید
کریم مسیحی واروژ
مجتبایی فتحالله
مصدق محمد
اضافه کردن نظر