روزانه های سینمایی

بررسی فیلمنامه، بچه‌های طوفان

در این یادداشت فیلمنامه فیلم سینمایی «بچه‌های طوفان» مورد نقد و بررسی قرار گرفته است تا آسیب‌هایی که از ناحیه فیلمنامه به فیلم وارد شده است، مورد توجه قرار گیرد. به مناسبت سالگرد جنگ تحمیلی هشت ساله تلویزیون فیلم سینمایی «بچه‌های طوفان» ساخته صادق صادق دقیقی را به نمایش گذاشت. این فیلم در جدول نوروزی سینماها قرارداشت. بچه‌های طوفان اکران موفقی نداشت و سرانجام به مناسبت‌ترین پلتفرم برای دیده شدن یعنی تلویزیون روی آورد.

پیرنگ و داستان فیلم در باره چیست:

دختر جوان و پسر نوجوان یک خانواده شمالی باید کپسول اکسیژن پدر جانبازشان را در شهر پرکنند و برای او اسپری مخصوص تهیه‌کنند. باران سیل آسا پل ارتباطی روستا با شهر را ویران می‌کند و کار برای آن دو سخت می‌شود. پسر به سنت(خرافه) نوشتن نام چهل‌کچل از بین افراد آبادی رومی‌آورد تا با آویزان کردن آن از درخت، سبب قطع باران شود.(موضوع فیلم مستندی از همین کارگردان در گذشته) این نسخه افاقه نمی‌کند. پسر برای نجات پدر تن به رود خروشان می‌زند. خواهرش برای نجات برادر بی‌معطلی وارد رودخانه می‌شود. معلم روستا که دلبسته دختر است، با مشاهده خطری که خواهر و برادر را تهدید می‌کند، از پی آنها به رودخانه شیرجه می‌زند. پسر نجات می‌یابد و آب دختر را می‌برد. این در حالیست که دختر در جریان جنگ و حمله شیمیایی دشمن، توسط مرد جانبازی که او را پدر دختر و پسر می‌پنداشتیم، با زدن ماسک ضد‌گاز نجات یافته است و در اصل عراقی است. او درست مثل پدرخوانده‌اش درصدد نجات برادر ناتنی خود برآمده بود.

شخصیت پردازی:

بازیگران توانایی همچون بازغی(پدر) و سوگل طهماسبی(زن همسایه)و مریم بوبانی (در نقش مادر بزرگ بچه‌ها)ایفای نقش می‌کنند. با این حال فیلمنامه برای این شخصیت‌ها بقدر کافی موقعیت برای درخشش ایجاد نکرده است.پدر مجروح شیمیایی است اما حرف هم نمی‌زند و با زبان بدن و یا نوشتار هم با اعضای خانواده ارتباط نمی‌گیرد.چرا!؟ نقش ایستای پدر را یک نابازیگر هم می‌توانست براحتی ایفا کند. سوگل طهماسبی در یکی دوسکانس کوتاه در نماهای عموما لانگ شات و‌فول شات دیده می‌شود. شوهر او نظر به دختر جوان داستان دارد و زنش پی به قصد شوهرش برده است. مریم بوبانی دقایق بیشتری در داستان حضور دارد. او گاهی به زبان محلی و گاهی هم با زبان معیار صحبت می‌کند و نوع رابطه او با پسرش در صحنه‌هایی «ننه گیلانه» را تداعی می‌کند.

شخصیت‌های اصلی فیلم برادر و خواهر هستند. پسر در محیط مدرسه با یکی از پسران ناآرام مدرسه در ستیز و کشمکش است. از رابطه عاطفی معلم جوان با خواهرش که پنهان از نگاه روستاییان نیست، دل خوشی ندارد و از همه مهمتر مرد خانه است و باید کارهای سنگین مزرعه و خانه را انجام دهد.

دختر جوان تحصیلات دانشگاهی دارد اما از دانش و مدرک خود در روستا بهره نمی‌برد و مثل خیلی از دختران و پسران از تحصیل بازمانده به کارهای عادی خانه و مزرعه مشغول است.

یکی از نقاط عطف داستان در جایی است که پسر و مخاطب همزمان متوجه می‌شوند که دختر عراقی است و خواهر خوانده پسر است. نویسنده برای غافلگیر کردن مخاطب از قبل هیچ شاهد و قرینه و اصطلاحا کاشتی در داستان انجام نمی‌دهد که زمینه باور این شخصیت فراهم شود تا افشای هویت واقعی دختر ناگهانی بروز پیدا نکند. تمهید دیگر آن بود که  مخاطب زودتر از پسر در جریان این واقعیت قرارگیرد  و غافلگیری برای پسر باقی بماند.

نکته مهمتر این است که از برملا شدن این راز استفاده موثر نمایشی به عمل نمی‌آید و کمکی به پیشرفت داستان و برطرف کردن موانع موجود در مسیر هدف پسر نمی‌کند.

