فروردین ماه به پایان رسید و سبد شبکه نمایش خانگی طی این ماه، یک اثر ویدیویی با نام «لامبورگینی»، یک فیلم سینمایی با عنوان«خشکسالی و دروغ»، قسمت تازه ای از سریال«عاشقانه» و یک فیلم متعلق به گروه هنر و تجربه به نام «اینجا کسی نمی میرد» را به خود دید. این عناوین به جز اپیزودهای تازه ای از انیمیشن های معروفی مثل تام و جری، سیندرلا، ماشا و آقا خرسه و …هستند که معمولا در طول سال و بصورت مرتب مراکز عرضه را تغذیه می کنند. در ظاهر با توجه به اینکه نیمی از فروردین ماه در تعطیلات سپری شد، با این حال آثار متنوعی در شبکه توزیع شدند و چرخ شرکت های پخش به گردش درآمد. اما سوالی که در اینجا نیازمند پاسخ است آن است که این محصولات تا چه حد از عنصر جذابیت و پیام های سازنده و فضلیت خواهانه بصورت توامان برخوردار بوده اند. آیا محصولی که با تحمیل و اجبار، اصلاحات سر و موی زنان بازیگر را پذیرا شده است، مروج هنجارهای اخلاقی و رفتار مورد انتظار در زناشویی و چگونگی مواجهه دو جنس مخالف است؟آیا طراحی شخصیت ها از حیت صفاتی که بدان شناخته می شوند به گونه ای است که رفتارهای غلط و شیطنت آمیز آنها الگوی نسل جوان قرار نگیرد و اصطلاحاً شیرین و خواستنی جلوه نکند؟ چرا مردی در چند قسمت از سریال نباید هویت زنی را که با او رابطه برقرار کرده است و در واقع رابطه خواهر – برادری بین آنهاست، با همسرش در میان بگذارد تا بختک سوء ظن و بدگمانی آغشته به گناه، از سر کاشانه اش دور شود؟ چرا فیلمساز تصور می کند تنها شگرد گره افکنی در خلق درام، تاخیر و عدم افشای غیرمنطقی اطلاعات در رابطه شخصیت ها با یکدیگر است و لاغیر!؟
تهیه کننده سریال چگونه راضی شده است، بعد یکماه فاصله در توزیع دو قسمت از سریال، ماجرای اصلی قسمت جدید را به گم شدن یک سگ و حواشی نه چندان مهم مربوط به آن اختصاص دهد!؟
در اثر دیگری نویسنده و به تبع آن فیلمساز تکلیفش باید با خودش روشن باشد که بالاخره دروغ بد است و باید مورد شماتت قرار گیرد و یا آنکه امر مباحی به حساب می آید و حداقل درام خورش ملس است.! واکنش اصولی یک مرد در برابر همسرش که دچار بیماری بدگمانی است، سست کردن رابطه با او و نرد عشق باختن با معشوقه دیگری نیست. همچنین به دلیل تشریفات قانونی جاری شدن صیغه طلاق امکان پنهان کردن بارداری نیست تا در پایان دستاویزی برای ایجاد شوک به بیننده و همسر مطلقه گردد. البته آثار نمایشی و از جمله سینما، جای بیان نکات نغز و عمیق بصورت مستقیم نیست اما پایبندی به نگرش شبه روشنفکرانه نباید مانع از طرح غیرمستقیم اخلاقیات باشد و همه چیز در هاله ای از ابهام و دور و تسلسلی باطل متوقف بماند.
در فیلم خامدستانه دیگری نویسنده در اولین تجربه سینمایی خود سراغ کاری بس صعب و دشوار رفته است تا در مرز بین فضای واقعی و فراوقعی، بیننده را با فیلم درگیر کند اما بیان پرلکنت سازنده و انتخاب اشتباه او برای ساخت فیلمنامه ای که نیازمند تجربه و مهارت بیشتری است، همه زحمات تیم سازنده را به باد فنا داده است. یکی از مهمترین اکت های بازیگر(هومن سیدی) برای نمایش روان پریشی و بیماری توهم شخصیت(اشکان) کشیدن سیگار از پی سیگار است و معلوم نیست اگر این مستمسک در اختیار کارگردان نبود، با چه رفتار و تمهیدات تصویری و شنیداری دیگری باید عارضه روانی شخصیت نمودار می شد.! بی شک غنی کردن خرده روایت های داستان و طراحی ماجراهایی که احتمالاً یک فیلمنامه نویس زن جوان تجربه حسی از آنها ندارد، می توانست سبب خلق فضاهای باور پذیر و ایجاد تعلیق و کشش بیشتر در داستان فیلم شود.
از تنها فیلم ویدیویی شبکه در این ماه نیز بازهم بهتر است، چیزی نگویم.!
اضافه کردن نظر