نقدی بر رفتار غیرحرفهای برخی مدیران سکوهای نمایش
این یادداشت به قلم نگارنده در روزنام اعتماد ۱۷ آبان منتشر شده است که عینا در ادامه آن را میخوانید:
بیست سال پیش بیلگیتس این جمله طلایی را گفت که محتوا پادشاه است- content is king- عبارتی که در اقتصاد دیجیتال و بازاریابی محتوای قابل عرضه در بازار دیجیتال پر بسامد است.
صدور مجوز فلهای برای سکوهای نمایش فیلم و سریال اگر چه پدیده صف و فروش و اجاره امتیاز آن را از بین برد و حالا دیگر برای دارندگان مجوز، یک رانت محسوب نمیشود اما به عینه نشان داد که حضور و پایداری در این میدان کار هرکسی نیست. پر بیراه نیست اگر بگویم که ابر و باد و مه و خورشید و فلک باید در کار باشند تا پلتفرمی موفق به جذب مخاطب انبوه شود و از آن مهمتر صاحبان سرمایه و آگهی بتواند روی پای خود بایستد و غزل خداحافظی را زودتر از موعد نخواند.
این روزها در حاشیه یکی دو سریال متوقف مانده در مرحله پخش، صحبت از پاپس کشیدن سرمایهگذاران به گوش میرسد. سرمایهگذاران اولیه با این امید که درخشش و دلبری محصول نزد مخاطب، به منزله توری برای صید آگهی و سفارش آن است، قدم اول را برداشتند اما حاصل کار نشد آن چیزی که انتظار داشتند. واکنش تماشاگران طبیعی است. روی سخنم با کسانی است که با خرید اشتراک، به دنبال اثری سرگرم کننده و تماشایی هستند. این عده نیازمند نقدونظر دیگران و مطالعه نظرسنجیها نیستند و چنانچه داستان سریال و کیفیت آن را نپسندند، رابطه را قطع میکنند تا ناشر سریال گوشی دستش بیاید.
طبیعی است که عارضه تزریق نکردن بموقع پول و نقدینگی، سبب تاخیر در پرداخت دستمزدها، چکهای پاس نشده و نقض سایر تعهدات تیم تولید در قبال عوامل فنی و هنری است. در چنین شرایطی منابع سرمایهگذار هم با توجه به سردی بازار، برای جلوگیری از زیان انباشته بصورت رسمی و یا غیر رسمی از پروژه کنار میکشند و ملاحظه اخلاقی محلی از اِعراب ندارد.
شوربختانه سرمایهدارانی که شناختی از بازار فرهنگ ندارند، غافل از آن هستند که توقف یک سریال و یا وقفه در انتشار هر گونه محتوای دیجیتال، پیامدهای خردکننده اجتماعی را در پی دارد. ابعاد خسارت معنوی این کار بیشتر از لطمات مادی آن است و قابلمقایسه با توقف خط تولید یک کالا و محصول صنعتی نیست. سلب اعتماد و اطمینان مخاطب و کاربر از پلتفرم ناشر را در پی دارد. همچنین لطمه اساسی به برند شرکت عرضه کننده محتوا، مهمترین ضرروزیان غیرقابل جبرانی است که بار مینشیند.
این قاعده برای پروژههایی که قبل از سرمایهگذاری مطالعات کافی پیرامون کیفیت اثر و بازخورد احتمالی آن در بازار را داشتهاند، نیز صدق میکند و از آن مستثنی نیستند. اصولاً سرمایهگذاری همراه با ریسک است. به همین جهت اصطلاحا سرمایه را ترسو و محافظهکار دانستهاند. کارتلهای سرمایهگذاری همواره به دنبال برآورد ریسک و راههای کاهش آن هستند.
شاید به همین خاطر است که بسیاری از کمپانیهای تولید کننده سریال و مجموعههای دنبالهدار، برای کاهش ریسک، مبادرت به انتشار پایلوت -pilot- محصول میکنند تا بازخوردها را تجزیه و تحلیل کرده و در صورت مشاهده پاسخ مثبت و دلگرم کننده، شورواشتیاق لازم را در سرمایهگذاران ایجاد کنند.
پس با فرض اینکه تهیهکننده از نیاز مخاطب با خبر است و از نظر ذهنی در گذشته سیر نمیکند و هنوز در حال و هوای دوران CD و DVD نیست، لازم است از مرحله طراحی سناریو، ذائقه مخاطب را مدنظر داشته باشد و ضمن حفظ جرات و جسارت در عرضه محتوای نو و الگوهای ساختاری و روایتی بدیع، بی گدار به آب نزند.
اگر در جایی مثل ایران، تهیه نسخه سینمایی یک سریال، پاسخ زودهنگامی را در پی ندارد زیرا مدت زمان زیادی باید در صف اکران ماند، میتوان فصل اول سریال را حداکثر در شش تا هشت قسمت روانه بازار کرد. این راهحل بارها آزموده شده بهتر از پیمودن راه ناهموار و پرسنگلاخی است که به بیراهه ورشکستگی مالی و بیاعتباری پیش مردم است. cinemadailyir@