کشمکش داستان بر سر چیست:

پسر برای رسیدن به شهر و خرید دارو و تهیه کپسول اکسیژن، باید راهی پیدا کند و در کشمکش با طبیعت بارانی و تخریب پل، هدف را از یاد نبرد. او یکبار با گرفتن آدرسی از مادربزرگ، با دوستش راهی جنگلی مخوف می‌شود. اما با گرفتار شدن در مرداب به خانه برمی‌گردد. پسر متوسل به باور عامه برای قطع باران می‌شود که از آن هم طرفی نمی‌بندد.

کشمکش پسر با طبیعت (باران سیل آسا )زمانی به اوج می‌رسد که ناگزیر تن‌به آب می‌زند و بحران بزرگ خطر غرق شدن را خلق می‌کند.

لحن دوگانه در روایت:

روایت فیلم در پرداختن به این دو وضعیت لحن متفاوتی به خود می‌گیرد. در اولی فیلم به نشانه‌های ژانر وحشت و راز آلودگی و در دومی به سورئال متوسل می‌شود.

شکستن ساختار خطی:

فیلم در روایت خود دو بار از فلش بک سود می‌برد. یکبار پسر در خاطرش زنی را به یاد می‌آورد که هنگام شستشو در کنار رودخانه برای جان نجات فرزندش به آب می‌زند و آب هر دو را می‌برد. نسبت مادر و دختر در فلش بک با پسر بطور شفاف روشن نمی‌شود. آیا زن و دخترش مادر و خواهر پسر هستند؟ در اینصورت باید این مطلب در یکی دو جای دیگر مورد اشاره قرار می‌گرفت.

در مرتبه دوم پدر در جبهه ماسک خود را برداشته و بر صورت دختری می‌زند که بعداً دختر خوانده او می‌شود. این تصمیم ارزشمند جا داشت به عنوان یک داستانک مورد توجه قرار می‌گرفت و سکانس‌های بیشتری به آن اختصاص می‌یافت. نمایش تشریفات قانونی پذیرش دختر، مواجهه خانواده و فامیل و اهالی روستا با دختربچه عراقی و رشد و بزرگ شدن او درگذر زمان دستمایه‌های تصویری خوبی برای شناخت پیشینه این شخصیت می‌بود.

پیرنگ‌های فرعی:

معلم جوان برای جلب رضایت دختر به ازدواج مرتب در سر راه او قرار می‌گیرد. سابقه آشنایی آن دو به دوران تحصیل در دانشگاه برمیگردد.

مرد طماع همسایه که سودای وصلت با دختر جوان را دارد، می‌توانست موقعیت‌های بیشتری به خود اختصاص دهد تا بفهمیم دلیل ستیز پسر او با شخصیت اصلی به خاطر آن است خانواده‌اش در آستانه متلاشی شدن است و ممکن است، هوویی برای مادرش پیدا شود.

پایان بندی داستان:

بر اساس نمایش تلویزیونی فیلم سکانس پایانی فیلم کمبود نما دارد تا ابهامات از آن زدوده شود.

دختر واقعا در سیلاب غرق می‌شود و دست معلم از نجات او کوتاه می‌ماند؟

معلم برای نجات دختر و پسر اگر بر سر دو راهی قرار گرفته بود، چگونه با چالش درونی خود کنار آمد و بر تردید خود غلبه کرد.؟

بر روی آخرین نمای فیلم صدای پرواز یک بالگرد(خارج از کادر)را می‌شنویم احتمالا کنایه از اینکه سرانجام دولتی‌ها به داد مردم سیلزده رسیدند. حال آنکه فیلم از فرهنگ دیرپای یاریگری در روستاها غفلت ورزیده است و در جریان چندین شبانه روز باران سیل آسا نمودی از تلاش جمعی روستاییان دیده نمی‌شود.

در یک جمع‌بندی فیلم در انتقال هنرمندانه مضمون و ایده مرکزی ایثار‌‌ و جانفشانی متقابل درمی‌ماند و با ابتر گذاشتن شخصیت دختر و قصه او نمی‌تواند احسان و فداکاری او را در پاسخ به جانفشانی پدر خوانده‌اش به خوبی تبیین کند. در واقع پیام فیلم که اشاره به عمق دوستی دو ملت ایران و عراق است، ناگفته می‌ماند.

فیلم می‌توانست به جای معطل ماندن و درجازدن در صحنه‌های پیداکردن چهل‌کچل و نام‌نویسی از آنها که باوری مربوط به این عصر و زمانه نیست، تمرکز خود را بر ایده جالب نجات دختر از عوارض شیمیایی و تصمیم غیرمنتظره پژمان بازغی برای قبول سرپرستی او و پیامدهای احساسی بعد از این تصمیم و واکنش خانواده او قراردهد. در اینصورت بازغی نیز از حالت افقی و خوابیده در بستر رهایی می‌یافت و با رفتن به گذشته با ابعاد دیگری از شخصیت او آشنا می‌شدیم.

سعید رجبی فروتن

در کنار روزمرگی های معمول، این جا خودم و افکارم را ثبت می کنم. از فرهنگ و هنر تا سینما و نمایش خانگی... می توانید نوشته های من را در «روزانه های سینمایی» دنبال نمایید.

اضافه کردن نظر

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

مرا در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید