همین که ارتش در پادگانها را به روی سازندگان سریالهای تلویزیونی باز کرده و اجازه داده بخش اعظم داستان سریال پنجاه و دو قسمتی «سرباز» در محیط پادگان آموزشی بگذره قدم مثبتی است و جای شکر دارد.گیرم که تصویر ارائه شده از پادگان با واقعیت خشک و خشن حاکم بر پادگانها چندان همخوانی نداشته باشد و کارگردان تمنیات و آرزوهای خودش را مجسم ساخته باشد.
پیش از این یگانهای ارتش با فیلم و سریالهای زیادی همکاری داشته اند اما سریال«سرباز» نخستین مجموعهای است که بطور مشخص قصه آن ربطی به حوادث دوران انقلاب، جنگ تحمیلی و زندگینامه شهدای ارتش ندارد بلکه به مسئله روز و ملموسی همچون نظام وظیفه و دوران سربازی میپردازد.
سربازی رفتن و انجام خدمت زیر پرچم همواره یکی از دغدغههای جدی جوانان بویژه تحصیلکردگان بوده است و به خاطر اتلاف عمر، از آن هراس داشتهاند.
سریالهایی مثل «سرباز»این خاصیت را دارند که میتوانند دربچهای را به روی مخاطرات روحی و روانی جوانان و فوبیای! آنها از سربازی داشته باشند.
ارتش در گامهای بعد باید همانند «ناجا» اجازه دهد که شخصیتهای نظامی با خصلتهای گوناگون ساخته و پرداخته شوند و الزاما همه آنها سفید و فرشته نجات نباشند و حداقل خاکستری باشند.
کاش در «سرباز» درجهداران دیگری بر نظم و دیسپلین آهنین بیش از برخوردهای احساسی و عاطفی در برخورد با سربازان اهمیت میدادند تا چالش بیشتری برای سربازانی مثل شهاب رقم میخورد.
با این حال تاکید میکنم همین هم غنیمت است و حمایت ارتش از ساخت سریال پادگانی «سرباز» را به فتل نیک میگیریم و کلاهمان را به احترام ارتشیهای جان بالا میاندازیم!
روزانه های سینمایی را در تلگرام دنبال کنید: http://t.me/cinemadailyir



